شعرهایی پر از تلمیح واحساس
شعر را میتوان روایتی دانست که زبان مجازی آن بر زبان حقیقی آن غلبه دارد. مجموعهای از تمایلات، خواستهها و احساساتی که میتواند در متن به شکلهای استعاری یا نمادین جلوهگر شود وجود عنصر تلمیح یا بینامتیت میتواند پیوندی ناگسستنی بین شعر و سایر متون، بویژه تمثیلها و حکایات باز کند. داستانها یک مولفه بارز از ارتباطات انسانی است که بهعنوان تمثیل و نمونه برای روشن کردن اهداف مورد استفاده قرار میگیرد. داستانسرایی احتمالاً یکی از ابتداییترین فرمهای سرگرمی است. روایت همچنین ممکن است به پروسههای روانشناختی شخصی، حافظه و معناسازی اشاره کند.
آنچه که امروز در بیشتر شعرهای شاعران جریان دارد نمود بسیاری از خواندهها و شنیدههای آنها در شعرهایشان است. ردپای حکایتها داستان و رمان و فیلم یا حتی تیترهای روزنامهها را میتوان در آثار شاعران امروز یافت. در این میان شیما شاهسوران احمدی هم شاعری است که از این ردپاها در شعر او کم نیست هرچند که بعضی تلمیحها در شعرهایش بیشتر تکرار شده است مانند داستان موسی و پلنگ و ماه اما در هر تکراری نیز این کار به زیبایی صورت گرفته است. تلمیح عنصری است که خویشاوندی شعر و داستان را به شکلی نمادین بازگو میکند:
عشق مردان ما پلنگی بود، دلشان صخرههای سنگی بود
من بهیاد زنان طایفهام، چای تلخ غزال مینوشم (شعر15 صفحه 27)
شعرهای شاهسوران احمدی دارای احساسات بسیار لطیف و زنانه هستند و همین لطافت احساس بر جذابیت شعرهای او میافزاید و همین حس ناب آثارش را از دیگر شاعران متمایز میسازد. نگاه تازهای که به پدیدهها دارد نیز حائزاهمیت است:
دل به دریا بزن تو موسايی، چشمهای من است پشت سرت
دل بكن از عصای پوسيده، معجزه يك زن است پشت سرت (شعرسه صفحه 12)
همانطور که در نمونه بالا میتوان مشاهده کرد شاعر از یک حکایت دیرینه آشناییزدایی انجام داده است و آنرا اینبار از زاویهدید دیگری بیان کرده است بر طبق این مفهوم، هدف هنر، انتقال حس چیزهاست آنگونه که ادراک میشوند، نه آنسان که دانسته میشوند؛ از اینرو هنر با افزودن بر دشواری و زمان فرایند ادراک، از آنها آشناییزدایی میکند که البته این تغییر زاویه دید یکی از شگردهای محتوایی است که شیما احمدی از آن بسیار استفاده کرده است تضادی که در لایههای معنایی به بیانی زن محور معطوف میگردد:
بيشهها سربهسر پر از آهو، چشم تو جز مرا نمیبيند
من پلنگ آفريدهام از تو، ماه بانو بيافرين از من (شعر15 صفحه 27)
یا:
راه شیری منم تو آهویی، نه من آهو تو راه شیری باش
جنگل از زخمی تو میترسد، پشت هر شیر تیر خورده منم (شعر سی ویک صفحه 48)
تعامل میان شخصیتهای زن و مرد بهشیوهای همیشگی اما با ظرافت بیانی همراه است شاعر در این بیت با استفاده از نمادهای آشنای ماه و پلنگ تنها فرم روایت را تغییر میدهد گرچه از مناسبات معمول و متعارف فاصله نگرفته در واقع شاعر محتوای اثر را با کشف مناسبات معنایی میسازد و طرحریزی را بوسیله این شیوه انجام مینماید:
استکانم که نیممن اشک است، نیمهی خالی مرا پر کن
زور تاریخ میرسد به زنان، مادرم گریه کن در آغوشم (شعرپنج صفحه 14)
از آنجاییکه غرابت و زبان شاعرانه هر شعری را به موجودی منحصر به فرد نبدیل میکند همانطور هم که پیشتر گفته شد زبان سرشار از احساسات شیما شاهسوران احمدی شعر او را متمایز میسازد. ویژگی تغزلی در شعر شاهسوران احمدی وجه مسلط آثارش است و تعدد المانهای فردی و ویژگی تغزلی آن باعث شده است شعر او از فضای اجتماعی دور بماند:
موشك بساز از دفتر شعرم، بگذار سهمم كينهات باشد
هر صفحه را تسلیم آتش كن، تا شعلهی شومينهات باشد
سقراط شو سقراط شو سقراط، اسطورهی دنيای منطق باش، رستم نخواهی شد اگر هر زن، در قصهها تهمينهات باشد (شعرهفت صفحه 16)
روح چنگیزی مرا دیگر، مرد افسانهها نمیخواهد
عاقبت از شناسنامهی خود، ننگ نام مرا قلم زد و رفت (شعر بیست و هشت صفحه 45)
نمادهای زنانه در شعر او شرقی و بسیار وطنی هستند و بهغیر از چند اشاره گذرا به واژههایی مانند چای غزال، آسمان کثیف تهران و... چیزی از عصر حاضر در شعر او نیست و شعر او هنوز درگیر خیابانهای شلوغ و شهری نشده است مانند نمونههای زیر:
يوسف آنقدر شكستهست که نشناختیاش
باز هم منتظر پيرهنی حق داری (شعرده صفحه 22)
و:
چادرم را بكش به روي سرم، تا نبينم چه بر سرم آمد
دختري مينياتوري بودم، عكسهاي مرا دوباره ببين (شعر پنجاه صفحه 71)
و:
نی کمانچه دوتار میرقصند، یک به یک دور گنبد کاووس
بندر ترکمن به رقص آمد از، چنین بزم و جنگ تن به تنی (شعر چهل و نه صفحه 70)
استکانهای ناصرالدین شاه عطر چای زنان گرگانرود
پایبند قبیلهات کردند توتهای بنفش پیرهنی... (شعر چهل و نه صفحه 70)
بیشتر شعرهای شاهسواران احمدی در این مجموعه «من راوی» هستند و شخصیتپردازی کمتری در شعرها صورت گرفته است و مسیر آنها بهشکل مونولوگهایی است که شاعر روایت میکند:
ماه افسونگر افسانهی من، میبینی
شب دراز است و قلندر بیدار (شعرپانزده صفحه 27)
گرچه شخصیتپردازی عنصر کمرنگی در این مجموعه است اما توصیفهای بسیار دقیق و جالبی صورت گرفته است و از سوی دیگر نمونههای خوبی از تصویرپردازی در شعرهای این مجموعه وجود دارد:
یورتمه میروند پشت سرت، اسبهای سپید ترکمنی
جادهها را گلیم میبافد، رج به رج دختری ختنی (شعر چهل ونه صفحه 70)
همانطور که گفته شد استفاده از عناصر زیباییهای سخن بهویژه نماد تلمیح و استعاره و تصویرسازی در کنار روایت سبب شده است مجموعه شعر «دختری مینیاتوری بودم» به مجموعهای خواندنی بدل شود شاهسوران احمدی در این مجموعه شکل تمام و کمال ایرانی یک مجموعه شعر را ارائه داده است. البته استفاده فراوان از عناصر یکسان در تلمیح شاید مضامین برخی از شعرهایش را شبیه بههم کرده است و عدم رعایت علامتهای سجاوندی (که باید هنگام چاپ توسط ناشر هم در نظر گرفته میشد) باعث شده است که مخاطبی که آشنا به وزن نیست مجبور شود بعضی شعرها را چندباره بخواند اما بهطور کلی در این مجموعه شعر، نکاتی لحاظ شده است که لذت خواندن شعر را در مخاطب بیدار میکند.