بررسي جامعه شناسانه«شب بلند»نويسنده«منيرو رواني‌پور»،‌«مهدي رضايي»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

 

شب بلند تقبیح جوامع محقر و عقب‌مانده

شروع داستان روايتي‌است از مريم، دختر كوچكي كه براي خوابيدن ترس دارد و دايم سراغ دختري به نام گلپر را از مادرش مي‌گيرد. بعد از اين پاراگراف، رفت و برگشت‌هايي روايي به گذشته را شاهد هستيم كه از گلپر حكايت مي‌كند.

مريم دايم فرياد گلپر را در ذهنش دارد و از مادر و پدرش درخواست مي‌كند كه در را باز كند تا گلپر به خانه بيايد. مادر براي آرام كردن و ترساندن او براي آن‌كه دايم از گلپر سراغ نگيرد نام هيولايي خيالي به نام «بچه برو» را مي‌آورد و سعي مي‌كند كه با چنين ترفندي او را مجبور به خوابيدن كند. اين ترفند نويسنده دقيقاً گوياي اين است كه مريم آن‌قدر كوچك است كه از چنين اسم‌هايي بترسد و بي‌شك گلپر كه دوست اوست نيز نمي‌تواند سن زيادي داشته باشد. در فلاش‌بك ديگري شاهد اين هستيم كه مريم و ديگر بچه‌ها به‌سراغ گلپر مي‌روند و از او مي‌خواهند كه هم‌بازي‌شان شود اما گلپر با النگوهايي به‌دست و روسري به‌سر براي ديگر بچه‌ها ژست آدم بزرگ‌ها را مي‌گيرد و درخواست بازي آن‌ها را رد مي‌كند و مي‌گويد كه من ديگر بزرگ شده‌ام و با شماها بازي نمي‌كنم. بايد به خانه و زندگي‌ام برسم.

-         خونه و زندگي خودت؟

-         ها عمو ابراهيم مي‌خواد براي خودم و خودش خونه و زندگي بسازه؟

-         عمو ابراهيم؟!!!

 

بچه‌ها وقتي النگوها را مي‌بينند مجذوب زرق و برق آن مي‌شوند و به گلپر نزديك شده و به النگوها دست مي‌زنند و از گلپر مي‌پرسند كه:

-         عمو ابراهيم برايت عروسك هم خريده؟

در ادامه گلپر عنوان مي‌كند كه مي‌خواهد با عمو ابراهيم عروسي كند و ديالوگ‌هاي ديگري كه بين بچه‌ها با گلپر رد و بدل مي‌شود كاملاً گوياي دنياي كودكانه و معصومانه است. داستان در هر برگشت از فلاش‌بك‌ها روايت‌گر دلهره و نگراني مريم است كه مي‌خواهد دوباره گلپر را ببيند.

بعد تصويرهايي از عمو ابراهيم داريم كه نوع روايت نمايانگر سن و سال بالاي ابراهيم است.

بالاخره گلپر در حجله عروسي ابراهيم مي‌نشيند باز هم همان تصويرهاي كودكانه روايت مي‌شود به‌صورتي‌كه وقتي گلپر در حجله نشسته را مي‌بينيم كه وقت ديدن مريم مي‌خواهد به همان رفتار كودكانه به استقبالش برود، اطرافيان مانعش مي‌شوند و تصوير دردآور و پايان‌بندي داستان اين‌گونه است كه شاهد این هستیم که گلپر را در ملحفه سپیدی پیچیده‌اند که قسمت پايين آن خونین است. نویسنده جز آن‌که یک عروسی بوده و عروس این مراسم کسی جز گلپر نبوده، چیزی بیان نمی‌کند. اما آن‌قدر روایت هنرمندانه است که به‌سادگی تمام چیزهایی‌که روایت نشده در ذهن مخاطب شکل می‌گیرد. بله. گلپر دختر کوچولویی که پیش از این از رفتارها و بازی‌های کودکانه‌اش روایت می‌شد، بر اثر ضعف جسمانی و عدم بلوغ کافی برای ازدواج، در شب زفاف جان خود را از دست می‌دهد.

نویسندگان از آن‌جایی‌که همیشه به قصد و منظور خاصی قلم به‌دست می‌گیرند، همیشه در بین دیگر هنرمندان، دارای احترام بیشتری هستند. به‌خصوص نویسندگان ایرانی که آثارشان سعی در نشان دادن شاخصه‌های انسانی و تقبیح رفتارهای غیرانسانی دارد. داستان‌کوتاه شب بلند اثر منیرو روانی‌پور یکی از آن داستان‌هایی است که با روایتی ساده جامعه‌ را به زیبایی تقبیح می‌کند. حادثه بسیار ساده رخ می‌دهد اما عمق حادثه روح خاطب را زخمی می‌کند و به فکر وامی‌دارد.

داستان در جنوب اتفاق می‌افتد و خود منیرو روانی‌پور نیز زاده جنوب کشور است. او به‌خوبی یکی از معضلات و می‌توان به جرات گفت یکی از حماقت‌های دیرینه بعضی اقوام این خطه را روایت مي كند به امید آن‌که فکر چاره‌ای برای آن اندیشیده شود. یکی از کارهای نویسنده روشن کردن اذهان است. او قرار نیست هم بنویسد و هم برای آن‌چه که نوشته مشت گره کند و فریاد بزند. اما با نوشته خود جوامع محقر و عقب‌مانده را به سخره می‌گیرد، به نقد می‌کشد و تقبیح می‌کند. ازدواج دختران کم سن و سال یکی از بزرگترین معضلات جوامع محقر جنوبی است که سال‌ها بوده و هست و حالا این نویسنده به زعم خود داستان کوتاهی به رشته تحریر درآورده. اما چنین سنت بی‌رحمانه‌ای هم‌چنان پا برجاست. نویسندگان باید به‌یاد داشته باشند که در نوشتن باید به چنین مسائلی بپردازند و جامعه را درجهت رشد و تعالی فكري و فرهنگي سوق بدهند، گرچه با سخره گرفتن باشد، و حتی گرچه با توهین کردن به قومیتی باشد.متاسفانه در جوامع و قومیت‌های مختلف چنین رسوماتی همچنان ادامه دارد. هرچند که دخترانشان را به این طرق از دست می‌دهند اما انگار در نفهمی و کج‌فهمی و نادانی‌ای هستند که متوجه نمی‌شوند که یک دختر برای ازدواج حداقل باید به بلوغ جسمی برسد.

یکی دیگر از سنت‌های احمقانه که در بعضی از جوامع کوچک و عقب‌مانده ایرانی همچنان مرسوم است، ختنه كردن دختران است! مسئله‌اي‌که نه در دین و نه در مذهب و نه در عرف ملی و اجتماعی کشورمان جایگاهی ندارد. اما همچنان به انجام آن اقدام ورزیده می‌شود. درحالی‌که ختنه دختران منجر به از دست دادن قوه شهوانی دختر می‌شود و در مواردی هم گزارش شده که فرد در اثر عفونت رحمی جان خود را از دست می‌دهد.در گریزی به داستان ترس و لرز اثر غلامحسین ساعدی نیز ما شاهد بی‌ارزش شمرده شدن شخصیت و جنسیت زن هستیم. این داستان هم در یکی از شهرهای بندری جنوب روایت می‌شود. در بخشی از این داستان فرد پولدار و ناشناسي وارد شهر می‌شود. زنی را می‌بیند و برای ازدواج با آن زن بدون اطلاع زن، با برادر آن زن درباره ازدواج با او صحبت می‌کند. گفتگوها و صحبت‌ها همه به‌گونه‌ای‌است که انگار قرار است یک کالا خرید و فروش شود و در این معامله مرد پولدار و برادر آن زن تمام گفت و گوهایشان به‌گونه‌ای‌است که سعی در به اتمام معامله، به نفع خودشان دارند. در انتهای این مذاکره بالاخره مرد پولدار، برادر آن زن را با پول راضی می‌کند که خواهرش را به عقد او دربیاورد و مرد هم قبول می‌کند. برای خیلی از مخاطبان شاید چنین نوع خواستگاری و چنین نوع برخوردی کاملاً غریب و حتی غیرواقعی جلوه کند. اما متأسفانه چنین چیزهایی در جامعه ما درحال وقوع است و بارها و بارها تکرار می‌شود. متاسفانه امروزه در نسل نویسندگان جدید پرداختن به معضلات اجتماعی كمتر دیده می‌شود. اکثر رمان‌ها و داستان‌های کوتاه معطوف به روایت‌هایی فلسفی و روانشناسی و ذهني شده است که مختص به شخص نویسنده و یا انسان‌های بسیار محدودی می‌شود که یکی از دلایل توفیق نیافتن آثار مدرن امروزی همین است.اما آثاری چون شب بلند منیرو روانی‌پور و یا آثار غلامحسین ساعدی به‌دلیل کنکاش در جامعه و نوشتن معضلات و به نقد کشیدن آن‌ها، آثاری زنده و درخور توجه مي‌باشند.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692