نقد تفسيري محتوايي محبوبه پاشالي بر سه شعر كتاب باد مخابره خواهد مجموعه شعر غزال مرادي
در تحليل محتوا - كه البته روشي عقلاني (rationalistic) و منطقي نيز است - مفسر به نحوي آگاهانه اصول استدلال منطقي را در آن به كار ميگيرد و بدين منظور برنامه اي را براي تحليل تنظيم مينمايد، براي مثال او ميتواند درباره مقولههاي تحليل هرمنونيك يك يا چند واحد تحليل از موارد زير را برگزيند و يا همگي آنها را در تحليل به كار بندد.
1- يافتن هدف و موضوع بيان
2- ارزيابي انواع داده ها و مثال هاي مورد بهرهگيري در متن
3- تشخيص شيوههاي استدلال در بيان و پايه هاي داوري
4- چگونگي ارزش گذاريها و استحكام معيارهاي اندازه گيري
5- وجود يا عدم استحكام در بيان
6- به كار بردن صداقت در بهره گيري از شواهد
7- كشف گروه يا طبقه اجتماعي، سياسي و يا فرهنگي مخاطب
8- ارزيابي جهان بيني و ديدگاه توليدكنندگان پيام ها و گفتارها
كه در اين نقد بيشتر سعي دارم به يافتن هدف موضوع وبيان بپردازم تا با كشف رمزگان ميان كلمات به كشف رابطه علي ومعلولي آنها بپردازم
شعر1
هرچه برمیزنیم فصلها را
پاییز به ناممان در میآید
با درختانی که کف خیابان بساط کردهاند
زرد
قرمز
نارنجی
رنگهای گرمی که سردمان بشود
....
برگ ریزان است
وهیچ برگی برنده نمیشود
رمزها
بر زدن: در لغت به معنای پهلو به پهلو زدن و برابری کردن و به اصطلاح قماربازان، برهم زدن و و درهم کردن ورقها قبل از شروع بازی ، در مواقعی که نمیتوانیم با سعی به مقصود برسیم یا انتخاب میسر نمیشود ناچار از این روش استفاده میکنند مثلا برای دادن یک جایزه به یک نفر از میان چند نفر که شرایط برابر دارند
فصل: در اینجا چهار فصل را که نماینده اوضاع «امیدوارانه» بهار، و «خوب» تابستان، و زمستان«شرایط سخت»، که به هر حال به بهار ختم میشه و پایانی برای آن متصور است
فصل پاییز: نماینده آغاز سختیهای دراز مدت ،غصه
درختان :کنایه از آدمها
بساط : هر چیز گستردنی و به معنی سرمایه و زمین وسیع، در اینجا به معنای دستفروشی، کنایه از آدمهایی فقیری که برای عرضه کالای خود سرمایه ( مغازه ) ندارند
زرد، قرمز، نارنجی: رنگهای شادی که در برگهای پاییزی تبدیل به رنگ غمانگیزی میشود
رنگهای گرم: رنگهایی که انسان برای نشان دادن گرمای خورشید و آتش از آن استفاده میکند
رنگ گرمی که کارایی معکوس دارد
برگ ریزان : «برگ» ابزار سازنده غذا و رشد و ادامه زندگی درخت است هنگامی که درخت آنچه در مدت سال استفاده میکرده را که دیگر کارایی برای خودش ندارد را عرضه میدارد باز کنایه از عرضه کالای ناچیز است
برگ برنده:کنایه از «ورق بازی» که بازی را به نفع بازیکنی که در دستش دارد به پیروزی میرساند
برنده نشدن هیچ برگی: کنایه از بیهودگی کار دارد که فایدهایی برای دو طرف نداشته.
تفسیر شعر
در این شعر تصور یک تابلوی رنگارنگ پاییز را برای ما ایجاد میکند که مانند قصههای هری پاتر ناگهان تبدیل به چیز دیگری میشود و ما آدم های بدبختی را میبینیم که در خیابان از سرما بر خود میلرزند و تنها دارایی خود را که کفش و یا کت و یا کلیه یا حتی قسمتی از وجود خود را برای فروش عرضه میکنند. در لفافه به خریدار هم اشارهایی دارد که در این خرید سودی نمیبرد هر دو از سر ناچاری به این خرید و فروش تن میدهند و مغبون هستند و این در زمانی اتفاق میافتد که تا امید ( بهبودی اوضاع ) به اندازه یک «زمستان» فاصله است
نتیجه: میتواند این شعر وصف بدبختی از حد گذشته گروهی ( مانند معتادان) نشات گرفته باشد که مرگ میخرند و میفروشند.
شعر2
از ستونهاي سربي اين كلمات
بالا نرو
تاكسيهاي شهر من
روزنامههاي سياري هستند
از آزادي
تا انقلاب
مردم
راهبههاي سياهپوشي
كه با عصاي سپيد
پيادهروهاي شهررا كشف ميكنند
ازآن ستونها پايين بيا
وكمي به شيشهها بچسب
برق بيندازشان مثل آه
تميزِ تميز
بايد پاي مجسمههايمان آب بريزيم
تا قد بكشند
وبه شبحهاي سپيد
وسط ميدانهايمان افتخار كنيم
رمزها
ستون سربی: اشاره به نوشتههای حروف چینی شده با کلمات سربی است که این نوشتهها در صفحهبندی روزنامهها به صورت ستون منظم و چاپ میشود
تاکسیهای شهر: کنایه از سکون ناگزیر مردم در حال تردد است
روزنامه سیار:اخباری که سیار (در حالت حرکت) به گوش میرسد
آزادی: چند معنی دارد بعد ازاین که معمولا به اختیار داشتن انتخاب بدون سرسپردگی اطلاق میشود. نام میدان شلوغی است که مرکز پخش مردم به ورودیها و خروجیهای غرب شهر میباشد.و به یاد یکی از شعارهای آرمانی مردم به طور نمادین نام گرفته.
انقلاب: به دو معنی به کار رفته اشاره به نام میدانی که شلوغ است و مرکز
دگرگونی حکومت و منقلب شدن مردم شناخته شده و همینطور از جمله مهمترین مراکز تجمع دانشگاهی و کتابفروشیهای معتبر کشور میباشد
راهبه:مردمی با لباسی نماینده پارسایی و تقدس
عصا:یاری دهنده در حرکت، در اینجا وکلای آشنا به حقوق افراد جامعه
سپید:ضد سیاهی و علامت آرامش و صلح
عصای سپید :وسیلهی هدایت اشخاص هنگامی که از قوه بینایی محرومند
کشف: پیدا کردن، آشکار کردن
پیاده روها: محل قانونی تردد مردم
شهر: در این شعر در دو جا به کار رفته که اولی همراه تاکسی و دومی همراه
پیاده روها، که در معنای از «سمتی به سمتی رفتن» مشترک هستند
بالا رفتن از ستون: به عبارتی قبول داشتن آن به عنوان نگهدارنده و حفظ کننده از خطرات احتمالی است در این جا به معنای خبر یافتن از آنچه که لازمه زندگی در جامعهی شهر نشینی است
پایین آمدن از ستون: کنایه رها کردن آن پایگاه و تکیهگاه و یا رها کردن اخبار عرضه شده بوسیلهی یک دستگاه رسمی است
شیشهها: محل دید از یک محیط احتمالا بسته به سمت محیط باز و وسیع است که در ادبیات برای عینک و پنجره ها به منظور استنباط فردی و جمعی بکار میرود.
برق: شفاف سازی یا تسریع کار یا منظور کار درخشان و چشمگیر است
آه: کنایه از دو مطلب، هم شبیه معکوس کلمه «ها» کردن برای تمیز کردن لوازم شیشهایی و هم نشانهایی از تالم (رنجها و آزردگی) روحی از وضعی که گفتار در مورد آن میسر نیست و مشکل را حل نمیکند پس ناخودآگاه به صورت آه از نهاد شخص بیرون میآید.
تمیز: به معنای زدودن غبار و ....دو بار تکرار کردن آن تاکید برای تلاشی بیشتر تا به دست آمدن نتیجهی درخشان است.
مجسمهها: به عنوان نماد با هدف رساندن پیام به بوسیلهی اجسام بی جان، ساخته میشوند و برای فراموش نکردن وقایع یا اشخاص مهم بانی آن، تجسمی از ظاهر فیزیکی شخص مورد نظر میسازند که به خاطر عملکرد خاص و ممتازش مرکز توجه قرار بگیرد.
آب: مادهایی که الزاما برای حفظ و ادامه زندگی برای جانداران و رشد گیاهان لازم است
قد کشیدن:کنایه از رشد و تکامل است
شبحهای سفید: تجسم روح افراد است و سفید بودن آن یعنی ضد سیاهی و شرارت و پلیدی به عبارتی افرادی که باطن درست و شایستهایی دارند
وسط میدان:مرکز اهمیت و توجه است و به نوعی بنا به شرایط آن را طواف میکنیم
افتخارکردن: برخورداری از احساس خرسندی و پیروزی به خاطر داشتن وجود آن چیز. نوعی شکر کردن
تفسیر شعر
قصهایی که شعر برای ما نقل میکند این است برای خبر داشتن از زندگی روزمره مردمی لازم نیست به اخبار روزنامهها مراجعه کنیم و کافیه همراه مردم حرکت کنی تا ببینی در زندگی روزمره با چه مشکلاتی روبرو هستند اگر انتخابی از آزادی عمل داشته باشند میخواهند در چه سمت و سویی تغییری برای بهبود زندگی خودشان انتخاب کنند. هرچند که مردم پاک، از حقوق خودشان هم بوسیلهی واسطهها درکی پیدا میکنن و واسطهها را به عصای سفید، راهنما تشبیه کرده شاعر از کسانی که درمحیط امنی هستند میخواهد که آنان هم با دیدی روشنتر به محیط بزرگتر نگاه کنند برای این روشنگری تلاش کنند.
ما افراد برجسته را در بالاترین جا به مردم مینمایانیم چه خوبه شرایط رو مساعد رشد و تکامل آدمهای معاصر و زنده و با روح قرار بدیم تا باعث مباهات کشورمان بشوند
شعر3،
من رفتهام
ساحل مرا میخواند
تا شن بازی نا تمام کودکی را تمام کند
دریا خودش میداند
هنوز خانهام قد نکشیده بود
که هوار شد روی آن
سطل شن بازی
و قایق نفتی
که پت پت میکرد
جا مانده در حیاط کودکی
تنها غصههایم را درساکی به خانه آوردم!
- رمزها ،تفسیر شعر، نتیجه:
رمزها
رفتن:دیگر در آن موقعیت نیست یعنی در آن شرایط قرار ندارد.
ساحل:آرامش و سکون
میخواند: صدایم میکند
شن بازی ناتمام کودکی:کنایه از گذراندن بدون دغدغه کودکی
دریا: عامل تلاطم
قد کشیدن :رشد کردن
خانه: خانواده
هوار شدن :خراب شدن بوسیلهی افتادن چیزی برسر مانند افتادن دیوار بر روی کسی
قایق نفتی: همان آرزوهای بچه گانه قشنگ که نمونهی آن را بزرگترها دارند
پت پت کردن: یعنی ممکنه هر آن خاموش بشه. «نگرانی و خوشحالی» با بیم و امید اما هنوز بودنش باعث دلخوشی است
جامانده:دیگه آن آرزوها را نتونستم با خودم داشته باشم نه به این دلیل که خاص بچه گی است بلکه به این دلیل که نتونستم بچهگی کنم
در حیاط کودکی :حیاط دنیای کودکی، احساس داشتن داشتهها مثل پدر و مادر که برای بچهها نماینده توانایی وقدرت و مراقبت و خوشحالی است
ساک: معمولا برای سفر آنچه لوازم ضروری و شخصی است در آن میگذاریم و با خود حمل میکنیم .منظور خاطره و حافظه ،ضمیر،
خانه:محیط زندگی ،خانواده فعلی
آوردن : آوردن چیزی توانایی میخواهد شاید منظورش بزرگ شدن او باشد
تفسیر شعر،
آرامش همان روند بدون حادثه رشد زندگی عادی است و شاعر از دریایی حرف می زند که روی دوران خوش کودکی افتاده و آن را خراب کرده و نذاشته کودکی سیر طبیعی خودش را بگذراند و با وجودی که کودکی برای خودش جذابیتهایی دارد اما در این زمان یعنی خانواده جدید به یاد دوران بچهگی میافتد چیزی جز غصه نصیبش نمیشود
محبوبه پاشالي(م.پاشايي)