اگرچه منشاء نمایشهای شرق و غرب را میتوان ریشه در مراسم و آیینهای مذهبی و اجتماعی دانست اما در جوهره هر کدام از آنها تقلید و تزکیه بهعنوان عناصر جذب بشر بهسوی نمایش بوده است. که در این میان چون نگرش شرق و غرب درباره هستی و نیستی متفاوت بوده و از آنجاکه نمایش توضیح و نگرشهای انسان در مورد حقیقت، طبیعت، آزادی و سرنوشت و معرفت و حکمت است، در نتیجه نمایشهای شرق و غرب در شیوه بیانی هر کدام راههای جداگانهای را رفتهاند که برای پی بردن به این تفاوتها لازم است نگرشی هرچند کوتاه در این نمایشها داشته باشیم. پس سعی خواهد شد با نگاهی به نمایش در شرق به این تفاوتها توجه شود.
نمایش در هند:
در مورد پیدایش تئاتر در هند داستان بسیار زیبایی وجود دارد که در ابتدا به آن اشاره خواهیم کرد: طبق این داستان «ایندرا»[1] که از وفور دشمن و کینه و حسد در جامعه به تنگ آمده بود نزد «برهما»[2] میرود و به او میگوید: ما نمایشنامهای میخواهیم که بتوان آنرا دید و شنید. برهما پاسخ این نیاز را از محتوای وداهایی که وجود داشت برآورده میکند. او «ناتیا ودا» را آفرید که در رنگ هنری مرهون آنها روان بود و متن و موسیقی را به ترتیب از «ریک ودا» و «ساما» به عاریت گرفته بود. برهما پس از خلق این موجود تازه که «ناتیا ودا» نام داشت به ایندرا میگوید: قطعهای از تاریخ برای تو آفریدم. اکنون برو به یاری سایر خدایان آنرا باز نمایان. ایندرا اظهار ناتوانی میکند. بهاراتا که مردی عاقل و باهوش با صدپسر بود اجرای مراسم را بهعهده گرفت، اما او بهزودی فهمید که این کار بدون شرکت زنان ممکن نیست. پس او زنان را به یاری گرفت و مضمون را از جنگ بین خدایان به همکاری بین آنها تغییر داد. این عمل باعث شادمانی برهما شد و در نتیجه بهاراتا بهسوی «شیوا» فرستاده شد. شیوا، بهاراتا را تحسین کرد، اما از او خواست رقص را هم به درام بیفزاید و اینگونه بود که تئاتر هندی ترکیبی شد از بازی و رقص و آواز.
ولی در این میان محققین در مورد مبدأ و ریشه تئاتر هند دو عقیده دیگر دارند:1. عدهای معتقدند که درام هند از سرودهای «ودا» سرچشمه گرفته است. 2. دستهی دیگر بنیاد تئاتر هند را خیمهشببازی میدانند. اما اخیراً نظر سومی این دو عقیده را رد کرده و اصل درام هند را در ادبیات «پورانی» و حماسی میداند. اما مسلم این است که تئاتر یونان در پیدایش تئاتر هند تأثیری نداشته زیرا زمانی هندیان یونانیان را شناختند که درام هندی کاملاً شکل گرفته بود. اما بنیان تئاتر هند را در «رقص» میتوان جستجو کرد.
رقص:
در معابد هند قدیم، هنرمندان بوسیله حرکات و رقص و آواز، افکار فلسفی و مذهبی را برای مردم توصیف میکردند. پس رقص و موسیقی از عوامل جدانشدنی تئاتر کلاسیک هند است.
اما در پیدایش رقص علاوه بر برهما و شیوا که در بالا اشاره شد، «ویشنو» هم در پیدایی رقص و نمایش سهم زیادی داشته است. زیرا میگویند این ویشنو بود که به یکی از نزدیکان خود، «بهاراتا» فرمان داد تا صنعت نمایش را به آدمیان بیاموزد. بهدنبال این فرمان بهاراتا رسالهای گردآورد که در آن از رقص، موسیقی، صحنهآرایی و بازسازی سخن رفته است.
اما در این رساله دو مکتب هند در سنت رقص و نمایش اهمیت دارد:
ـ بهاراتاناتیام: نمایشی است که در آن فقط زنها میرقصند و بیشتر در ناحیه مدارس قرار داشته است و شامل پنج قسمت است: 1- پرستش پروردگار که با حرکات دست و بازو نشان داده میشود. در این قسمت چهره کاملاً بیحرکت است. 2- نوع دیگری از حرکات دست همراه با آواز، بدون خواندن اشعار. 3- حرکات همة بدن با آواز. 4- انجام رقص کاملی که طی آن داستاننمایش تشریح میشود. 5- تنظیم هم آهنگی پای هنرمند با ضربهای مختلف.
ـ کاتاکالی: نمایشی که اختصاص به مردهای جوان دارد و بیشتر در جنوب غربی هند به اجرا درمیآمده است. این سبک که بصورت «پانتومیم» میباشد از رقص و بازی و موسیقی ترکیب یافته است. بازیگر کاتاکالی داستان را با چهره و دستها و بدن خود شرح میدهد. بطوری که بیش از هر نوع رقص دیگری از بدن استفاده میشود. اما اوج نمایش کاتاکالی در «ابهی نایا» است که در آن بازیگر هم بدن و هم صورت خود را به عالیترین وجهی بهکار میگیرد و بازیگر نه تنها حالات ظاهری را نمایش میدهد بلکه باید حالات درونی را نیز مجسم کند. مثلاً اگر بازیگر قرار است که در جنگلی باشد، با رقص تمام حیوانات و گیاهان جنگل را مجسم کرده و حتی پرواز پرندگان و وزش باد در میان درختان را نیز برای تماشاگر ترسیم میکند.
در سبک کاتاکالی، رقاص، آوازهائی را که پشت صحنه خوانده میشود با رقص نشان میدهد و از پشتصحنه صدای آواز همراه با موسیقی شنیده میشود و با این وسیله داستان نمایش بیان میگردد. بازیگر باید بلافاصله این گفتگوها را با حرکات به تماشاگر نشان دهد. این حرکات درحالیکه اشعار را تشریح میکنند، باید با ضرب شعر و موسیقی هم مطابق باشند.
موسیقی از عوامل مهم کاتاکالی است. ارکستر این نمایش به دودسته تقسیم میشود. یکدسته ضرب و ریتم بازی را معین میسازد و دسته دیگر آواز و اشعار را همراهی میکند.
همچنین چون کاتاکالی بیشتر با جهان اسطورهای کاردار، در نتیجه خدایان قرار دادی را به نمایش میگذارد مثل: خدایان، شبه خدایان، سلحشوران، دیوان و غیره. به همین علت است که گریم (صورتسازی) در آن اهمیت بسیار دارد و کار بسیار مشکل و وقتگیری است. زیرا رنگها هر کدام معانی خاصی داشته. مثل رنگ سبز که برای شخصیتهای پرهیزکار، صورتهای ریشدار برای بدکاران و دیوان بهکار میرود.
منابع و مواخذ:
تاریخ تئاتر جهان–اسکاربراکت
تاریخ تئاتر، تالیف: ویل دورانت، گردآوری: عباس شادروان.
تاریخ نمایش در جهان ـ تالیف جمشید ملک پور
ویکی پدیا
[1] انیدرا (Enidra): انیدرا خدای توفان و پدیدآورنده رعد است، آنچه غالباً در تندیسها و تصاویر انیدرا در دست راست او دیده میشود سلاح رعدآفرین نام دارد انیدرا را به هیات شاه آریایی جنگجو با پوستی زرین و سوار بر اسب یا ارابه طلایی که دو اسب کهر بابابال دام آویخته و افشان آنرا میکشند تصویر شده است.
[2] براهما ایزد آفرینش در آئین هندو- در کنار ویشنو و شیوا، از ایزدان تریمورتی است. همسر براهما، ساراسواتی، ایزدبانوی دانش و شناخت است. بنا به باور هندوان، براهما را پنج دست و چهار سر بود که شیوا یکی از سرهای وی را برید. در شمال هند، او را با ریشسفید تصویر میکنند. بنا به باور هندوان، هریک از دستهای براهما نمایانگر یک جهت جغرافیایی یا یک بخش از وداها است. در هند، پرستشگاههایی هست که برای پرستش براهما بنیاد گشتهاند؛ برجستهترین این پرستشگاهها، پرستشگاه پوشکاردر ایالت راجستان هند است.