- دوست دارم زودتر عکسامون رو ببینم
- تا برگردیم حاضره عزیزم.
- میخواستم تو اولین سفرم با تو، تمام مدت بیدار باشم ولی این قرصی که خوردم خیلی خوابآوره.
- اشکالی نداره گلم، بگیر راحت بخواب، رسیدیم بیدارت میکنم عروسخانوم.
زن لبخندی میزند و سرش را روی شانهی مرد میگذارد.
- مامان کی میرسیم؟
- نمیدونم.
- از خونه بابابزرگ دورتره؟
- آره خیلی دورتر...
- مامان ما الان بالاتر از برج میلادیم؟
- آره
- از ابرها هم بالاتریم؟
- چقدر این بچههه سوال میپرسه؟!
- آره، بیچاره مادرش!
- به نظرت میتونم تابلوهام رو بفروشم؟
- آرسینه که گفت گالری خوبی هست.
- آره خب... راستی آرسینه میگفت فوارههای موزیکالش سمفونی بتهوون پخش میکنند.
- باید جالب باشه، اینجا که مردم گوش بتهوون شنیدن ندارند. اگه فوارههای پارک موسیقی بتهوون پخش میکرد همه فرار میکردند... فقط من میموندم با تو!
- اینکه عالی میشد! گشت ارشاد هم فرار میکرد؟
پسر لبخندی میزند و... در همین هنگام هواپیما تکانی میخورد. صدای مهماندار و جیغ مسافران بهگوش میرسد. جیغها و جیغها...
آخرین صدا، سمفونی بتهوون نبود بلکه آژیر گوشخراشی بود که مردی به همراه آن میگفت:
- آروم بخواب عروسخانوم! آروم بخواب!
نویسنده: بنفشه بندعلی
وبلاگ نویسنده:
http://banafsheh-bandali.blogfa.com
دیدگاهها
همین
موفق و موید باشید
داستان-نه داستانک-خانم بند علی رو خوندم.داستانی با راوی سوم شخص
داستان خوب شروع میشه ولی سطحی ادامه پیدا می کنه وبا پایان دور از انتظار تموم میشه.
راوی داستان ما به جایی که اجازه بدهد شخصیت ها داستان را جلو ببرندیکهو خودش وارد صحنه می شودودیگر هیچ...
راستش داستان جذابیت و همچنین غافلگیری یک داستانک یا یک داستان مینی مالیستی را برای من نداشت.فکر می کنم نیاز به اتفاقی کوچکتر در پایان با زاویه دید خاص تری دارد.نه این اتفاق قلمبه و کمی تکراری. و البته نام داستان هم می تواند با انتخاب یا بهتر،خلق بهتری روبرو باشد.
خسته نباشید.دستتان درد نکند.
این داستان رو قبلا هم از ایشون شنیده بودم
و احتمالا نظراتم رو هم خونده باشن
چیزی که اذیتم میکنه وجود جزییاتیه که نه تنها به داستان کمک نمیکنه بلکه آسیب می زنه
برج میلاد-گشت ارشاد- موسیقی بتهون - نقاش بودن و ...
همه پتانسیل هایی هستند که اگه استفاده نشن داستان رو خراب می کنن. در این داستانک از این پتانسیل ها استفاده نشده
همه چیز سرسری گرفته شده و به نظرم جای اینو رو داره که کمی به مفهوم اصلی داستان پرداخته بشه
هیچ دلیلی وجود نداره که ما چند تا دغدغه ی جدا از هم رو با هم و در یک داستان بیان کنیم
دستتو.ن درد نکنه
قبلا در وبلاگ بنفشه عزیز خوندم و نظرم رو گفتم.لذت بردم .ممنون
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا