بررسي تابلوي «كلك مدوسا» اثر: «تئودور ژريكو» ؛‌ «امیر کِلاگِر»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

برزخي سرگردان ميان آب‌ها

تابلوهاي نقاشي زيادي در جهان وجود دارد با صحنه‌هايي كه در متن خود داستاني فاجعه‌آميز را بازخواني مي‌كنند. داستان‌هايي تكان‌دهنده از انسان‌ها و كنش‌هاي غير قابل باور و هولناكشان. تابلوهايي همچون «كشتي بردگان» يا «مداخله زنان اهل سابين» اما يكي از خوفناك‌ترين وقايع انساني را كه داستاني بس شگفت و غريبي هم دارد مي‌توان در تابلوي «كلك مدوسا» اثر «تئودور ژريكو» يافت. اثري كه از لحاظ بكارگيري رنگ‌ها و خلق فضا بازتابي هماهنگ از خود واقعه از لحاظ صفت و خصوصيت است و آن هم صفاتي تيره و منفي.

اين اثر داستان آخرين بازماندگان واقعه‌اي سراسر تهديد و مخاطره است. داستاني كه به عقب؛ به گذشته‌اش بسط مي‌يابد و افراد بيشتري را در خود فرو مي‌بلعد. سال 1816م؛ ناو جنگي مدوسا كه متعلق به نيروي دريايي فرانسه به ناخدايي هوگ شوماريز بوده، با سيصد و نود و پنج نفر ملوان و سرباز در نزديكي سواحل كشور موريتاني فعلي غرق مي‌شود.

هنگام رسيدن به ساحل،كشتي براي پهلو گرفتن زيادي به ساحل نزديك مي‌شود و با برخورد با تپه‌اي شني به‌شدت آسيب مي‌بيند. ملوانان و سربازان به تكاپو مي‌افتند. آب كشتي را مي‌بلعد. قايق‌هاي نجات را به آب مي‌اندازند و دسته‌دسته به سرعت و با سراسيمگي سوار قايق‌ها مي‌شوند. جمع خروشان و ترسيده است. صداي فرياد و همهمه سوار بر موج‌ها فضا را مي‌شكافد. اما قايق‌هاي نجات براي همه‌ي جمعيت كفاف نمي‌دهد. افراد باقيمانده روز بعد با بخشي از دكل‌ها و چوب‌هاي كشتي مدوسا شروع به ساختن كلكي بزرگ مي‌كنند كه صد و پنجاه و دو نفر را در خود جاي مي‌دهد. افرادي‌كه در قايق‌هاي نجات بوده‌اند كلك را با طناب به قايق‌ها مي‌بندند و به‌دنبال خود مي‌كشند. سفر آغاز مي‌شود اما چيزي نمي‌گذرد كه در شبي تاريك و مرموز طناب اتصال كلك قطع مي‌شود بدون آنكه حتي يك‌نفر از افراد به خواب رفته‌ي قايق‌هاي نجات متوجه‌ي اين موضوع شوند! بين قايق‌ها و كلك فاصله مي‌افتد و شب خود را بر كلك مدوسا هر چه بي‌رحمانه‌تر مي‌گستراند. كلك در اقيانوس پهناور سرگردان مي‌شود؛ يكه و تنها اما با صد و پنجاه و دو سرنشينِ آشفته و مضطرب كه حالا مرگ را به خود نزديك مي‌بينند. از همين‌جا است كه برزخ واقعي شروع مي‌شود و انسان در صحنه‌ي نمايش بار ديگر سرشت طبيعي خود را به آزمون مي‌گذارد. افراد حاضر در كلك ذخيره‌ي آب شيرين كمي داشتند. تشنگي هجوم مي‌آورد و انسان براي بقاي خود آن روي سكه را به نمايش مي‌گذارد. پنجه‌ها از غلاف به‌در مي‌آيند و اولين كشتگان خوي درندگي انسان را با خون خود به كام مي‌رسانند. كشتار براي بقا و تصاحب آب. در ابتدا اجساد را به آب مي‌اندازند. پس از چند روز به‌دليل فقدان غذا اين‌بار اين گرسنگي است كه با تمام قوا هجوم مي‌آورد و افراد كلك اين‌بار با چشم‌هايي پر از جنون و توطئه به هم مي‌نگرند و افراد ضعيف‌تر را دست‌چين مي‌كنند. دست‌چين نه براي كشتن با هدف كاستن از نفرات و تصاحب سهم بلكه بيشتر كشتن براي خوردن! اشرف مخلوقات اين‌بار براي بقا دست به آدمخواري مي‌زند. به خوردن همنوع تا بار ديگر ثابت كنند كه انسان همنوع‌خوارترين موجود زمين است. اين روند همينطور ادامه مي‌يابد تا اينكه سرانجام كشتي جستجوگر آرگوس مي‌يابدشان. جالب آنجاست كه وقتي كشتي آرگوس آن‌ها را پيدا مي‌كند از صد و پنجاه و دو نفر اوليه تنها پانزده‌نفر باقي مانده بودند! و پنج‌نفرشان هم بعدا بر اثر بيماري مي‌ميرند. آن‌هايي‌كه باقي مي‌مانند داستان وحشتناك و خوف‌انگيز خود براي بقا را تعريف مي‌كنند. داستان تمام صفات انساني در برابر قهر طبيعت و قدرت مرگ! و تئودور ژريكو از روي گفته‌هاي آنان تابلوي كلك مدوسا را به ‌تصوير مي‌كشد و اين تصوير چيزي نمي‌تواند باشد جز بازتاب آن داستان در ذهن يك انسان، كه چطور اينگونه سنگين و تاريك در فضايي متلاطم و برزخي خود را نشان مي‌دهد، با باري از عواطف و هيجانات غيرقابل توصيف.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692