دایره میکشید.
دایره، توی دایره، توی دایره، توی دایره، تو دایره.
به نظر نمیرسید که دوست داشته باشد شکل منظمی از آب در بیاید.
طوری دایره میکشید و صفحه را سیاه میکرد که دایرهها توی هم محو میشدند.
مثل یک لکه سیاه یا چند قطره جوهر پاشیده شده. کاغذ هم دیگر واقعاً خیس به نظر میآمد.
گوشه سلول نشسته بود. درست جاییکه دو دیوار بههم میرسیدند.
خودش را اینقدر تکان داده بود که تا جاییکه میشود برود کنج دیوارها. انگار که دوست داشته باشد دیوار محکم او را در آغوش بگیرد.
کاغذ اول که پاره شد، خیلی بیمقدمه توی کاغذ زیری شروع کرد به کشیدن مثلث. رد بیرنگ دایرههای کاغذ اول، روی صفحه دوم به چشم میخورد. انگار که مثلثها را دور رد بیرنگ دایرهها میکشید.
صفحه دوم هم پاره شد توی صفحه بعد را مربع کشید. رد بیرنگ مثلثهایی که دور اثر دایرههای صفحه اول کشیده بود.
باورتان میشود اگر بگویم دور رد اثر مربعها در صفحه بعد شروع کرد به کشیدن دایره...؟
دیدگاهها
خانم کلانتری قبل از هر چیز از شما خیلی کمال تشکر را دارم. به دلیل حسن توجه و وقتی که برای نوشتن نظرتون گداشتید.
من سعی کردم دغدغه ام را خام و بدون کلید اراءه بدهم.
کماینکه وظیفه من هم چیزی جز این نیست.
تا جایی که می شود به مفاهیم دایره و مربع و مثلث و دوباره دایره فکر کردم.
و به وضعیت عصبی شخصیت داستان. و به مکانی که در آن وجود داشت.
و حسی که داشت و شاید بیان حالی که از خودش اراءه می کرد.
سعی من همیشه بر این بوده که دست مخاطب را گرفته و ا. را دعوت به شرکت در داستان کنم. شاید حتی جایی هل بدهم وسط کارزار.
به دنبال تعریف جدیدی از داستانک و مخاطب جدیدش هستم.
و اصلن سعی بر طرح معما و پنهان کردن اندیشه پشت داستانک پشت معما نیستم.
سعی شده از اشکال هندسی که در اینجا آمده استفاده نمادین تخصصی و شخصی نشود.
صرفن شکل هندسی و روند تغیر شکلشان مورد نظر بوده.
باز هم کمال تشکر را از شما دارم.
داستانک شما با اینکه کمی پیچیده شده کشش خاصی دارد.
این همه مربع و دایره و مثلث حرفی می خواهند بزنند. اما اگر بخواهید داستانتان تاثیر گذارتر باشد کمی معما را آسان تر کنید داستانک به ما نمی گوید مربع و دایره و دوباره دایره کشیدن یعنی چه این ها نماد های نویسنده هستند این نماد ها برای من قابل درک نشده.
اما فضای داستان و آن یک شخصیت مبهم و حتی پایان بندی زیبا نشان از داستانک بودن است البته شاید کمی مدرن شاید هم پست مدرن باشد
اما پایان بندی زیبای داستان جوری است که داستانک را کامل می کند و مخاطب را به مرحله ای می رساند که اول ضربه را تا حدی وارد می کند دوم به فکر فرو می رود . با همان یک کلمه (باورتان می شود)!
پس بنده مخالفم با این که بگویم این داستان نیست یا داستانک نیست اتفاقا خوب که دقت شود همه ی اجزای داستانک را دارد.
با تشکر از نویسنده
مرز بین داستان کوتاه و داستانک کاملن مشخص نیست
اما مطمئنن تعداد کلمات نمی تواند تعیین کننده مطلق باشد.
فضا و لحن داستانک مشخص است.
و بیشتر حول یک محور تنیده می شود.
البته بحث گسترده ای هست. با تشکر
آرش مکوندی
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا