بازگشت به خانه/ مصطفي عليزاده

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

 

كنار داداش ايستاده‌ام. نگاهش می‌کنم. به من حتی نگاه هم نمی‌کند. ذهنم می‌رود به آن روزی که برگشت.

پارچه بزرگي سر كوچه زده بودند. «‌بازگشت غرورآفرين آزاده سرافراز دكتر پدرام را به وطن گرامي مي‌داريم»

دل توي دلم نبود. سر كوچه منتظرش بوديم. همسايه ها جمع شده بودند. دورتر از جمعيت، نرسيده به كوچه، پاترولي ايستاد. دو نفر پياده شدند و صداي صلوات بلند شد. چند تير هوايي در كردند. داد زدم: «مامان، داداش اومد.» از پشت دود اسفند ديديم كه زير بغل يكي را گرفته‌اند و آهسته آهسته مي‌آيند. نزديك ما كه رسيدند، مادر از حال رفت. داداش را آوردند. او، اين شكلي نبود.

امروز اما داداش مثل همان بچگي‌هايش شده. گوشه‌اي از حياط آسايشگاه زير سايه نشسته‌. تيله بازي مي‌كند و مي خندد.

دیدگاه‌ها   

#1 علی رضا خیردوست 1392-08-27 17:52
خوب است ولی عکس من نبود

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692