از آن بالا...
فرشتهها اونُ خیلی دوس داشتن... همیشه وقتهایی که کار خوبی انجام میداد شبها زیر بالشاش شکلات میذاشتنُ خوابهای خوب براش میآوردن ُ خیلی چیزای دیگه... اما از وقتی باباش رفته پیش خدا... فرشتهها هم رفتن... اون همیشه فکر میکنه حتما باباش به فرشتهها گفته که اون بعضی موقعها دختر بدی میشه …
دیدگاهها
داستان به گونه ای پایان یافته که کودک از پدر خاطره خوشی به همراه نخواهد داشت .
از نظر اخلاقی وپندکه مقصود نویسنده بوده ، نتیجه منفی حاصل می شود، چون پدر دلخوشیهای کودک را شکلات بوده با خود برده است.
با وجودي كه منظور كاملا مشخص بود اما به دليل ادبيات داستان يا ...حس آميزي نداشت.
داستان جاي كار بيشتري دارد و نويسنده بايد با بازنويسي و خوانش دوباره به آن فرم و قوام بدهد. علووه بر مشكلات زباني و دستوري كه در داستان مشهود بود به لحاظ موضوعي تكراري و از نظر فرم در حد يك طرح ساده باقي مانده بود. به اميد كارهاي بهتر از نويسنده موفق باشيد
این کلمه سرآغاز خوبی است برای کامنت گذاشتن به یک داستانک خوب.داستانک که اکثر المانهای داستانی را کنار میگذارد،به همین "آن"ها زنده است و این برای یک داستان آنی هرچه تلنگرش قوی تر باشد داستانک قوی تری ارائه میشود.
نوشتا باشید
سبز مانی...
1- اگر از هميشه استفاده مي كنيم كه پشت بند اش وقت هايي درست نيست. 2- وقت هايي بايد بشود وقتايي. شب ها بشود شبا.
3- "اون همیشه فکر میکنه حتما باباش به فرشتهها گفته که اون بعضی موقعها دختر بدی میشه " استفاده از اون آن هم دو بار در يك جمله درست نيست.هر چند كه اين جمله از ضعف نوشتاري رنج مي برد!
4- بضي موقع ها بايد بشود بعضي وقتا.
به نويسنده پيشنهاد مي كنم تا مي تواند كتاب داستان و رمان بخواند به ويژه كتاب هاي آيين نگارش.
5- از آقاي رضايي هم عذر مي خوام كه صريح نوشتم. چرا كه معتقدم سيلي نقد به از حلواي به به و چه چه نسيه ودروعكي است! ارادتمند: حبيب اله بهرامي
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا