داستانك«باد در كوير» مسيح ناظمي

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

 

خورشيد وسط آسمان بود و هيچ نبود مگر كوير. دست وحشي باد، ماسه‌هاي نرم را پريشان مي‌كرد و به هوا مي‌فرستاد.

تك درختي كويري سال‌ها بود كه پابرجا و ثابت قدم بر جاي خويش تكيه داشت.

باد در شاخه‌هاي قرص و محكم او پيچيد و گفت: شنيده‌ام كه بي‌باك‌ترين درختان در كوير مي‌رويند؛ در شجاعتت حرفي نيست. اما آشفته‌حالي و بداقبالي خود را انكار مكن. در اين برهوت نه همسايه‌اي داري و نه رهگذري بر سايه‌ات. نه پرنده‌اي بر تو آشيان مي‌سازد و نه ميوه‌اي داري كه دستي آن را برچيند.

درخت سكوت خود را شكست و گفت: «من همه‌چيز دارم. نمي‌بيني؟ آسمان هست، خورشيد هست. شب كوير را دارم كه نگاه‌ها در آن گم مي‌شود.

اگر درختي در جنگل‌هاي مازندران بودم؛ چه بسا كه تا به‌حال بارها قطع شده بودم تا راهي آباد شود و چه بسا كه رهگذران بارها تنم را رنجه به بر جاي گذاشتن نام خود نمي‌كردند.

درخت‌ها در كوير به كم قانعند و هميشه ماندگار.

از طرفي در عجبم كه چرا تو بر من خرده مي‌گيري؟ تو كه هيچ‌چيز در دست نداري. دمي مي‌سوزاني و دمي مي‌لرزاني. ساعتي رو به دريا مي‌روي و ساعتي از جنگل مي‌گذري.»

باد، رخت خود از كوير بربست و هنگام رفتن گفت: خانه‌ات آباد.

دیدگاه‌ها   

#13 محسن 1392-08-19 04:53
احتمالن آن‌چه باعث می‌شود مخاطب، نوشته شما را پی بگیرد نوع زبانی است که انتخاب کرده‌اید.زبانی شاعرانه که البته می‌لنگد.
نوشته‌ی شما بنده را به یاد "سفر به خیر" محمدرضا شفیعی کدکنی می‌اندازد با این تفاوت که درخت شما ساز مخالف می‌زند!شاید آن‌چه نوشتید تحت تاثیر آن شعر باشد؟!

متاسفنه دو جمله‌تان بدجور دل مخاطب را می‌زند: "اگر درختي در جنگل‌هاي مازندران بودم" و "باد، رخت خود از كوير بربست و هنگام رفتن گفت: خانه‌ات آباد."

با آرزوی موفقیت...
#12 سیما 1391-12-22 03:50
با سلام
در خط دوم تک درخت کویری ، کویر حشو است.
آوردن منطقۀ جغرافیایی خاص- مازندران - در این متن خیلی تو ذوق می زد.
ابتکار و حرف تازه ای در کار نبود.
موفق باشید
#11 مژگان بهروزپور 1391-12-16 21:06
سلام خسته نباشید از این داستان خیلی خوشم اومد در حین سادگی متن پرمحتوایی یود. کاربرد لغات به نظرم متناسب بودن.
#10 محسن 1391-10-01 15:51
سلام بر شما
نوشته ی شما را خواندم و پسندیدم. این اولین بار است از این جا رد می شوم. رهگذرم شاید به خاطر نوشته های خوب دوستان برگردم.
بدرود
#9 صعوه 1391-09-18 19:34
راست است سِهره اما قهرمان داستان (درخت) بیشتر از باد تناقض دارد، چراکه اول به خواننده این پیش زمینه داده میشود که درخت شجاع و بی باک است و از سختی و مصائب نمی هراسد و مثل بید نمی لرزد، اما بعد معلوم می شود جای هولناکتری از کویر وجود دارد و آنهم جنگلهای مازندران است! و درخت خوشحال است که هنوز سرش بر تنش پابرجاست و جای آن درختان مفلوک و بخت برگشته هم نیست که نیست، و هیچ آدم بی فرهنگی هم روی آن یادگاری نمی نویسد.
اینجا دیگر احساس کردم نکند درخت از جنگلهای مازندران فرار کرده و به کویر آمده و به نان بخور نمیر قانع شده.
داداش مسیح اینگونه که درخت شعار داد: "درختها در کویر به کم قانعند و همیشه ماندگار" یک آن فکر کردم "کویر" بهشت جاودانه است و آن درخت هم دست برقضا همان درخت سیب قصه ها، می ماند یک حوا که باز دست برقضا بیاید و سیب را بچیند و برای تنبیه صاف بیفتد وسط جنگل های مازندران!
#8 همای 1391-09-18 19:11
باد در فرهنگ و ادبیات کهن و معاصر گاه نماد ناپایداری، بی ثباتی، گریزپایی، رهایی، حرکت و تغییر بوده، (چراکه این ویژگی باد است که تابع هیچ چهارچوبی نیست) و گاه نماد نابودی و ویرانی. در این قصه "باد" نیروی تیره ای را حمل میکرد، که نیاز به بررسی بیشتری دارد.
هر کلمه بار نیرویی را انتقال میدهد (روشن یا تیره) و هنر یک نویسنده در این است که وقت ریختن بار معنایی و حسی در ظرف کلمات، کلمات و ظرفیت آن را به درستی بشناسد، یا آنقدر آگاه باشد که بتواند با آمیختن آگاهی به خلاقیت، ظرفی نو بیافریند که محتوا و ظرف(شکل، ساختار) برهم منطبق باشند، تا نه محتوا از ظرف بیرون بریزد و نه در دل ظرف گم شود.
آقا مسیح شما پیش از آنکه به باد بعنوان یک شخصیت نگاه کنید و شخصیتش را بپزید(آدم بد قصه)، لباسی را بر تنش پوشاندید که به تنش نمی نشست و هیچ شباهتی به لباسهای پیشینش هم نداشت، بعبارتی شما نماد را جابجا کردید بی آنکه جایگزین مناسبی برای آدم بد قصه شما باشد.
#7 شباهنگ 1391-09-18 19:05
با وجود محدود بودن عناصر، گسستگی بین اجزا تا پایان داستان ادامه پیدا میکند و همانطور که "سهره" میگوید متن به انسجام درونی نمیرسد،گویی باید همه چیز را بدون شرح پذیرفت و تنها به بودنشان بسنده کرد حال آنکه با ارفاق شاید بتوان گفت تنها دلیل برای این شخصیت پردازی مختصر، تابع چهارچوبهای قصه های خیلی خیلی کوتاه بودن است. چرا که در اینگونه داستانها به علت نبود برخی عناصر برای جذب و ایجاد کشش در خواننده باید موضوعی پر جاذبه ذهن خواننده را به خواندن ترغیب کند تا حادثه ای در بزنگاه آن اتفاق به بار بنشیند.در مورد ساختار به گمانم نویسنده از ادغام ساختارها، ساختار ترکیبی خودش را بیرون کشیده است،و در مجموع برگرفته از چند ساختار و تابع هیچ ساختاری نیست. هدف از شکل گیری چنین مناظره¬ای روشن نشد، طرح کلی داستان چه بود و چرای اینکه این اجزا با این شرایط در کنار هم آمدند که سرآخر هرکس به راه خویش برود را فهم نکردم (اگر دوستان متوجه شدند ابهام زدایی کنند) گویی چه این مناظره بوجود می آمد چه نمی آمد هیچ اتفاقی قرار نبود بیفتد و اگر قصد چنین بود چرا عناصر در موقعیتهای غیر معمول تبدیل به نماد شده اند باد میتوانست نسیم باشد که بر سر درخت انار انتهای یک کوچه باغ قدیمی بوزد و انارها را این سو آن سو کند شاید دست کم صورت نوستالوژیک آن کمی ذهن خواننده را ورز میداد.
#6 فاخته 1391-09-18 18:54
پوپک عزیز شاید! چنین است که تو میگویی، اما چرا تنهایی یک آدم، به شکل کویر و برهوتی است که خورشیدی در وسط آسمان آن قرار گرفته (یعنی خورشیدی با سوزاننده ترین حالت موجود) و از آنجا که نبود آب در کویر به دلیل همین سوزانندگی خورشید کویر است، میتوان نتیجه گرفت که آگاهی یک آدم از این حقیقت که بودن در جمعیت آدمها به معنای تنها نبودن او نیست، چنان حقیقتی را بر او آشکار میکند که مثل آفتاب کویر سوزاننده است و عالم او را به یک برهوت داغ تبدیل میکند که از دست خوش حرف آدمهای دیگر (باد وحشی) هم در امان نیست. آدمهای دیگر او را بی باک و شجاع میدانند که میتواند در تنهایی خود زندگی کند و البته از طرفی بی فایده هم می دانند ( در اين برهوت نه همسايه‌اي داري و نه رهگذري بر سايه‌ات. نه پرنده‌اي بر تو آشيان مي‌سازد و نه ميوه‌اي داري كه دستي آن را برچيند).
و چرا این سوال باد از درخت وحشیانه است؟ اگر درخت انقدر شجاع بوده که با فهم حقیقت آدمها، عالم تنهایی خودش را انتخاب کرده چرا باید مورد دستخوش سخنان طعنه آمیز واقع شود؟ آیا این مغایر با شجاعت درخت نیست؟
#5 سهره 1391-09-18 17:47
از داستان اینگونه برداشت کردم که نویسنده دیدگاه و باور منسجمی ندارد، باتوجه به نوشته ایشان فرض میگیریم درخت سمبل کسی است که شجاعانه دل به سختیها میزند و ترسی از شرایط سخت ندارد.
اما از یکسو باد میگوید بی باکترین درختان در کویر میرویند (فعل میرویند اینطور القا میکند که درخت با خواست خودش و به انتخاب خودش در دل کویر روییده و از این روست که بی باک و شجاع است، که جز این هم نمی تواند باشد چرا که اگر درخت به جبر و ضرورت در این شرایط قرار گرفته اختیاری نداشته، و چه نامش را شجاعت بگذاریم و چه ترس، گریزی از پذیرفتن شرایطش نداشته) از سوی دیگر همان باد میگوید آشفته حال و بداقبالی (اگر درخت به انتخاب خود در این شرایط قرار گرفته دیگر شانس و اقبال معنایش را از دست میدهد، شانس و اقبال وقتی معنا پیدا می کند که کسی تن به ضرورت و تسلیم میدهد، وگرنه آنکه به انتخاب خودش پا در دل سختی میگذارد دیگر یقه شانس و دست قضا و قدر را نمیچسبد) آیا نویسنده نوعی دوگانگی اندیشه اش را به بازتاب درنیاورده؟ شاید هم این تناقض در شخصیت باد است، باد شخصیتی است خرافاتی که به شانس قایل است و در عین حال وقت گام برداشتن روی خط راست به چپ و راست میزند!
در هر صورت باز فرضمان باطل میشود و هنوز معلوم نیست درخت نماد چیست یا کیست؟
#4 پوپک 1391-09-18 14:21
جنگل، درخت، کویر، خورشید، باد، سایه بر رهگذر و میوه و آشیانه پرندگان هر کدام معرف نمادهایی در داستان هستند، و قاعدتا باید در عالم آدمها بیانگر مفهوم یا موجودیتی باشند. که بنابر اصول قصه نویسی به زبان نمادین هر کدام از نمادها باید توسط خواننده به درستی قابل فهم باشند، تا نویسنده بتواند به درستی پیام خود را به خواننده منتقل کند.
"توکا" شاید در این داستان، جنگل نماد جمعیت آدمها و ازدحام، درخت نماد فرد در این جمعیت یا ازدحام، کویر نماد عالم تنهایی یک نفر، خورشید نماد آگاهی و باد نماد شک و تردید و هجوم انگشتهای اتهامی است که عالم سکوت فرد تنها را نشانه گرفته اند. میوه و سایه برهگذر و آشیانه ی پرندگان معرف میزان مفید بودن فرد برای دیگران یا علت وجودی فرد از دید آدمهایی که به زندگی اجتماعی روی آورده اند.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692