بحران هويت هنگام عبور از تاريكي در داستان «تابستان پيش از تاريكي» اثر دوريس لسينگ

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

 ليلي مسلمي

 

 

كتاب «تابستان پيش از تاريكي» نوشته ي دوريس لسينگ (برنده نوبل ادبيات 2007) روايت گر سفر دروني قهرمان داستان، كيت براون، به منظور شناخت خود و شكل گيري هويتي زنانه از خويشتن است. در پيمودن مسير اين سفر، كيت براون مي آموزد كه در برابرفرهنگ مرد سالار حاكم بر جامعه و نقش هاي كليشه اي يك زن ايستادگي كند تا بتواند خود و جايگاهش را در خانواده و جامعه پيدا كند. همانطور كه از نام داستان پيداست، تابستان نقطه ي آغازين سفر ماجراجويانه كيت براون به دنياي خويش است و در واقع «تابستان» سمبل روياهايي است كه به كاميابي دست مي يابند. داستان از همين نقطه آغاز مي شود؛ درست زمانيكه كيت براون، همسر يك متخصص اعصاب و روان و مادر چهار فرزند جوان پس از سي و پنج سال زندگي مشترك به فرصت طلايي دست مي يابد تا در سازمان جهاني تغذيه براي اجراي كنفرانس بين المللي به عنوان مترجم همزمان حضور يابد. فرصتي كه باعث مي شود او براي اولين بار از زير بار مسئوليت همسر و فرزندانش كنده شود و در طول تابستان به تنهايي براي خودسازي و استقلال خويش تلاش كند. بدين ترتيب، از بعد روانشناسي «تاريكي» گوياي هويت دروني و عرفاني اوست كه طبيعت زنانه آن با كمبودهايي مواجه شده و به همين دليل رنگي تيره به خود گرفته است. كيت براون، با ايستادگي در برابر فرهنگ مرد سالار حاكم بر جامعه خويش به نوعي موفق مي شود تا بر بعد تاريك وجود خود غلبه كند و اين روند باعث شكل گيري نوعي هويت زنانه مي شود كه تا پايان عمرش حالتي ديناميك و دنباله دار را طي خواهد كرد.

كيت براون از همان ابتداي داستان « در حاليكه به پشت ايستاده بود و بازوانش را درهم حلقه كرده بود، انتظار مي كشيد.» (ص5) درواقع او منتظر ايجاد تغييري در روند زندگي اش بود. زندگي كه جواني اش را صرف مراقبت از فرزندان و خانواده اش كرده و به تدريج به اين نتيجه رسيده كه استقلال و جريان زندگي اش را بدست ديگران سپرده است. در اين ميان تنها به پخت و پز و خورد و خوراك كانون گرم خانواده اش پرداخته و اين در حاليست كه از تمام احساسات و علايق خود چشم پوشي كرده است تا شايد روزي خانواده اش از نتايج زحمت او قدرداني كنند. اما « مرور صحنه اي از وقايع روزانه و معمول در خانواده اش در زمان رشد و بلوغ چهار فرزندش، باعث شد خود را شكننده و درهم ريخته و مانند يك مرغابي بال و پر شكسته تجسم كند. زير بار دردناك فشارهاي وحشتناك چهار نفر ديگر، به تدريج در حال خرد شدن و شكستن بود و تلاش مي كرد مانع از هم گسستن اتحاد و همبستگي آنها باشد و ميان آنها صلح و آرامش و توازن برقرار كند (ص 106) .... گاهي خود را مثل پرنده ي مجروحي مي ديد كه پرندگان سالم تا حد مرگ به او نوك مي زنند. يا حيواني زبون و زخمي كه چند بچه ي بي رحم او را آزار مي دهند. البته فكر مي كرد مستحق اين آزارهاست، چون به شدت از خود متنفر بود. » (ص120) مرغابي بال و پر شكسته و پرنده ي مجروح در حقيقت تصوير هويت كيت براون است كه تماميت آن به تصور نيازها و اميال ديگران در آمده و استقلال خود را از دست داده است. سيمون دو بووار در كتاب «جنس دوم» به اين نكته اشاره دارد كه: مادر از اينكه حضورش را در جمع خانواده ضروري بدانند لذت مي برد، اما زماني كه حضور او تنها براي پاسخگويي و فراهم كردن نيازهاي ديگران قضاوت شود آن زمان است كه عشق مادرانه با مشكل مواجه مي شود يعني منظورزماني است كه اعضاي خانواده از مادرانتظار داشته باشند كه خود را بدون هيچ چشم داشتي فداي خانواده و فرزندانش كند. اما خواسته ي كيت براون از نقش مادرانه اش در خانواده و در جامعه اش اين نبود، « بايد با اين كودك درونش، كه به شكل هيولايي بر وجودش چنگ انداخته بود و او را به شدت نيازمند توجه و محبت كرده بود، چه مي كرد: زني كه سالها كوركورانه و بدون هيچ قيد و شرطي تكرار كرده بود: فراموش كرده ايد من كه هستم؟ نقش من در اين خانه چيست؟ » (ص205)

حقيقت امر اين است كه كيت براون از نقش تحميل شده بر دوش يك مادر خسته شده است، نقشي كه باعث شده خود را فراموش كند و در خانواده مركزيت او تنها به عنوان سرآشپز خلاصه شود. كيت وقتي زندگي اش را مرور مي كند دچار دوگانگي حسي مي شود: از يك سوي، حالت رضايت به او دست مي دهد از اينكه با جان و دل خود را فداي خانواده و تربيت فرزندانش كرده اگرچه گاهي عميقا حس خستگي بر او غالب شده، و از سوي ديگر، حالت انزجار به او دست مي دهد از اينكه براي تمام كارهايي كه انجام داده از سوي خانواده اش از او تقدير نمي شود و براي تمام فداكاري هاي او هيچ ارزشي قائل نيستند. بنابراين كيت براون در طول اين سفر كه از خانواده اش دور است، تصميم مي گيرد استانداردهايي را كه از سوي جامعه به عنوان مادر بر او تحميل شده است را بشكند تا بتواند خود را بيابد. اولين سنت تحميلي كه بر آن غالب مي شود، ايجاد رابطه با پسري جوان و كم سن و سال به نام جفري است و در نتيجه ي اين رابطه كيت براون معناي عشق را به نوعي جديد براي خود تعريف مي كند. اين رابطه در واقع بعد سنت شكن ديگرش هم استانداردي است كه جامعه بر رابطه ميان زن و مرد تحميل كرده كه معمولا در هر رابطه اي جنس مذكر بايد از لحاظ سني بر جنس مونث غالب باشد. دومين استانداردي كه كيت براون در هم مي شكند كدهاي رفتاري است كه جامعه از همان كودكي براي يك زن تعريف مي كند. استانداردي كه دست آخر باعث مي شود در جامعه به زن فقط به عنوان ابزار جنسي نگاه كنند و او مجبور باشد دقيقا همانگونه لباس بپوشد و رژيمهاي غذايي را به گونه اي رعايت كند كه كليشه هاي جامعه آن را تعريف كرده اند فقط براي آنكه موجب جلب رضايت مردان و ايجاد جذابيت براي آنان باشد. كيت براون پس از بهبودي از بيماري نسبت به كدهاي جنسي در لباس پوشيدن خود بي اهميت مي شود و طوري به خيابان و محافل عمومي وارد مي شود گويي اميال جنسي حاكم بر درون او نامرئي شده است. كيت براون هنگامي كه آپارتمان دختري جوان به نام «مورين» را اجاره مي كند به بازسازي و كنترل هويت مستقل خويش مي پردازد. در واقع او در آپارتمان مورين ساكن مي شود تا كسي او را نشناسد و بتواند فرديت خويش را به تنهايي در دست گيرد. اينجاست كه استانداردهاي ظاهري ديگر براي كيت اهميتي ندارد و او نسبت به «هيكل اسكلت مانندي كه روبدوشامبر زرد به تن داشت و با توده اي از موهاي خشك و قرمز كه در اطراف صورتش آويزان بود » (ص208) كاملا بي تفاوت مي شود. سومين استاندارد تحميلي كه كيت براون بر آن غلبه مي كند در آپارتمان مورين اتفاق مي افتد. مورين دختر جوان و شادابي است همسن دختر خودش، آيلين، كه با بحران ازدواج و پيشنهادهاي متعدد از سوي مردان مواجه شده و هنگامي كه به عنوان مشورت از كيت براون كمك مي گيرد، او ديگر از نقش مادرانه خود فاصله مي گيرد. كيت از ايفاي چنين نقشي براي مورين خودداري مي كند و اجازه نمي دهد كه با كوله باري از تجربيات خود به نصيحت مورين بپردازد و يا در تصميم گيري و احساس او دخالتي كند. در حقيقت كيت براون در تمام اين مدت تمام سعي و تلاشش بر اين است كه خود را از قيد تمام حالتهاي مادرانه كه از سوي جامعه و اطرافيان بر او تحميل شده رها سازد و كنترل هويت دروني خويش را به دست گيرد.

از همان ابتداي امر كه كيت براون از خانواده خود به خاطر ماموريت شغلي اش فاصله مي گيرد تا در كنفرانس جهاني مواد غذايي شركت كند، هر شب روياي شير دريايي با او در خواب همراه مي شود. روياي شير دريايي تا پايان سفر كيت نشانه ي شكل گيري هويت زنانه كيت براون است. در خواب مي بيند « يك بچه خوك دريايي ... ميان صخره هاي بلند و سرد دامنه ي تپه، مستاصل و درمانده گير افتاده. حيوان ناله مي كرد. كيت او را بلند كرد و در آغوش گرفت. خيلي سنگين بود ... بچه خوك دريايي بار ديگر ناله كرد و كيت فهميد بايد او را به آب برساند. » (ص43) بنابراين كيت سفر خود را به جستجوي دريا براي نجات بچه خوك در پيش مي گيرد. بچه خوك مجروح همان هويت سرگردان كيت براون است كه مستاصل و درمانده در بند قراردادهاي اجتماعي و سنت هاي حاكم بر آن اسير شده است. اين هويت محصور، استقلال و حاكميت خود را كاملا از دست داده و كنترل آن را به دست ديگر افراد جامعه و عقايد و نظرات آنان سپرده است. هنگامي كه كيت براون خود را از قيد خانواده رها مي سازد با در آغوش گرفتن اين شير دريايي، سفر خود را به منظور جستجو و بازسازي فرديت خويش آغاز مي كند. پس از چند ماه زندگي مستقل در آپارتمان مورين، جايي كه توانسته بر فرديت خويش غالب شود، در خواب « شير دريايي به قدري سنگين شده بود كه ديگر نمي توانست آن را ميان برف با خود حمل كند و ديگر خودش سرشار از اميد به زندگي است... با آخرين نيرويي كه در بدن داشت، شير دريايي را رها كرد تا ليز بخورد و توي آب بيفتد. شير دريايي در آن فرو رفت، دوباره بالا آمد و سرش را براي آخرين بار روي صخره گذاشت و با چشمان سياه و درشتش با مهرباني به او نگاه كرد و سپس سوراخ هاي بيني اش را بست و توي آب شيرجه زد. » (ص 275) نجات شير دريايي و سنگيني وزنش نه تنها نشان دهنده انباشتگي كيت در درك هويت خويش است بلكه سمبل جامعه اي است كه كيت براون خود را به آن مي رساند تا هويت خود را نجات دهد.

شير دريايي و كيت براون، هر دو به زندگي باز مي گردند. هويتي كه شكل چندگانه به خود گرفته است و سفر كيت براون در بازسازي و شكل گيري هويت خويش با بازگشت به آغوش خانواده و همسر و فرزندانش حالتي ادامه دار و ديناميك به خود خواهد گرفت. بدين معنا كه كيت براون مجبور است از اين پس تحت شرايط جديد در زندگي اش به خود مراجعه كند و هربار هويتش را به شكلي جديد براي خود تعريف كند. بنابراين سفر كيت به منظور يافتن هويت مستقل خويش، در روياي شير دريايي خلاصه شده است. بحران هويت يابي در مورد كيت براون حالتي سيال و چندلايه دارد. درست است كه كيت در اين مرحله از زندگي اش موفق شد به هويت مستقل خويش دست يابد اما اين بدان معنا نيست كه جستجوي او تا ابد به پايان رسيده است بلكه تنها راهي كه كيت مي تواند در مراحل بعدي زندگي اش به خود بازگردد، انزوا و دوري از جامعه و خانواده نيست بلكه بايد تلفيقي از هر دو را در زندگي به كار گيرد. هويت او حالتي دو گانه دارد: در عين حال كه مجبور است يك سري استانداردهاي اجتماعي را پس بزند و منزوي شود، در كنار آن بايد دسته اي از استانداردهاي حاكم بر جامعه را هم بپذيرد تا بتواند با تلفيق اين دو عامل بر قدرت دروني خويش حاكم شود و تعادلي انعطاف پذيرميان اميال زنانه خود و انتظارات جامعه از يك زن ايجاد كند.

 

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692