بررسي داستان تابلوي «گرنيكا» اثر «پابلو پيكاسو»،‌ «امير كلاگر»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

 

گرنیکا؛ عصیانی نسبت به نیروهای نظامی درد و مرگ

«تاریخ یک کشتار»

گرنیکا؛ تصویری حماسی و مدرن است از بمباران شهری کوچک به همین نام در باسک توسط آلمانها در زمان جنگ داخلی اسپانیا. تابلویی با 6متر طول و سه و نیم متر عرض.

پابلو پیکاسو این نقاشی را در سال 1937 برای یک نمایشگاه جهانی که در پاریس برگزار می‌شد می‌کشد. اما چگونه و با چه تأثیرات و الهاماتی؟

در دهه‌ی 1920 وضعیت جهان و به‌ویژه اروپا به‌سمتی پیش می‌رود که بعدها وضعیت فردی و هنری پیکاسو را نیز تحت تأثیر قرار می‌دهد. فاشیسم قدرت می‌گیرد. اما هنوز از آن‌همه اغتشاش و نفرت و شورش اثری در کار پیکاسو دیده نمی‌شود. هنوز به صف‌بندی‌ها و فعالیت‌‌های سیاسی نپیوسته است و تنها به آزادی‌های خلاق در حیطه‌ی هنر و نبرد علیه سنت‌های هنری می‌پردازد. اما حتی پیکاسو هم نمی‌‌تواند از تاریخ و جریان‌های معاصر فرار کند. در وطنش؛ اسپانیا، دودسته‌گری سیاسی اوج می‌گیرد، تجدد علیه سنت. کشور به برکناری خاندان سلطنتی رأی می‌دهد تا جمهوری به‌جایش بنشیند. اما جمهوری هم جواب نمی‌دهد و خشونت دائماً بین طرفین راست و چپ سیاسی شدت می‌گیرد. در اواسط دهه‌ی 1930 اسپانیا تقسیم می‌شود. یک طرف اسپانیای مدرن و مدنی و صنعتی با تحرکات سوسیالیستی در حال رشد و آنارشیست‌های آشوبگر و در طرف دیگر اسپانیای سنتی و ملاکان و دهقانان فقیر. در این زمان پیکاسو از فرانسه به اسپانیا می‌آید و وضع را از نزدیک می‌بیند و همچنان بی‌طرف می‌ماند. اما بالاخره تمام آن عناصر موجود در خصومت‌های ملی و تب و طبع اسپانیایی، ژرف‌ترین تخیلات خلاقانه‌ی پیکاسو را در خود می‌گیرد. اسطوره‌ها و رویاها، و مظاهر کهنِ هماوردی نظیر گاو نر، اسب، نگاه دارنده‌ی نور به‌طرزی هراس‌انگیز در طرح‌هایش ظهور می‌کنند.

در سال 1936، ژنرال فرانسیسکو فرانکو اعلان جنگ می‌دهد و در رأس ارتش شورشی اولین توپ‌هایش را ضد دولت مارکسیستی و آزادیخواه اسپانیا که از طریق دموکراتیک انتخاب شده بودند شلیک می‌کند. هواداران شورش برای اینکه به ژنرال فرانکو کمک کنند از همکاری مشتاقانه‌ی آلمان که پشتیبانی هوایی را تأمین می‌کرد استفاده کردند.

سال 1937؛ باسکی‌ها در بحبوحه‌ی جنگ داخلی اسپانیا، علناً ضد فرانکو بودند. در ساعت چهار بعدازظهر، در شهر کوچک گرنیکا، در شمال اسپانیا، نقطه‌ای سیاه در آسمان پدیدار می‌شود. یک هواپیمای نازی بر فراز شهر می‌چرخد و شش بمب می‌اندازد و بعد امواج هواپیماهای آلمانی و ایتالیایی شروع به حمله و ویرانی می‌کنند. بیش از پنج هزار بمب بر روی شهری بی‌دفاع انداخته شد. وقتی مردم گرنیکا به خیابان‌ها و مزارع ریختند باز هم هواپیماها دست‌بردار نبودند و آنها را زیر آتش مسلسل گرفتند. تا اینکه بمب‌های آتش زا شهر را تبدیل به ویرانه‌ای از خاکستر کرد. هزار و ششصد و چهل و پنج نفر غیرنظامی کشته شدند و تعداد زیادی زخمی و این بمباران یک ایجاد وحشت در بین مردم عادی و یک پیغام برای جهان بود.

گزارش یک خبرنگار فرانسوی از این بمباران در یک روزنامه‌ی پاریس چاپ شد، با تصویری تراژیک در صفحه اول. این تصویر شبیه به یک جهنم شبانه بود در برابر تخیل تصویری پیکاسو. برای همین است که او تابلوی گرنیکا را به‌صورت قتل‌عامی شبانه می‌کشد، درحالیکه حمله در روز صورت گرفته بود. حالا دیگر گرنیکا کوبیستی شده بود و پیکاسو هنرش را برای بازگویی حقیقت بی‌رحم و وحشتناک به‌کار می‌گیرد؛ یک کوبیسم با وجدان و در آن از نمادشکنی مدرن به‌سوی نمادسازی گام برمی‌دارد.

پیکاسو در نقاشی گرنیکا از تمام تجربیات و امور زندگی شخصی و هنری خود استفاده می‌کند؛ هیجان مدرنیسم، وسواس هنریِ ‌فرانسیسکو گویا گونه‌ی خود و تجربیات شخصی‌اش از عشق و اندوه. در اول ماه مه 1937 شروع به کشیدن نقاشی می‌کند. شخصیت‌های اصلی نظیر گاو عظیم‌الجثه و اسب زخمی و مردی با شمعی در دست در ذهنش شکل می‌گیرند اما تمام طول هفته در حالیکه به زمان برپایی نمایشگاه نزدیک می‌شد هیچ کاری برای تابلو نکرده بود. آخر هفته به دیدار ماری ترز معشوقه‌ی اولش و فرزند تازه‌‌اش می‌رود و این درحالی است که در تمام فرایند کشیدن گرنیکا معشوقه‌ی جدیدش دورا مار در کنارش بوده است. کشمکشی اتفاق می‌افتد و او در میانه قرار می‌گیرد. احساسات شدید ناشی از آن او را در بر می‌گیرند و در نتیجه آن، هیجانات و خشم زندگی شخصی‌اش به هنر سیاسی‌اش وارد می‌شود. در طرح‌های گرنیکا سر زن‌هایی که گرفتار دردی رنج‌آور و زیر سوزن اشک‌ها هستند ظاهر می‌شوند. حتی یکبار که ماری ترز و دختر کوچکش به کارگاه پیکاسو سر می‌زنند اتفاقی می‌افتد. کودک نوپا دست‌هایش را به رنگ تازه‌ی گرنیکا می‌مالد.

 همین کافی بود تا تصویری از کودکان مرده و دست‌های باز در ذهن پیکاسو جلوه‌گر شوند. تصاویری از یک تراژدی خانگی در ساختن فاجعه‌ای انسانی. حالا شروع به‌کار می‌کند. تفاوت‌هایی در نسخه‌های اولیه‌ی گرنیکا با طرح نهایی‌اش وجود داشته که همگی به رنگ باختن یک مفهوم در طرح نهایی اشاره دارند؛ امیدواری و مقاومت تسلیم می‌شوند. تنها بارقه‌ی امید گل یخی است در سوراخ روی دست جنگجویی به خاک افتاده. انبوه بدن‌ها به‌سوی یک چشم شیطانی فریاد می‌زنند با درخشش یک لامپ الکتریکی در وسط آن! این تابش فرشته‌ی نابودی است و بمب‌افکنی به‌دنبال هدف، در برابر شمعی که توسط دست قهرمانانه‌ای نگه داشته شده است؛ رزم حماسی نیکی و بدی را نشان می‌دهد، پیکاسو در این اثر دست به پیشگویی می‌زند.


نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692