بررسي داستان فيلم مستند «مرد خرس‌نما»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

نويسنده و كارگردان «ورنر هرزوگ» ؛ «مرتضي غياثي»

چه باید کرد؟

 

مشخصات فیلم:

نام: مرد خرس‌نما (Grizzly Man)

کارگردان، نویسنده، راوی، مصاحبه‌گر: ورنر هرزوگ (Werner Herzog)

تهیه‌کننده: کوین ال.بگز (Kevin L.Beggs)

تصویربردار: پیتر زیتلینگر (Peter Zietlinger)

موسیقی: ریچارد تامسون (Richard Thompson)

 

خلاصه‌ی فیلم

یکی از ویژگی‌هایی که فیلم مستند را جذاب می‏کند، شخصیت منحصر به‌فرد است. موضوع فیلم مستند می‏تواند یک شهر، یک جامعه، یک دورۀ تاریخی، نظریات علمی و بسیار چیزهای دیگر باشد، اما بطور کل یکی از موضوعات متداول فیلم مستند، معرفی یک شخصیت است.

تیموتی تردول[1] از سال 1990، 13 تابستان خود را در پارک ملی حفاظت شده[2]، در آلاسکا[3]در کنار خرس‏های گریزلی به‌سر برده است. تردول که یکی از شیفتگان اینگونه خرس‏هاست در این ایام علاوه بر پاسخگویی به نیاز درونی خود برای گریز از مردم، به حفاظت از خرس‏ها و حیات‌وحش نیز می‌پردازد. او اوقات دیگر سال خود را با آموزش کودکان و دیگر مردم و دعوت آن‏ها به حمایت و حفاظت از خرس‏های گریزلی سپری می‏کند. تردول که بی‌علاقه به فیلمسازی نیز نیست، در شش تابستان آخر اقامت خود در آلاسکا اقدام به فیلمبرداری از زندگی خرس‏ها می‏کند. او حدود 100 ساعت تصویر جذاب و خارق‌العاده از دنیای خرس‏ها ضبط می‏کند که به مدد سال‏ها زیستنش در کنار خرس‏ها حاوی تصاویری بکر و خارق‌العاده است. سرانجام در تابستان سال 2003، توسط یک خرس گریزلی مورد حمله قرار گرفته و کشته می‏شود.

چه چیز تردول را متمایز می‏کند؟

یکی از ویژگی‌هایی که فیلم مستند را جذاب می‏کند، شخصیت منحصر به‌فرد است. موضوع فیلم مستند می‏تواند یک شهر، یک جامعه، یک دوره‌ی تاریخی، نظریات علمی و بسیار چیزهای دیگر باشد، اما بطور کل یکی از موضوعات متداول فیلم مستند، معرفی یک شخصیت است. مستندهای بسیاری هستند که اختصاص به معرفی اندیشمندان، هنرمندان، سیاستمدارن، ورزشکاران و شخصیت‏های تاریخی یافته‌اند. حضور چنین چهره‏های به‌دلیل شهرتشان، بسیار جذب‌کننده است. اما شهره‌ی عام داشتن شرط لازم و کافیِ یک شخصیت جذاب نیست، حتی افرادی که دارای موقعیت خاص اجتماعی، سیاسی، علمی یا هنری نیز نیستند، به این شرط که سازنده‌ی فیلم در خلق و خو یا افکار آنان نکته‏ای متفاوت، برجسته یا ویژه بیابد، می‏توانند موضوع یک مستند برجسته باشند. تردول یکی از این‏هاست.

تردول یکی از مشتاقان حیاط‌وحش است. او وقت خود را صرف افزایش آگاهی و تشویق مردم و بخصوص کودکان به اهتمام در حفظ محیط‌زیست می‏کند. تعداد فعالان محیط زیست کم نیست و بخصوص در ایامی‌که قدرت و تسلط انسان بر طبیعت به نابودی تقریبی آن انجامیده است، تعداد این افراد روز به روز در حال افزایش نیز هست. اما دو ویژگی اصلی که ترودل را از خیل فعالان محیط زیست متمایز می‏کند: یک، شوق به افراط کشیده‌ی او نسبت به خرس‏های گریزلی و دو، شیوه‌ی غیرمعمول او در جامه‌ی عمل پوشاندن بر این شوق است.

عشق تردول به خرس‏ها نه فقط یک میل شدید، که چیزی برخاسته از جهان‏بینی اوست. او خود را بیزار از انسان‏ها و جوامعشان میداند و تنها چیزی‌که می‏تواند او را برهاند، حضور منفرد او در طبیعت و در کنار خرس‏هاست. «من ناچارم برای کنارآمدن با زندگی که در آن هستم، تا حد یکسان شدن، در طبیعت مستحیل شوم.» تردول که با خطر زیستن در کنار خرس‏ها آشناست، آگاهانه و مشتقانه خود را در معرض مرگ قرار می‏دهد. چنانکه خودش بارها و بارها با اعلام این خطرها سعی در تشریح دیدگاه خود در این‌باره دارد. در واقع زمانی‌که تردول با بحران چگونه زیستن مواجه می‏شود، با پیش رو قرار دادن مرگ و انتخاب آن، روشی برای زیستن می‏یابد. «بسیاری از اوقات احساس می‏کنم، مرگ بهترین گزینه‌ی در اختیارم است. اینگونه، عملم وجهه‏ای با اهمیت‏تر می‏یابد و امکان بروز تغییراتی که نمی‏توانم آن‏ها را در زنده بودنم اجرایی گردانم، بوجود می‏آورد.» گزینه‏ای که در نهایت با ختم شدن به مرگ، درهم آمیختگی پارادوکسیکال مرگ و زندگی را نمایان می‌سازد.

لذا انتخاب شجاعانه، غیرعادی و افراطی او در روش زندگیش است که همدلی مخاطب را بر می‏انگیزاند. تردول 13 تابستان از عمر خود را به شکل یک مردم‏گریز، تک و تنها، در میان خرس‏ها بسر می‏برد. او خود در یکی از تصاویر ضبط شده‏اش توضیح می‏دهد که چگونه به سرزمین خرس‏ها کشیده شده است: «من خیلی مشکل داشتم، زیاد می‏نوشیدم. خودم را با برنامه‌های زیادی مشغول می‏کردم، تمام تلاش خودم را می‏کردم تا خودم را از نوشیدن نجات بدهم، اما در نهایت همه تلاش‏هایم باز به نوشیدن ختم می‌شد... تا اینکه این سرزمین خرس‏ها را کشف کردم و متوجه شدم که آن‏ها گرفتار خطرهای بزرگ بسیاری هستند و نیاز به یک محافظ دارند... اما نه یک محافظ مست... برای همین به خرس‏ها قول دادم که از آن‏ها محافظت کنم به شرط آنکه آن‏ها هم به من کمک کنند تا انسان بهتری باشم... که این اتفاق افتاد، من الکل را کنار گذاشتم. این یک معجزه بود... حیوانات معجزه بودند.»

اینکه خرس‏ها به تردول کمک کرده‏اند، طبق گفته‌ی خود او امری مسلم است؛ اما تردیدهایی درباره‌ی اینکه او حقیقتاً به خرس‏ها کمک کرده باشد، وجود دارد. سون هاکانسون[4]، رئیس موزه کادیاک آلوتیک[5]، معتقد است تردول بیشتر به خرس‏ها آسیب رسانده است تا اینکه به آن‏ها کمک کرده باشد، چرا که او با عادت دادن خرس‏ها به حضور انسان و دوربین، به آن‏ها چنین القا کرده است که همه‌ی انسان‏ها بی‏آزارند. همچنین او معتقد است حریم‏هایی 7000 ساله بین انسان‏ها و خرس‏ها وجود داشته است، تردول آن‏ها را شکسته بود و می‏بایست تاوانش را پس می‏داد. همچنین سَم اِگلی[6] اذعان می‏دارد که تردول دوست داشت مثل خرس‏ها باشد؛ اما نتوانست و با آن‏ها طوری برخورد کرد که انگار انسان‏هایی در لباس خرس هستند.

لذا انتخاب شجاعانه، غیرعادی و افراطی او در روش زندگیش است که همدلی مخاطب را بر می‏انگیزاند. تردول 13 تابستان از عمر خود را به شکل یک مردم‏گریز، تک و تنها، در میان خرس‏ها بسر می‏برد.

این انتقادات نشان می‏دهند که انتخاب تردول تا چه اندازه بحث‌برانگیز است. این انتخاب از یک‌سو او را به خرسندی از زندگیش سوق می‏دهد؛ اما از سوی دیگر چندان همسو با آرمان دیگرش که آن‌را بسیار هم فریاد می‏زد، یعنی حفاظت از خرس‏ها، نیست. در نتیجه این شیوه‌ی زندگی تردول را به بخشی از خواسته‌هایش می‏رساند و به بخشی دیگر نه. بنابراین پرسشی اساسی به ذهن متبادر می‏کند: زندگی نیک برای انسان چیست؟ انسان چگونه باید رفتار کند؟ اینکه تردول با انجام یک کار غیرمعقول و با به خطر انداختن جان خود، رضایت خاطر و خرسندی خود را سبب می‏شود، قویاً تحریک‌کننده است: آیا او کار درستی کرده است؟ این پرسش همان چیزی است که تماشای فیلم را با شوق و ذوق فراوان تا به انتها ممکن می‏کند.

شناختن شخصیت چگونه حاصل می‏شود:

هرزوگ در مورد ترتیب ارائه اطلاعات، نظم خاصی را دنبال نمی‏کند. شاید بر اساس میل و یا تجربه‌ی خود تصمیم گرفته باشد که اطلاعات را کِی و در کجا قرار دهد و چون قصه نیز وابسته به شناختِ شخصیت است، آن نیز در مسیر خاصی قرار نمی‏گیرد. تمام تلاشِ فیلم بر روی ارائه‌ی شناخت از وجوه مختلف، متمرکز شده است. با تصاویری درباره‌ی خرس‏ها که توسط خود تردول ضبط شده است، آغاز می‏شود. به این وسیله موجب بروز این ظن می‏شود که این فیلم، فیلمی است درباره‌ی خرس‏ها. سپس هرزوگ از طریق صدای روی تصویر[7] اطلاعاتی کلی و مقدمه‌وار درباره‌ی تردول ارائه می‏کند. در همان ده‌دقیقه نخست به مرگ تردول اشاره می‏شود، از آن پس معرفی تردول متناوباً از طریق پخش تصاویر ضبط شده‌ی تردول، مصاحبه‏ها و گفتار روی متن، ادامه می‏یابد و بتدریج ظن نخستین برطرف می‏شود و در می‏یابیم که با فیلمی نه درباره‌ی خرس‏ها که درباره‌ی مردی خرس‌نما، مواجه هستیم. همچنین ماجرای مرگ تردول در چند مرحله‌ی مختلف واکاوی می‏شود. اطلاعاتی درباره‌ی دوران کودکی و نوجوانی تردول ارائه می‏شود. در نهایت فیلم با نمایش تصویری خاتمه می‏یابد که حد تطابق تردول با طبیعت را به‌نمایش می‌گذارد. تردول دوربین را بر روی زمین در چمن‌زاری مسطح کارگذاشته است و خود در حالی که پشت به دوربین دارد، از آن دور می‏شود؛ دو روباه بازیگوش، جست و خیزکنان و دوستانه او را دنبال می‌کنند.

به این وسیله از تردول یک قهرمان ساخته می‏شود، اما نه قهرمانی که از هر حیث قابل ستایش است و راه درست زیستن را نشان می‏دهد، بلکه قهرمانی که زندگی و انتخاب هایش چالش‏هایی برای مخاطب ایجاد می‌کنند تا او از خود بپرسد: بالاخره، راه درست زیستن کدام است.

کلامی چندکاره:

هرزوگ گاهی نظر خود را به‌عنوان یک فیلمساز در مورد نحوۀ فیلمبرداری تردول ذکر می‏کند. از این رو هرزوگ آشکارا هنجار عدم حضور فیلمساز در فیلم را می‌شکند.

در سینمای مستند، کاربرد کلمه‌ی «گفتار» به زبان فارسی با ابهاماتی روبرو است. همایون امامی هر کلامی را که در فیلم به کار می‌رود، گفتار می‌داند. از این رو نه فقط صدای راوی که مصاحبه‏ها هم نوعی گفتار هستند. روبرت صافاریان، گفتار را ترجمه نریشن[8] می‌داند و آن‌‌را متنی تعریف می‏کند که می‌نویسند و از کسی می‌خواهند بخواند، سپس صدای او را بر روی فیلم قرار می‏دهند. و مصاحبه را ترجمه‌ی اینترویو[9]می‌داند و آن، کلامی است که توسط شخصیتی که در جلوی دوربین قرار دارد، گفته می‏شود. برای رفع ابهام در این مقاله از «گفتار» برای اطلاق به صدای روی تصویر؛ از «مصاحبه» برای اطلاق به گفت‌و‌گوی شخصیت‏ها در برابر دوربین استفاده شده است. همچنین «کلام» به مجموعه‌ی این دو اطلاق شده است.

کلام در «مرد خرس‌نما» به سه شیوه به کار رفته است. اول، صحبت‌های تردول است در برابر دوربینِ خودش که آن‏ها را می‏بایست مونولوگ شخصیت اصلی بحساب آورد. دوم، مصاحبه است که شامل اظهارات دوستان و آشنایان و والدین تردول در برابر دوربین هرزوگ می‏شود و سوم، گفتار است که شامل اطلاعاتی یا اظهار نظراتی درباره‌ی تردول از سوی خود هرزوگ است.

به‌جز گونه‌ی نخست که تک کارکردی است، دوگونه‌ی دیگر را می‏توان دارای دو کارکرد متفاوت دانست، یکی توضیحی و دیگری جدلی. در کارکرد توضیحی هرکدام از گویندگان به روشن ساختن نقاط مبهم از زندگی تردول می‌پردازند. به عبارتی تنها ارائه‌دهنده‌ی اطلاعات هستند، اما در کارکرد دوم، همین گویندگان به ارائه نظرات یا قضاوت‌های خود پیرامون افکار، عقاید و روش زندگی تردول می‌پردازد و نحوه‌ی برخورد و موضع‌گیری خود را با او مشخص می‌کنند. ویژگی ممتاز «مرد خرس‌نما» در همین کارکرد دوم خلاصه شده است. به این جهت که تردول را به چالش می‏کشد و از او تصویری صرفاً مثبت (اصطلاحا الگووار) ارائه نمی‏کند. اشخاص در مصاحبه‏های خود مستقیماً و بی‌پروا، مخالفت خود را با کل یا بخشی از نظرات تردول بیان می‌کنند که نمونه‌هایی از آن پیشتر در همین مقاله از زبآن‏هاکانسون و اِگلی، یاد شد.

از همه‌ی مخالفت‌ها جالب‌تر، مخالفت خود هرزوگ با تردول است. به‌عنوان مثال در دقیقه 68م، تردول بر جسد روباهی اشک می‌ریزد و اظهار می‏کند که این رفتارِ جهانِ پر از درد را درک نمی‏کند. هرزوگ اذعان می‏دارد که «در اینجا نظر من با تردول متفاوت است. اینطور به‌نظر می‌رسد که او این حقیقت را که در طبیعت قاتلینی وجود دارند، نادیده گرفته است. من معتقدم قانون فراگیر طبیعت نه صلح و موافقت که بی‌نظمی، خشونت و مرگ است.»

همچنین هرزوگ گاهی نظر خود را به‌عنوان یک فیلمساز در مورد نحوه‌ی فیلمبرداری تردول ذکر می‏کند. از این رو هرزوگ آشکارا هنجار عدم حضور فیلمساز در فیلم را می‌شکند. حتی لهجه‌ی آلمانی هرزوگ خود نشانه‌ی آشکاری از تعمدی بودن عمل اوست. از این رهگذر هرزوگ به دستاوردی قابل‌توجه می‌رسد، او هم می‏تواند شخصیت تردول را معرفی کند و در بسیاری از صحنه‌ها بی‌طرف بماند و هم چالش برانگیز بودن روش زندگی تردول را تشدید کند و از تشکیل تصویری قهرمانانه و غیرقابل نقد از تردول جلوگیری کند. این دو نکته رازهای جذابیت، چالش‏برانگیزی و ارزشمندی این مستند هستند.




[1]Timothy Treadwell

[2]Katmai National Park and Preserve

[3]Alaska

[4]sven Haekanson

[5]Kodiak Alutiiq

[6]sam egli

[7]Voice-over

[8]Narration

[9]Interview

 

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692