آخر دنیای سعید ترشیزی

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

کانون

سوال مهم: اگر به شما بگویند که امسال آخرین سال حیات زمین است و دنیا در یکی از روزهای سال جاری به پایان میرسد، شما در این سال چکار خواهید کرد؟!

شهروند آسیب پذیر: از اول تا پانزدهم هر برج جلوی عابر بانک سر کوچهمان چادر میزنم و هر لحظه حسابم را چک میکنم تا اولین نفری باشم که به محض واریز یارانهها، یارانه نقدی خود و خانوارم را دریافت کنم مبادا در فاصله زمانی واریز یارانهها به حساب و مراجعه من جهت اخذ آن، دنیا به آخر برسد و به حقم نرسم و سرم کلاه برود!

پیر پسر عزب مانده: میروم یک ازدواج صوری با دختر یکی از اتباع بیگانه میکنم بعد هم با سند آن ازدواج صوری میروم بانک و وام ازدواج را میگیرم و با وام ازدواج به خواستگاری آن 4 دختری که بخاطر بیپولیام من را با اردنگی از خانهشان بیرون پرت کردند میروم و همه آنها را با هم میگیرم تا عقده از دل بگشایم!

سیاستمدار فرصت طلب: من به تمام وعدههایم عمل خواهم کرد. من تمام مشکلات را برطرف خواهم کرد. من فقر و تبعیض و بیکاری، موانع ازدواج و تحصیل، آلودگی هوا و ترافیک را برطرف میکنم. من دنیا را گلستان میکنم. من دنیا را که نابود شده با غلتک صاف کرده و آسفالت مینمایم و روی آن جاده دوطرفه میسازم. من دنیای بعدی را بجای گرد، مربع میسازم تا جایگاه همه برابر باشد. من...

آدم خسیس: یکروز که خیلی گرسنه باشم تنهایی به ساندویچی سر کوچهمان خواهم رفت و یک ساندویچ سوسیس بندری سفارش میدهم با تعداد نان استاندارد بدون 4تا نان اضافه تا برای اولین بار بتوانم مزه واقعی و ناب سوسیس را زیر دندانهایم احساس کنم و تازه اگر یقین پیدا کنم که لحظاتی بعد دنیا تمام میشود شاید یک نوشابه شیشهای هم بخرم و تنهایی تا آخرش بخورم.

مرفه بیدرد: کار خاصی انجام نمیدهم چون هرکار که میخواستم و عشقم میکشیده انجام دادم. عین روزهای سالهای قبل آب پرتقالم را میخورم، در استخر خانهام شنا میکنم، با خودروی لوکس و وارداتیام در اتوبان دوردور میزنم، یکسری تفریحات سالم و ناسالم دیگر انجام میدهم تا دنیا تمام شود و از این تفریحات کسل کننده راحت شوم و برم کمی هم تفریحات آن دنیا را امتحان نمایم.

زمینخوار: تمام زمینهای مردم که از ترس به آخر رسیدن دنیا به زیر قیمت میفروشند را از آنها میخرم. دنیا را چه دیدی شاید تقدیر عوض شد و تمام شدن دنیا یک چند قرنی عقب افتاد آنوقت باز همان زمینها را به دو برابر قیمت به صاحبانشان میفروشم و با سود کلانی که کردم میروم کره ماه برای خودم زمین میخرم تا دفعه بعدی که دنیا خواست نابود شود یک تکه زمین در کره دیگری داشته باشم تا کار و کسبم را در آنجا ادامه دهم. به قول جد مرحومم: «زمین مَرد است» یعنی هیچوقت در خرید زمین ضرر نیست حتی اگر دنیا به آخر برسد!...

چاپ شده در روزنامه قدس

دیدگاه‌ها   

#3 ریتا 1391-12-22 15:10
آفریییییییین دوست هنرمندو گرامی .

نویسنده : داستانم را می نویسم همراه با دستمال کاغذی در مترو

با صدای رسا طوری که حسابی دلم خنک شود می گویم .

_ داستان بادستمال کاغذی چون آخر دنیا است حراج کردم، سه تا صد .

تحفه ی درویشی است تقدیم به شما!
#2 عباس عابد ساوجی 1391-08-01 14:52
سلام
کمی شاد شدیم
من یک بالن کوچک می خرم وهمه نوشته هایم را درون آن گذاشته می فرستم هوا تا وقتی هیچ کتاب ونوشته ای بر روی زمین نماند نسل بعدی که خداوند می فرستد روی زمین، از نوشته های من استفاده کنند. خب روح من که زنده است می بیند وکیف می شود.
#1 لطف اله 1391-08-01 01:59
سوژه خوبی بود و نسبتا خوب کار شده بود

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692