• خانه
  • بانک مقالات ادبی
  • شعر، داستان «‌نگذار نقشه‌ها وطنم را عوض کنند» بررسي عنصر روايي دراشعار «حامد ابراهيم‌پور»، «غزال مرادي»

شعر، داستان «‌نگذار نقشه‌ها وطنم را عوض کنند» بررسي عنصر روايي دراشعار «حامد ابراهيم‌پور»، «غزال مرادي»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

 

از جنگ پسرکشی را بلدیم

بررسی عناصر روایی در مجموعه شعر «نگذار نقشه‌ها وطنم را عوض کنند» حامد ابراهیم‌پور

پیش‌تر درگونه‌های دیگر شعر فارسی رابطه‌ی تنگاتنگ شعر و داستان را بررسی کردیم. اما این‌بار به ارتباط آن‌ها در کوتاه‌ترین گونه‌ی شعر کلاسیک فارسی می‌پردازیم. رباعی که یکی از خوش‌آهنگ‌ترین قالب‌های شعرفارسی است.

شاید نسبت رباعی به شعر را مانند نسبت داستان مینی‌مال به اقسام داستان دانست. مینیمال، همه‌ی عناصر یک داستان معمولی را در خود دارد؛ با این تفاوت که این عناصر با ایجاز و اختصار فوق‌العاده‌ای همراه است؛ تا آن‌جاکه برخلاف داستان‌کوتاه و رمان که «شخصیت» مهم‌ترین عنصر آن است، «ایجاز» را مهم‌ترین عنصر داستان مینیمال می‌دانند در رباعی نیز ایجاز و غافلگیری مهمترین عنصر آن است رباعی در ذات خود کوتاه است و همیشه از مصراع آخر یک رباعی به‌عنوان ضربه‌ی (تلنگر) شعر یاد می‌کنند.

در مجموعه «نگذار نقشه‌ها وطنم را عوض کنند» اتفاق شعری و داستانی آن به تکنیکی‌ترین وجه‌ممکن روی می‌دهد. در این مجموعه که شامل 114 رباعی است که در دو دفتر گردهم آمده است دفتر اول با عنوان «از جنگ فقط پسرکشی را بلدیم» با 59 رباعی تاریخ ایران زمین را بازگو می‌کند. هر رباعی اشاره‌ای به یکی از رویداهای حماسی و تاریخی دارد. بسیاری بر این باورند که ذات رباعی یا داستان‌کوتاه مبنی بر اتفاق و یا مضامینی نظیر عشق و... و کمتر رویدادهای اقلیمی یا داستان‌های حماسی به آن وارد می‌گردد. اما این رباعی‌ها مثال نقضی بر این باور هستند. چراکه در این رباعی‌ها المان‌های شعری، عناصر داستانی و همین‌طور بینامتنیت میان اساطیر و شخصیت‌های تاریخی هم‌چون ماده‌ای شیمیایی به نسبت‌های درستی کنار هم چیده شده است.

 

راه شب و وقت سرخوشی را بلدیم

در قافله بانگ چاوشی را بلدیم

رستم شده‌ایم و می‌گریزیم از دیو

از جنگ فقط پسرکشی را بلدیم

شاعر با استفاده از نمادها در این رباعی به شخصیت‌پردازی می‌پردازد. در واقع این «ما» روايی را تصویر می‌کند. نکته‌ی مهم در این رباعی اعتراض شاعر است و تلنگری‌که در مصرع پایانی وارد می‌نماید.

 

بردی از یاد شرح دستورت را

گم کردی زیر آب گورت را

خوابیدی و موش گربه‌ات را بلعید

دندان زد موریانه منشورت را (صفحه 13)

شاعر دوباره با نمادهای آشنا داستان دیگری را تصویر می‌کند با عنوان رویکرد اعتراضی، البته شاعر این رویکرد را در تمامی شعرها حفظ نموده است و نکته جالب این‌که او برتری محتوایی و برتری تکنیکی در شعر را به موازات هم پیش برده است و بنابراین این رباعی‌ها هرگز اثر منظومی از روایت‌ها نیستند بلکه شعرهایی به‌هرچه تمام‌تر هستند که بینامتنیت میان نمادها و داستان‌ها را برگرده خویش دارند.

 

باغی بودی برف کفن‌پوشت کرد

ماه‌ی بود یکه باد خاموشت کرد

تهمینه شدی و شوی دورت انداخت

سهراب شدی پدر فراموشت کرد (صفحه 11)

در این رباعی هم شاعر دوباره داستانی اساطیری را بازگو می‌کند آن‌هم به شیوه‌ای غافلگیرکننده و به‌گونه‌ای که کاملاً از این اساطیر آشنایی‌زدایی کرده و با دیدی جدید و شاید بتوان ردپای نگرشی فمنیستی را در این اثر دید چرا که شاهنامه علی‌رغم اینکه رستم فرزندش را می‌کشد هنوز نگاه قهرمان به او دارد درحالی‌که ابراهیم‌پور در این اثر از نگاه قهرمان‌پرورانه فردوسی آشنایی‌زدایی می‌کند. البته از تصاویر و کاربرد آرایه ادبی دو مصرع اول نیز نباید غافل شد. همان‌طور که شلوفسکس می‌گوید عملکرد اساسی هنر معکوس کردن روند عادت کردن است که ادراک ما در اثر روزمرگی به آن دچار گشته است. ما آنچنان به محیط اطرافمان عادت می‌کنیم که دیگر حتی آن‌را نمی‌بینیم. هدف شعر معکوس کردن این روند، ناآشناکردن اشیا، مشکل کردن صورت و پیچیده کردن هرچه بیشتر آن تا طول مدت درک و طلب بیشتر شود چراکه روند درک روندی زیبایی‌شناسانه است و باید طولانی باشد.

 

فریاد زمین بلند شد دیر زدند

زخمی‌که به این درخت انجیر زدند

باران آمد... تپانچه هم شاعر شد

آن‌روز که میرزاده را تیر زدند (صفحه 26)

شاعر این‌بار داستان قهرمان‌ملی دیگری را بازگو می‌کند. داستان مرگ میزاده عشقی و او در این رباعی مانند یک شاعر وارد عمل می‌شود نه یک مورخ. او تعبیری خیال‌انگیز برای تپانچه پیدا می‌کند. تصویر و یا تعبیری که کمتر ممکن است به آن تپانچه نسبت داده شود. همان‌طور که گفته شد اساس کار ابراهیم‌پور در آشنایی‌زدایی است. نگاهی نو به پدیده‌‌ها و همان‌چیزی‌که فرمالیست‌ها آن‌را گوهر هنر می‌نامند. او آگاهانه شگردهای ادبی و عناصر خیال‌انگیز شعر را به‌گونه‌ای به‌کار می‌گیرد تا احساس لذت و درک در مخاطب با آشنایی قهرمان ملی یا اساطیر و همچنین با بیگانه‌سازی آن و حضور اندیشه و جهان‌بینی شاعر درآمیزد.

 

خون

خون

از درز جامه‌ها ریخت زمین

از دیوان‌ها چکامه‌ها ریخت زمین

خون‌های دهان فرخی‌یزدی‌ها

از سینه‌ی روزنامه‌ها ریخت زمین (صفحه 31)

در این رباعی نیز شاعر داستان فرخی‌یزدی را نقل می‌کند اما این‌بار به‌شیوه‌ای عام و با جمع بستن این شخصیت رویکردی عام به آن بخشیده و این حادثه را عینیت و استمرار می‌بخشد. در واقع او تنها اشارتی به این حادثه می‌کند اما جهان‌بینی و اندیشه و حرف‌های خود را در این مصرع‌ها مستتر می‌دارد.

 

پنهان شده‌ایم زیرپای خودمان

درلانه‌ی گرگ آشنای خودمان

یوسف‌های دروغگویی شده‌ایم

زندانی چاه‌های نفت خودمان (رباعی پنجاه وهشت )

انتخاب رباعی‌ها نیز در این کتاب هوشمندانه است و پیوستگی میان آنها خود نیز داستانی است که شاعر روایت می‌کند. شاعر در واقع تاریخی را در هر رباعی مطرح می‌کند. شروع رباعی‌ها با داستان رستم و سهراب است و بعد به مرگ بردیا و حمله اسکندر تا بابک خرمدین و همین‌طور و در پایان آن به رویدادهای معاصر می‌رسیم نظیر کشته شدن میزاکوچك‌خان جنگلی. در واقع رباعی‌ها ازیک تا پنجاه و نه خود داستانی است روایتی تاریخی. که هر رباعی برهه‌ای از آن روزگاران را به‌تصویر کشیده است.

 

یک شعر نه! گریه‌ای کفن‌پوش است این

تابوت هزار شمع خاموش است این

آرام بریز... خون سهراب است آن

آرام ببر... سرسیاووش است این (صفحه 52)

شاعر به بهترین وجه دو شخصیت اساطیری را وارد شعر می‌کند. البته در این رباعی ما با سراسر تلنگر روبروییم شاعر با آوردن دو شخصیت اساطیری که هر دو نماد مظلومیت هستند بی‌آنکه نیاز به توضیحی باشد یا از شعر دور بیفتد تلنگر را به ذهن مخاطب وارد می‌نماید. نکته‌ دیگر اینکه این رباعی در صفحات پایانی این دفتر آورده شده است و نشان از انتخاب و اندیشه‌ی شاعر دارد.

در پایان «نگذار نقشه‌ها وطنم را عوض کنند» به لحاظ فرم و محتوا و شکل و شگردهای زبانی به‌کار رفته در آن و همین‌طور ارتباط محتوایی آن با تاریخ ایران‌زمین و دید اعتراضی و اندیشه شاعر اثر قابل‌تأملی است. اثری که شاید بارها و بارها باید خواند...

منابع:

نگذار نقشه‌ها وتنم را عوض کنند؛ حامد ابراهیم‌پور؛ ناشر فصل‌پنجم، چاپ اول تهران 1391


نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692