داستان «مادر» نویسنده «بابک ابراهیم پور»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

داستان «مادر» نویسنده «بابک ابراهیم پور»

مدام داد و بیداد می کردم، به اینور و آنور می رفتم و با چشمان گریان مادرم را صدا می زدم. پنجشنبه بود. در بازار سرپوشیده بین تن های غریبه در حال مچاله شدن بودم. آنقدر گریه کردم و مادرم را جیغ زدم که آب دماغم تا زیر چانه ام روان شد. دیگر هیچ چیزی برایم اهمیت نداشت؛ نه بستنی ای که در دستم آب شده بود، نه قار و قور شکمم، و نه حتی دوچرخه ای که پدرم وعده ی خریدش را داده بود. به هیچ یک از اینها فکر نمی کردم. من فقط مادرم را می خواستم. می خواستم بغلش کنم و با چادر سیاهش صورتم را خشک کنم. می خواستم در آغوشش باشم و آرام بگیرم. همینجور به آدم ها تنه می زدم و ناله کنان به دنبال مادرم می گشتم: مامان، مامان... .

دیگر پاهایم توانی نداشت. روی یک سکو نشستم و بغض آلود با نگاهم مادرم را جستجو کردم. ازدحام جمعیت بیشتر و بیشتر مرا می ترساند. وحشت زده زنان چادری را می پاییدم تا شاید چهره ی آشنایی را ببینم. دوباره بغضم ترکید، سرم را روی دستانم گذاشتم و هق هق کردم؛ آب دماغم جاری شد. در همین حین گرمای دستی را احساس کردم و بدون آنکه سر بلند کنم و چهره اش را ببینم در بغلش افتادم. دو دستی چسبیده بودمش و حسابی اشک می ریختم. مادرم مدام دستش را به صورتم می کشید، نگاهم می کرد و بعد دوباره مرا در آغوش گرمش می گرفت. او هم با چهره ی خندان شروع کرد به گریه کردن. با چادرش صورتم را پاک کرد. برایم یک بستنی دیگر خرید و به سمت خانه رفتیم. در راه کلی خندیدیم.

***

حالا صورتم را خشک می کنم، بر سنگ قبر فرسوده و خاک خورده دستی می کشم و بلند می شوم. عینک ته استکانی را بر چشمانم میگذارم، به ریش سپیدم دستی می کشم و به سمت در خروجی قبرستان می روم. مادرم سالهاست که آرام خوابیده و نمی خندد.

دیدگاه‌ها   

#1 Mansoureh 1395-09-19 17:31
داستان خوب و پر احساسي بود. كساني تو زندگي آدم هستن كه هيچ وقت هيچ جايگزيني ندارند

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692