ورود حماسه به شعر نو
مهدي اخوان ثالث يكي ديگر ازشاعران تاثير گذار بر شعر نو ايران است.
نادر نادرپور، معتقد است که «هنر م. امید در ترکیب شعر کهن و سبک نیمایی و سوگ او بر گذشته مجموعهای بهوجود آورد که خاص او بود و اثری عمیق در هم نسلان او و نسلهای بعد گذاشت.»
درواقع تركيب شعر حماسي با شعر نو در واقع پيوند شعر با داستان نيز هست او هوشمندانه از روايتهاي حماسي شاهنامه بهره گرفته در توصيف عناصر و روايت در شعرش نيز مانند يك داستاننويس وارد ميدان ميگردد: پرداخت صحنه كه به معنای توصیف زمان و مکان كه يكي از عناصر بنيادي داستان است در شعر زير به خوبي بيان ميگردد.
«اين شكسته چنگ بي قانون
رام چنگ چنگي شوريه رنگ پير
گاه گويي خواب ميبيند
خويش را در بارگاه پر فروغ مهر
طرفه چشم نداز
شاد و شاهد زرتشت
يا پريزادي چمان سرمست
در چمنزاران پاك و روشن مهتاب ميبيند (آخر شاهنامه، انتشارات زمان، (۱۳۳۸)»
اخوان براي بيان و قليان احساس خود يك واژه نمييابد و براي همين از تركيبهاي اضافي و بدلهاي پياپي سود ميبرد و با همين تكنيك شخصيتپردازي در شعرش را صورت ميدهد بيآنكه از شعر دور بماند موسيقي كلام و عناصر زيبايي سخن را نيز در شعرش حفظ ميكند.
مرد نقال – آن صدایش گرم نایش گرم
آن سکوتش ساکت و گیرا
و دمش، چونان حدیث آشنایش گرم -
راه می رفت و سخن می گفت.
چوبدستی منتشا مانند در دستش.
مست شور و گرم گفتن بود.
صحنهی میدانک خود را تند و گاه آرام میپیمود)
پيرنگ در شعر اخوان به كمك يكسري تصاوير خلق ميگردد. او به مدد رشته تصويرها روايت ميكند و خود در مورد شعرش ميگويد «در مقدمه زمستان گفتهام که میکوشم اعصاب و رگ و ریشههای سالم و درست زبانی پاکیزه و مجهز به امکانات قدیم و آنچه مربوط به هنر کلامی است را به احساسات و عواطف و افکار امروز پیوند بدهم یا شاید کوشیده باشم از خراسان دیروز به مازندران امروز برسم....»
سلامت را نمیخواهند پاسخ گفت
هوا دلگیر، درها بسته، سرها در گریبان، دستها پنهان
نفسها ابر، دلها خسته و غمگین درختان اسکلتهای بلور آجین،زمین دلمرده، سقف آسمان کوتاه {2}
اگرمقدمهچینی را به معنای خلق موقعیت داستانی اولیه بدانيم در شعر اخوان اين مقدمه چينيها به زيبايي هرچه تمامتر اتفاق ميافتد صحنه طراحی میشود، شخصیتها معرفی و کشمکش آغاز میگردد. از سوي ديگر زمینه اثر به تصویر كشیدن اوضاع و احوالیاست كه باعث آشنایی خواننده با شخصیتهای داستانی می شود و خواننده نسبت به قهرمانان، شناخت و آگاهی كسب می كند قهرمان شعرهاي اخوان جامعه آفتزده ايست كه او ترسيم ميكند. زمينه آثار اخوان داراي بافتي نمادين است همچنان كه گفته شد او با عناصري حماسي بافتي نمادين ميآفريند نوستالژي را با امروز درميآميزد و جنبههایی از درونمایههاي حماسي را به استعاره و نماد مزین میکند.
سلامت را نمیخواهند پاسخ گفت
سرها در گریبان است (زمستان، انتشارات زمان، (۱۳۳۵))
در واقع در نمونه شعر بالا اين مقدمهچيني مانند يك ميزانسن چيده شده است و با اين شروع ارتباط مخاطب و روايت شروع ميگردد.
در اين سطر نخستين شعر شاعر توان قلم خود را هرچه تمامتر به كار مي بندد از يكسو كشمكش دروني را آغاز كرده و از سوي ديگر مقدمهچيني اتفاق ميافتد و گرهي داستاني به دو عنصر ديگر پيوند ميخورد.
اين پيوند چنان محكم است كه حس گزينش و همنشيني واژه به مطلوبيت تمام است آنقدر زيبا كه اين سطر شعري در تمام لايههاي اجتماعي رسوخ كرده و اين بند از شعر عاميت و مطلوبيتي هرچه تمامتر مييابد:
هوا بس ناجوانمردانه سرد است... آی...
دمت گرم و سرت خوش باد
سلامم را تو پاسخ گوی، در بگشای (زمستان –زمان 1325)
اخوان شگردهاي روايت را بهخوبي ميشناخته و همينطور شعر را و براي منحصر ساختن زبان خود خویش, از تمامی امكانات زبانی بهره برده و شیوهها و شگردهای بسیاری را بهكار گرفته تا زبان شعرش را از زبان هنجار متمایز سازد.
منابع:
1-آخر شاهنامه، انتشارات زمان، (۱۳۳۸)
2-زمستان، انتشارات زمان، (۱۳۳۵)