فقر
فقر یعـنی بــوی تــلـخ زنــــدگـی
فقر یعنی ســن کـم افسردگـی
بی سلاحی در نبردی تن به تن
یعنی استنشاق خون خویشتن
فقر یـعنی کاش،حیف،اما،اگـر
سـر به زیر انداختن های پـدر
فقر فصـلـی از کـتابـی دوخــتـه
نام عنـوان مهره هـای سوخـته
از مـیان دوستان منـها شـدن
فقر یـعـنی ترس از بـابـا شـدن
سرگذشتی گنگ بی فرجام تلخ
فقر یـعنی آخـرین بادام تـلخ...
دیدگاهها
هیچ خوشدل نپسندد که تو محزون باشی
یدونه ای بهنام
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا