یک
دنیا پر از سگ ست جهان سر به سر سگیست
غیر از وفا تمام صفات بشر سگیست
لبخند و نان به سفرهی امشب نمیرسد
پایان ماه آمد و خُلق پدر سگیست
از بوی دود و آهن و گِل مست میشود
در سرزمین من عرق کارگر سگیست
جنگ و جنون و زلزله، مرگ و گرسنگی
اخبار یک سه چار دو تهران خبر سگیست
آهنگ سگ ترانهی سگ گوشهای سگ
این روزها سلیقهی اهل هنر سگیست
بار کج نگاه شما بر دلم بس ست
باور کنید زندگی باربر سگیست
آدم بیا و از سر خط آفریده شو
دیگر لباس تو به تن هر پدر سگیست
دو
ظهرها گریهام که میگیرد تلفن میزنم به لبخندت
مشکل من فقط همین شده است که بگیرم شمارهی چندت
سرِ کارَت نیامدم امّا دل من پشت میز زندانیست
تلفن را خودت جواب بده خستهام از صدای همبندت
دوست داری که زودتر بروی تا بخوانی نماز ظهرت را
صبر کن تا دقیقهای دیگر، وقت میگیرم از خداوندت
زندگی! خستهام از این تکرار، قلب من تیر میخورد هر بار
گوشیات را سریعتر بردار، کـُلت را وا کن از کمربندت
قطع و وصلی... دوباره میگیرم آن زن بد صدا چه میگوید:
عشق «در دسترس نمیباشد» چه کنم با گسست و پیوندت
نه عزیزم نمیرسیم به هم، یازده سال بینمان وقت است
سه
وقتی نفس را میکشم حتما هوایم هست
نقّاشِ هستی هستم و هستم که جایم هست
قلبم اگر، روحم اگر آتش گرفت امّا
در فرصتی خاکستری، سلولهایم هست
پایینِ آن جا که شما هستید جایی نیست
بالای این جایی که من هستم خدایم هست
تا مدعی باشید تا افسرده من باشم
عمری دعا کردید امّا ادّعایم هست
دیر آمدید و زود میخواهید برگردید
ای آشنایان، دشمنِ دیرآشنایم هست
یادِ حسینِ منزوی بیوقفه میگوید
فریاد را تمرین کنم وقتی صدایم هست
***
سرکار خانم مریم جعفری آذرمانی متولد سال 1356 ( تهران) بوده و تا کنون آثاری به شرح ذیل از ایشان منتشر شده است:
سمفونی یک روایت قفل شده / پیانو / هفت / زخمه / 68 ثانیه به اجرای این اپرا مانده است / قانون
دیدگاهها
به هر صورت تا انتها خواندم و به نظرم که اگه این شعر سروده نمی شد به انسجام شعر کلاسیک ما کمتر ضربه وارد می شد
هیچ اجباری نیست که هر تغزلی را در گروه آثار کلاسیک قرار دهیم
نمی دانم یک گروه جدید برای طبقه بندی بسازند
آدم هوس می کنتد وقتی می آید که شعر کلاسیک بخواند واقعا شعر کلاسیک باشد نه چیزی دیگر
شعر دوم ایشان را هم خواندم
شعری جالب بود و احساسات زنانگی و دلتنگی ها را به خوبی تصویر کرده بود
شعر بسیار فضای خصوصی داشت
شعر سوم را هم دیگر نخواندم
به امید روزی که شعر کلاسیک بخوانیم
یازده ساله بودی آمده ام یازده ساله است فرزندت
اولا به احساست تبریک می گم واسه هر سه تا شعر .
شعر اولت رو دوست داشتم چون کلمات جنون ، خلق پدر و ... نظیر اینها تو شعرت جاهای خوبی به کار رفته بود .
شعر دوم درد دل خیلی هاست که شما به زیبایی به قلم کشیدید و درد یازده ساله که جای بحثی فراوان دارد .
من خودم رو در جای کسی که لایق نقد باشه نمی دونم ولی شعر سوم به احساس و تلفظ من فکر می کنم از فعل هستم در زمانهای مختلف زیاد استفاده شده .
شعر اول كه خيلي اعتراضي و قشنگ بود.
موفق باشيد
شعر دومتان را بسيار دوست داشتم. اثر گذاري، صميميت و روايت بسيار خوبي داشت...
براي يازده سال ... دعايي بجز پايان ندارم
موفق باشيد
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا