درهم آمیختگی امروز و دیروز
«پنیسیلین» نام مجموعه شعری از «علی اسدالهی» است که بهصورت مجازی منتشر شده است. پیش از اسدالهی دو مجموعه شعر دیگر را در کارنامه خود داشته است که پنیسلین اندکی متفاوتتر از دو مجموعه قبلی است. جنس روایت در شعرهای این مجموعه گزارههای خبری است که در چند شعر بهشیوهی کتابهای کهن بیان میشود. واژههای آرکاییک در این مجموعه شعر درکنار واژههای امروزی حضور دارند.
نبشته بود
دیگ ذشت و روز دیگر شد
بهار آمده به زرع و نشاط
عبور نهر است و بانگ خوش هزار
یا
من اما از خون، از دوری پوست از ماهی چه میترسم
باید گیاهخوار بشوم
بروم باغِ عدن چیدنِ تمشک
لم بدهم میان میوه های اُرگانیک
بنوشم از اباریق زرین آنقدر
که رودخانههای شراب جنازهام را به خانه ببرند
ببرند رها کنند پشت دریچهی فاضلاب رودهن
که این است عاقبت مکذّبین(صفحه 10)
علی اسدالهی به محتوا و معنا توجه دارد گرچه در این اثر کوشیده تا تکنیکهای معناگریزانه را در کنار فرم و تصویر به پیش ببرد اما همچنان وامدار به معنا باقی مانده است و ارجاعات زمانی و مکانی و تاریخی در آثار او مشهود است و همینطور نگاهی تلخ که در جایجای مجموعه شعر میتوان مشاهده کرد. او در مجموعه شعر خود شخصیتپردازی بهشیوه کلاسیک ندارد و شخصیتهای شعری او نیز مانند شخصیتهای داستانهای سیال ذهن هستند. «من راوی»هایی که در جاهایی دامنه وسیعتری مییابند و تعبیری از «ما» مییابند.
روزی که در پلکهای بستهات دفن خواهیم شد
روزی که بر بلندترین تپه میایستی
و تركهای سینهات را نشانما نمیدهی
و یکی از ما
از مقعد موعود برخواهد خواست، تا به حقانیت
وعدهها گواهی بدهد(صفحه 39)
شعری از او هم متاثر از حافظ موسوی{2} است که به عقیده من تعمداً بهکار گرفته شده است وکاش شاعر اینرا با پانویسی نشان میداد:
از دهانیکه اضافه شده به دستگاه گردش خون
تا با سطلهای آشغال استعاره برسازد
استعاره است BRT
کفشکتانی و سرکه استعارهاند(صفحه 41)
علی اسدالهی به محتوا و معنا توجه دارد گرچه در این اثر کوشیده تا تکنیکهای معناگریزانه را در کنار فرم و تصویر به پیش ببرد اما همچنان وامدار به معنا باقی مانده است. |
تصاویر ایجاد شده از شعرهای او شکل سورئالی بهخود گرفته است نوعی روایت که میتواند جریان سیال ذهن تلقی شود. تکگوییهایی درونی که مدام در جریان شعر پیش میروند. تجربیات ذهنی و عاطفی که شاعر در سطوح مختلف ذهن به شکل گزارههایی بیان میکند و زمان دیگر معنای عادی خود را از دست میدهد در واقع اسدالهی در این شعرها بهعمد مانند انسان امروز که در گیر و دار امروز و دیروز است خود گزارههای شعری را میان دو زمان سیال قرار میدهد و هر سطر لایههایی از آگاهی است كه به سطح ارتباطی نمیرسد و گاه متضمن مبنای ارتباطی هم نیست. همانطور که گفته شد در میان این گزارهها نظم و عقل و منطق و ترتیب زمانی حاكم نیست تا کشف و شهودی از حال بهدست آید. فواصل زمانی درهم میتند و تجربیات ذهنی شاعر که بهشکل گزارههایی بیان میشوند نه براساس تقدم و تأخر زمانی بلکه براساس میزان عمق تجربه نظام یافتهاند. شاعر در عین اینکه میکوشد برخلاف دو مجموعه شعر پیشین خود از قید آرمانخواهی و تعهد بگریزد اما در اینکار موفق نیست.
دور شدنام ازجمعیت را چه کسی میدید؟
با تکههای فرو ریخته از پوست
چونان خشتهای نحیف بهارستان
وقتی که دو توپ بر صورت و پهلویم خالی کردند (صفحه 59)
در جاهایی شاعر بهعمد از عبارات کهن استفاده مینماید و به این شیوه است که میخواهد به شعرهای خود تشخص بخشد و با بکارگیری زبانی آرکاییک پریشانی ذهن انسان امروز روایت میگردد تضادی که خود سبب زیبایی متن میگردد.
نبشته بود
برخیز و کمند بردار
که نخجیر دوان میرود به دشت
که صحن بستان و دودپیه و زغال تفته خوش است
برخیز و فلسهای ماهی را خلاف جهت شانه بزن
بصلالنخاع را شانه بزن(صفحه 15)
همانطور که در نمونه بالا میبینید گزارههای شعری در بستری هذیانی و سورئال تصویرسازی میگردند. ناخودآگاهی که از خوداگاهی سرچشمه میگیرد و شاعر ایندو را باهم ترکیب کرده تا ساختی روایی ایجاد کند و هنر روایت بهخودی خود یک امر بسیار مهم و زیباییشناسانه است در سبک سوررئالیسم به قوهی وهم، رؤیا و تداعی آزاد صور پنهان در ضمیر ناخودآگاه هنرمند اصالت داده میشود گرچه این تصویرسازیهای سورئال در این مجموعه شعر باعث نشده است که شاعر از فضای آرمانخواهی فاصله بگیرد .
جایی از پیکر هیولاییمان زخم شده بود
جایی که نمیدانستیم کجاست
بهدنبالش میگشتیم Google و در نقشهی
از جایی از تنمان داشت خون میرفت
جایی از تن که نام علمیاش کیانوشآس است
البته در جاهایی هم شاعر از زبان فاخر فاصله میگیرد و ابایی از آوردن کلماتی که ممکن است درشعر متداول نباشد را ندارد و انتشار مجازی هم باعث شده است که شعرها سانسور نشوند در واقع علی اسدالهی از آن جوان پرشور. «الف تا ی» فاصله گرفته است و در این مجموعهی پنیسیلین با قوام اندیشه و اندکی سرخوردگی همراه است چیزی که به شدت در میان نسل جوان امروز مشهود است.
دود ساقههای برنج بپیچد در امیرآباد
در «انقلاب»
که اگر بیدلیل هم اسمش را بیاوریم، کنایه است
شبیه «آزادی»
که میتواند گُهدانیِ ترمینال غرب و
ایستگاههای تاکسیِ روغنآلود اطرافش راتعمید کند
و حتی تا ترمینال شرق عطر خوشش برود
گرچه در این مجموعه بیشتر اجراهای شعری علی اسدالهی مشابه دوکتاب پیش او بود اما در برخی شعرها نیز بهخوبی توانسته بود اجرای دیگری را بهنمایش بگذارد، هرچند که مجموعه شعر اول او «الف تا ی» ارتباط بیشتری با مخاطب برقرار میکرد اما همین تغییر زبان و اجرا در شکل شعرها نقطه قوتی است که در این مجموعه وجود دارد که علی اسدالهی توانسته است شکل دیگری از زبان و اجرای شعر را تجربه نماید:
پانویس:
گرچه در این مجموعه بیشتر اجراهای شعری علی اسدالهی مشابه دوکتاب پیش او بود اما در برخی شعرها نیز بهخوبی توانسته بود اجرای دیگری را بهنمایش بگذارد. |
1. جریان سیال ذهن: توصیف جریان مستمر فکر و احساس در ذهن آدمی قبل از گفتار است، یا درون ذهن در معرض نگاه قرار میگیرد. نویسندهی اینگونه داستانها تمایل به ناپیداسازی خویشتن دارد و بر آن است تا خواننده را مستقیماً رویاروی تجربهی ذهن شخصیتها قرار دهد.
2. ما فقط سرمان بالا بود/ و شکلهای درهم ابرها را مرتب میکردیم/ کاری به باران نداشتیم/ غروب هم برای خودش سرخ بود/ فریاد میزدیم/ شعار میدادیم/ گریه میکردیم/ ما استعاره نبودیم/ آسمان و ابر و غروب/ استعاره نبودند/ ما فقط جوان بودیم/ و دیگران بهزور رمزگشاییمان میکردند... (حافظ موسوی، خردهریز خاطرهها و شعرهای خاورمیانه انتشارات آهنگ دیگر تهران 1387) ■
منابع:
1.اسدالهی،علی، پنیسیلین،1392 (انتشار بهشکل مجازی.)