بررسی نقش درخت در رمان «درخت انجیر معابد»، «احمد محمود» «شهناز عرش¬اکمل»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

 

معبدی برای درخت انجیر

درخت از عناصر طبیعی است که نقش بسیار مهمی در کائنات برعهده دارد. خواص مادی درخت بر کسی پوشیده نیست. گذشته از خصوصیات فیزیکی و طبیعی، درخت ویژگی‌هایی دارد که ورای خصوصیات طبیعی آن است. درختان در دنیا خصایص ویژه ماورایی دارند و نوع بشر بر آن اذعان دارد.

سی.ج.م. گری در مقاله «درختان»1 که آن‌‌را که در حوزه انسان‌شناسی نگاشته است، به خصوصیات مختلف درختان اشاره می‌کند. او می‌گوید ویژگی‌های مادی درختان با تفکرات و اندیشه‌های فراطبیعی یا مقدس درآمیخته است و این موجودات نه فقط در ادیان برجسته شرق و غرب تقدس دارند، بلکه در سنن دیگر نیز مقدسند. از نظر او درختان نشانه بعضی خدایان هستند و حتی نقش رابط را در عرصه مذهب ایفا می‌کنند. در ایران نیز درخت از اهمیت بالایی برخوردار است. شاخه برسم در دین زرتشت بسیار نمادین است و در مراسم مذهبی حضور دارد. سرو نیز از درختانی است که در ایران مورد احترام بوده است. سرو ابرقو و مراسمی که اکنون نیز برای آن برگزار می‌شود، نشان از این اهمیت دارد.

گری به نیروی ذاتی درختان معتقد است. وی می‌گوید در اندیشه دائوئیستی (از فرهنگ‌های کهن چین) درختان و همه اشکال طبیعت انرژی‌های یین و یانگ (نیروهای متضاد در عالم) را در خود دارند و حتی فنگ‌شویی (کنش متقابل یین و یانگ) نیز در درختان وجود دارد.

سطور مذکور مقدمه‌ای است بر نوشتار حاضر درباره نقش درخت در رمان درخت انجیر معابد احمد محمود که نخستین بار در سال 79 منتشر شد. این داستان حول محور درخت انجیر معابد که در یکی از شهرهای جنوبی ایران است می‌چرخد. این درخت شباهت بسیاری به درخت انجیر معابد جزیره کیش دارد. در واقع دارای همان تقدس و حرمت است. شاید درخت قصه محمود گوشه چشمی به درخت موجود در کیش داشته باشد. درخت انجیر معابد در امتداد سواحل خلیج‌فارس و دریای عمان رشد می‌کند. این درخت کهنسال اکثراً در زیارتگاه‌ها و اماکن متبرکه کاشته می‌شود.

درخت انجیر معابد که نام این رمان را هم به خود اختصاص داده نقش بسیار زیادی در روند حوادث قصه دارد. این درخت که دارای تقدس خاصی است جایگاهی بزرگ و عجیبی را در قصه محمود دارد. گفتنی است در هند درخت انجیر هندی را مقدس می‌دانند. آن‌ها بر این باورند که انجیر هندی دو کودک یتیم را در پناه خود قرار داد. در واقع شیری که از این انجیر بر دهان کودکان چکید، آن‌ها را زنده نگاه داشت. بودایی‌ها معتقدند بودا زیر این درخت به تحول فکری دست یافته است.

درخت از عناصر طبیعی است که نقش بسیار مهمی در کائنات برعهده دارد. خواص مادی درخت بر کسی پوشیده نیست. گذشته از خصوصیات فیزیکی و طبیعی، درخت ویژگی‌هایی دارد که ورای خصوصیات طبیعی آن است.

از کنار خواص درمانی این درخت نیز نمی‌توان گذشت که عصاره پوست آن به‌عنوان دهان‌شویه و داروی رفع دندان‌درد به‌کار می‌رود. همچنین برای درمان اسهال و زخم معده مفید است. گری می‌نویسد تهیه شربت از گیاهان مقدس برای نیل به لاهوت و ارتباط با خدایان انجام می‌شود.

جالب است که در اسوات‌های جاودانی، درخت انجیر جلوه‌ای از برهما در دنیاست. می‌گویند این درخت از ناف و مرکز وارونا (خدای آسمانی در دین ودایی) برخاسته و در آب‌های عالم شناور است.

در این قصه خانواده ثروتمند و اصیلی مورد بحثند که ماجراهای زندگی‌شان در کنار این درخت شکل میگیرد. درخت انجیر معابد این قصه درختی معجزه‌گر و مقدس است. مردم اعتقاد شگرفی به آن دارند و برای آن نذر و نیاز می‌کنند. بعضی از شخصیت‌های قصه، اعتقاد مردم به درخت را تعصبی ‌بیجا و باوری کورکورانه می‌دانند اما گروهی چنان به درخت معتقدند که آن‌را در حد امامزاده‌ها گرامی می‌دارند. درواقع همان ویژگی‌هایی که گری برای درخت برمی‌شمارد در درخت قصه ما نیز قابل مشاهده است.

این اعتقاد در حدی است که خانواده قصه (خانواده آذرپاد) که صاحب زمین‌های اطراف درخت است، ابتدا تصمیم به قطع درخت میگیرد اما با جاری شدن خون از آن از انجام این کار خودداری می‌کند و حتی با وقف 500 زمین برای درخت به نوعی آن را صاحب معبد و بارگاه می‌کند. جاری شدن خون از درخت یادآور باورهایی است که بعضی افراد درباره خون گریستن درختان در روز عاشورا دارند. این قسمت از قصه به نیروی ماورایی درخت اشاره می‌کند؛ هرچند این داستان‌ها ساخته و پرداخته اذهان عوام باشد.

درخت انجیر قصه حدود 150 سال عمر دارد و مرد غریبه‌ای آن‌را از بنگال به این شهر آورده است. طی این سال‌ها ‌هاله‌ای از تقدس اطراف درخت را گرفته و مردم بسیاری از کرامات و معجزات را به آن نسبت می‌دهند. درخت انجیر حتی متولی با نام علمدار دارد که او و پدرانش چند نسل است مسئولیت نگهداری از آن‌را به عهده دارند.

خاصیت شفابخشی درخت تا حدی است که مردم به آن دخیل می‌بندند، بیماران خود را به آن زنجیر می‌کنند، زنان نازا برایش نذر می‌کنند و... در هند بر این عقیده‌اند که کاشتن یک درخت حتی می‌تواند نازایی را درمان کند زیرا اعتقاد بر این است که ارواح ناآرام با سکونت در جان زن‌ها از باروری آن‌ها جلوگیری می‌کنند و کاشت درخت، درمانی برای این درد است. همین‌طور در برابر چشم و نفوس بد، درمان بیماری و شفای روح و... گری معتقد است درختان به‌دلیل پیوند با عالم لاهوت، در برابر بیماری‌های جسمی و روحی از نوع بشر محافظت می‌کنند. در ژاپن چوب را سرشار از رامات (دل و روح) می‌دانند. در اغلب گورستان‌ها همواره درخت حضور دارد. در ایران اغلب درختی بر سر مزار عزیزان می‌نشیند که محبوب درگذشته است. گری می‌نویسد درخت انجیر هندی از درختانی است که در مزارهای جاوه کاشته می‌شود.

در این قصه کسی حق ندارد سخنی در باب مخالفت با درخت انجیر معابد بگوید. ایمان و اعتقاد مردم به درخت در حدی است که هرگونه سخن مخالف با آن کفر محسوب می‌شود. ریشه‌های درخت انجیر هوایی است و رشد بسیار زیادی دارد و شاید همین رشد سریع و ظاهر خاص خصوصیت ماورایی به آن بخشیده باشد.

درخت انجیر معابد با ویژگی‌هایی که دارد، درخت کیهانی را به ذهن متبادر می‌کند. در باورهای باستانی درخت کیهانی مرکز عالم است. در برخی ادیان اعتقاد بر این است که جهان چند لایه دارد و این لایه‌ها با درخت کیهانی که از مرکز عالم می‌گذرد از هم مجزا شده‌اند. این باور را می‌توان در اطراف و اکناف عالم سراغ گرفت؛ از آمریکای شمالی تا کشورهای اسکاندیناوی و مصر باستان. در سنت هندی روایات بسیاری راجع به درخت کیهانی مطرح شده است. در اوپانیشادها درخت کیهانی درخت وارونه‌ای است که ریشه‌هایش در آسمان است و شاخه‌هاش زمین را دربرمیگیرد. درخت کیهانی حتی شاخه طوبی و سدره‌المنتهی در فرهنگ اسلام را به ذهن می‌آورد که شاخه‌های فراوانش تمام آسمان را پوشانده‌اند.

ریشه‌های درخت مقدس کیهانی به اعماق جهان زیر رفته و تنه و شاخه‌هایش علاوه بر مرکز زمین، جهان آدمی و خدایان را دربرگرفته است.

درخت انجیر قصه حدود 150 سال عمر دارد و مرد غریبه‌ای آن‌را از بنگال به این شهر آورده است. طی این سال‌ها ‌هاله‌ای از تقدس اطراف درخت را گرفته و مردم بسیاری از کرامات و معجزات را به آن نسبت می‌دهند.

به اعتقاد گری درخت کیهانی که منشأ تقدس جهان و تداوم و باروری آن است، درخت زندگی و فناناپذیری نیز به شمار می‌رود، همین‌طور درخت معرفت و فرزانگی. این ویژگی‌ها را به نوعی می‌توان در درخت انجیر معابد نیز دید. درختی با شاخ و برگ گسترده و ریشه‌های سترگ که در اذهان مردم ریشه دوانده است، درمانی بر ناباروری است، بیماران را شفا می‌دهد و... حال ممکن است این ویژگی‌ها خیالی بیش نباشد اما به‌هر صورت در ساختار فرهنگ مردم تنیده و بافتار ذهنی‌شان را تشکیل داده است.  

از بطن داستان می‌توان دریافت که عده‌ای (از جمله خود علمدار) درخت را دستاویزی برای رسیدن به مال و قدرت قرار داده‌اند. حتی خود اسفندیارخان هم می‌داند که درخت انجیر معابر یک درخت معمولی است و هیچ کرامت خارق‌العاده‌ای ندارد اما وجود آن را به‌عنوان سمبل باور و اعتقادات مردم لازم می‌داند و به دوستش مهران شهرکی که هیچ باوری به درخت ندارد، می‌گوید این درخت حالا تبدیل شده به سمبل باورهای چند نسل از مردم. در حقیقت اسفندیار به این نتیجه می‌رسد که نمی‌توان سمبل‌‌هایی را که در طول قرون شکل گرفته‌اند از بین برد. آن هم درخت که جزئی از زندگی انسان‌هاست.

بسیاری از کیش‌ها بر این باورند که درختان روح دارند. گری می‌گوید انواع روح‌ها و موجودات ماورایی وابسته به درختان بوده‌اند. برای مثال جن در دوره قبل اسلام به انواع درختان وابسته است یا پری‌ها در یونان همان پری‌های بلوط بودند یا بید در ژاپن صاحب روح است.

فرامرز، فرزند اسفندیار آذرپاد که شخصیت اصلی رمان است، هیچ اعتقادی به کرامات درخت ندارد و علمدار را مرد فریبکاری می‌داند. گفتنی است که خود علمدار که عاشقانه درخت را می‌پرستد، افسانه‌ها و قصه‌های بسیاری راجع به درخت منتشر می‌کند؛ افسانه‌هایی با موضوع شفای کوران و بیماران و افلیجان توسط درخت. جالب است حتی مهران که پس از مرگ اسفندیار آذرپاد زن و اموال او را تصاحب می‌کند، با وجود انکار قدرت درخت انجیر معابد وقتی مقاومت مردم را در برابر ریشه‌کن کردن درخت می‌بیند، از در صلح درمی‌آید و حتی برای آن معبد و جایگاه نیز درست می‌کند. درواقع وجود درخت در شهرک تازه‌ساز مهران شهرکی به اعتبار و رونق آن می‌افزاید.

شاید با خواندن داستان به این دیدگاه دست پیدا کنیم که درخت انجیر معابد نماد خرافه‌پرستی است؛ درختی بی‌ثمر که هیچ نکته مثبتی ندارد جز جمع کردن عده‌ای مردم ساده‌دل به‌دور خود؛ مردمی‌که بی هیچ اندیشه واثق دل به این درخت بسته‌اند و برای درمان دردهای خود از آن مدد می‌جویند. حال آنکه می‌توان از منظر دیگری نیز به این قضیه نگریست؛ یعنی همان وجه ماورایی درخت؛ اینکه عقایدی که حول این درخت شکل گرفته، ریشه در اسطوره‌‌ها و اندیشه‌های کهن دارد و از دیدگاه‌ جامعه‌شناسی قابل بررسی است.

درخت انجیر معابد در اتفاقاتی که در داستان می‌افتد همواره حضور دارد. اسفندیار آذرپاد از دنیا می‌رود و در بستر مرگ به همسرش در باب درخت وصیت می‌کند؛ اینکه پاسدار درخت باشد تا آسیبی به آن نرسد. مهران شهرکی همسر اسفندیار و نیز ثروتش را تصاحب می‌کند. پس از آن فرامرز مادرش را از دست می‌دهد و هیچ بهره‌ای هم از ثروت پدری نمی‌برد. او به زندگی بسیار سخیفی روی می‌آورد و وقایعی از سر می‌گذراند که ذکر آن در این مجال نمی‌گنجد. فرامرز مدتی را کنار عمه‌اش تاج‌الملوک که با وجود فکر روشنش، اعتقاد بسیاری به درخت دارد و در نهایت نیز در کنار آن کالبد تهی می‌کند، روزگار می‌گذراند. اما نکته اصلی اینجاست که حتی فرامز هم از قدرت درخت برای رسیدن به هدفش بهره می‌برد. او پس از غیبتی بسیار طولانی و‌ انداختن شایعه مرگش بر زبان‌ها، پس از سال‌ها در کسوت درویشی که رفتارش بیشتر به مرتاض‌‌ها می‌ماند به زادگاه خود باز می‌گردد و در معبد درخت انجیر شروع به نمایش کرامات و اعمال محیرالعقول می‌کند. فرامرز که فردی است با زخم‌ها و کینه‌های دیرین و نیز عقده حقارت بسیار، برای رسیدن به هدفش که همان سرنگونی مهران شهرکی است از هیچ کاری فروگذار نمی‌کند. او زیر سایه درخت افراد بسیاری را مرید خود می‌کند و در واقع با فریب و نیرنگ از اعتقادات مردم سوء استفاده می‌کند. او مردم را علیه مهران برمی‌انگیزد. مردم خشمگین نیز دم و دستگاه مهران را به آتش می‌کشند. جالب است در این قسمت داستان درخت وجه سوررئال و نمادین می‌یابد. درواقع قسمت پایانی رمان پای در عرصه سوررئالیسم می‌نهد. برخی این قسمت از قصه را نامتناسب با بقیه آن می‌دانند. در اینجا درخت ویژگی فراواقعی پیدا می‌کند. ریشه‌‌هایش رشد وحشتناکی می‌کنند و تمام شهر را در بر میگیرند. این تصویر شباهت بسیاری به درخت کیهانی دارد. ریشه‌ها جلوی کتابخانه‌ها، ادارات و اماکن عمومی را سد می‌کنند. پس از آن نوری متصاعد می‌شود و ریشه‌ها محو می‌شوند.

قسمت پایانی رمان پای در عرصه سوررئالیسم می‌نهد. برخی این قسمت از قصه را نامتناسب با بقیه آن می‌دانند. در اینجا درخت ویژگی فراواقعی پیدا می‌کند. ریشه‌‌هایش رشد وحشتناکی می‌کنند و تمام شهر را در بر می‌گیرند. این تصویر شباهت بسیاری به درخت کیهانی دارد.

به واقع درختی که سال‌ها اساس و منشأ باورها و اعتقادات مردم بوده است، اکنون زیر سایه فریبکاری فرامرز ویران می‌شود، درختی که مشکل خاصی برای کسی ایجاد نمی‌کرده و حتی مایه دلگرمی نیز بوده است. این شاید همان تقابل مدرنیته با سنت باشد؛ سنتی که درخت انجیر معابد و اعتقادات عوام نماد آن است و مدرنیته‌ای که مهران با عقاید و نیز ساخت‌وسازهایش آن‌را به نمایش درمی‌آورد.

طی خوانش متن در فصل پایانی هرچند به‌صورت نمادین اما به صراحت می‌توان وجه خارق‌العاده درخت را دریافت. شخصیت‌های رمان خصوصاً در بخش مذکور که داستان آن در دوره پهلوی می‌گذرد همگی نمادین هستند و حتی می‌توان برای آن‌ها مابه‌ازاهای خارجی یافت.

نتیجه کلی که از متن حاضر می‌توان گرفت اینکه درخت داستان موردنظر با بسیاری از ویژگی‌هایی که گری برمی‌شمارد همخوانی دارد. گری درخت را وسیله‌ای برای ارتباط با خدایان می‌داند؛ یعنی ابزاری برای ارتباط با لاهوت. او دقیقاً به این مساله اشاره می‌کند که کاشت درخت در معابد که در حقیقت وعده‌گاه موجود مقدس و انسان بر زمین هستند، تماس و ارتباط با مقدسان را امکان‌پذیر می‌کند. بی‌شک نویسنده در نگارش رمان خویش به وجه اساطیری درخت توجه داشته و مطالعات جامعی در این باب داشته است؛ اینکه وجهه‌ای که یک درخت دارد چگونه می‌تواند بر ایدئولوژی و باورهای مردم تاثیر بگذارد و حتی در شکل‌گیری بسیاری از حوادثی که بر آن‌ها می‌گذرد سهم داشته باشد. نکته جالب‌تر اینکه نوع بشر همان‌قدر که در خلق برخی اندیشه‌ها و باور‌ها نقش دارد، به همان اندازه نیز در محو آن‌ها تاثیرگذار است، کاری که مردم شهر با پیروی از درویش فریبکار انجام می‌دهند و در نهایت باعث ویرانی درخت، به‌هم ریختن ساختار شهر و قربانی کردن برخی افراد می‌شوند. و این به معنای قربانی کردن باورها و اعتقاداتی است که هرچند امروزه بوی کهنگی‌شان بلند است و حتی نماد خرافه‌اند، اما اصیل‌اند و روزگاری شاکله اندیشه بشر بوده‌اند؛ عقایدی که در عصر سنگ و آهن رنگ سبزی به اذهان انسان امروز می‌زنند.

1-نگاه کنید به کتاب درآمدی بر انسان‌شناسی هنر و ادبیات، گزیده و ترجمه محمدرضا پورجعفری، نشر ثالث، 1388.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692