«نويسندگان بزرگ و آنچه بر سر اولين آثارشان آمد»، آرمان شرفي

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

 

حتما بارها شده كه پس از نوشتن يك داستان يا يك شعر كه از نظر خودتان فوق‌العاده‌ترين اثر تمام سال‌هاي ادبي‌تان بوده با عشق و اميد فراوان آن‌را براي يك نشريه فرستاده‌ايد و روزها و حتي ماه‌ها را به انتظار چاپ اثر گرانبهايتان نشسته‌ايد. با اين‌حال يا اينكه هرگز پاسخي از ناشر مورد‌نظر دريافت نكرده‌ايد و يا تنها پاسخي كه به شما داده‌اند اين بوده است كه: ((دوست محترم و خواننده‌ي عزيز، متأسفانه داستان شما قابل چاپ نيست.)) نقطه و تمام. بدون اينكه بدانيد چرا؟ و يا حتي كسي كوچك‌ترين توضيحي در اين مورد به شما بدهد.

با اين‌حال احتمالاً شما نويسنده‌ي بزرگي خواهيد شد. البته اگر اين جمله را يك كاريكلماتور و يا يكي از نمونه‌هاي طنز سياه به شمار نياوريد!

قصد ما در اينجا شعار دادن و يا تزريق اميدواري نيست بلكه بدون هرگونه دخالتي در تاريخ تنها و تنها به يادآوري تعداد كمي از نمونه‌هايي مي‌پردازيم كه با استفاده از شيوه‌ي قدرتمند ((داستان شما چاپ نمي‌شود)) و يا ((بايد تمام هزينه‌اش را خودتان بپردازيد)) و يا ((كتابتان را چاپ مي‌كنيم اما...)) آستين‌ها را بالا كشيده و گاهي آنچنان عزم خود را جزم نموده‌اند تا روزي را ببينند كه در حالي گوشي تلفن را محكم سر جايش مي‌كوبند كه با تمام قدرت به شخصي در آن سوي خطوط گفته‌اند: ((آقاي محترم من هرگز با انتشارات شما كار نخواهم كرد)). ((تق))

شايد معروف‌ترين نمونه در اين موضوع بزرگ‌ترين داستان‌كوتاه نويس آمريكا ارنست همينگوي باشد. كسي‌كه به شهادت برخي، پيش از مشهور شدنش 29 بار با جمله‌هايي از دسته‌ي جملات فوق مواجه گرديده و حتي چند نفري به او پيشنهاد مي‌كنند كه وقتش را هدر ندهد و به فكر كار ديگري باشد زيرا داستان‌هايش هرگز ارزش چاپ شدن را ندارند. 29 بار داستان‌هايش را براي مجلات معتبر آمريكايي ارسال كرده و هربار داستان‌هايش با همان پاكت پستي به خودش برگشت خورده‌اند. سرانجام آقاي همينگوي كه در كنار اين مسائل دزديده شدن چمدان حاوي داستان‌هايش را نيز در ايستگاه قطار تجربه كرده تصميمش را قطعي نموده و با تنها بازمانده‌هاي دست‌نوشته‌هايش به جنگ سرنوشت مي‌رود. همينگوي سه داستان باقي‌مانده‌اش را به‌همراه ده قطعه شعر به‌صورت كتابي كوچك به‌نام ((سه‌داستان و ده‌شعر)) در پاريس چاپ مي‌كند. اين كتاب كه از قيمتي بسيار پايين برخوردار است تنها سيصد نسخه‌اش به‌فروش مي‌رسد كه احتمالاً از تعداد دوستان و آشنايان همينگوي در آن زمان فراتر نيست! با اين‌حال او كسي بود كه مي‌دانست چه كاري انجام مي‌دهد، در كنار اعتماد به‌نفس قوي همينگوي پشتيباني‌هاي ازرا پاوند نيز مؤثر واقع مي‌شوند و سرانجام با انتشار كتاب در زمان ما (اگرچه اين كتاب هم با استقبال عام روبرو نشده و تنها حدود 1300 جلدش به فروش مي‌رسد) خودش را به منتقدان و علاقه‌مندان حرفه‌اي داستان مي‌شناساند.

معروف است كه بعدها همان مجلاتي كه روزي داستان‌هاي همينگوي را رد مي‌كرده‌اند براي چاپ همان داستان‌ها در مجلاتشان سر و دست مي‌شكسته‌اند.

از اين‌دست نمونه‌ها در دنياي ادبيات زياد است و در اينجا تنها به اشاره‌اي گذرا به تعدادي از آنها بسنده مي‌كنيم:

ريچارد براتيگان: چند مجموعه شعر منتشر كرد كه براي فروششان مجبور شد خودش دست به‌كار شده و در خيابان‌ها به دستفروشي كتاب‌هايش بپردازد. او همچنين تعداد بسيار زيادي از آنها را به رايگان به مردم مي‌بخشيد. اولين رمان منتشر شده‌اش هم به‌نام ((ژنرال متفقين؛ اهل بيگ سور)) تنها حدود 700 نسخه فروخت.

خواهران برونته: دست به انتشار مجموعه شعري با همكاري يكديگر زدند كه هرگز موفقيتي به‌دست نياورد و سه خواهر تصميم گرفتند كه رمان نويس شوند!

آنتوان چخوف: همين تجربه را با نمايشنامه‌هايش داشت. اولين نمايشنامه‌هايش با چنان عدم‌استقبالي همراه شدند كه خودش نيز در يكي از اجراها سالن نمايش را ترك كرده و قسم خورد كه ديگر در زمينه‌ي تئاتر كار نكند. چخوف امروزه به‌عنوان دومين نمايشنامه‌نويس بزرگ دنيا بعد از شكسپير شناخته مي‌شود.

آرتور كانن دويل: مسلماً شخصيتي كه اين نويسنده خلق كرد از خودش هم معروف‌تر است. او خالق شرلوك هلمز است اما حتي شرلوك هلمز و نويسنده‌اش هم در آغاز كار با بي‌مهري مواجه شدند تا جايي‌كه دويل مجبور شد داستان‌هايش را براي نشريه‌ي سطح‌پاييني كه داستان‌هاي ضعيف را با ارزان‌ترين قيمت و در بي‌ارزش‌ترين نوع كاغذ چاپ مي‌كرد بفرستد. با اين‌حال او با ادامه دادن نويسندگي كم‌كم جايگاه خود را پيدا كرد و همان نشريه قبول كرد تا مجموعه داستان‌هاي او را در كتابي جداگانه به چاپ برساند و اين شروع موفقيت‌هاي او بود. شرلوك هلمز يكي از بزرگ‌ترين مخلوقات داستاني جهان است.

كافكا: براي مرد تنهايي كه تمام آلام و آرزوهايش را در نوشتن خلاصه كرده و حتي براي اينكه هرگز از آن جدا نيفتد دست به تغيير شغل مي‌زند بسيار سخت است كه داستان‌هايش هيچ‌كدام با استقبال مواجه نشوند! و شايد همين عدم استقبال باعث سرخوردگي هرچه بيشتر او شد و هرگز در به پايان رساندن رمان‌هايش اهتمام به خرج نداد. به گونه‌اي كه رمان محاكمه‌ي او و به عقيده‌ي بسياري رمان مسخش ناتمام ماند. با اين‌حال آثار كافكا سرانجام عظمت خود را به رخ كشيده و اگرچه در زمان حياتش طعم شهرت را نچشيد اما همين آثار پس از مرگ او را تبديل به نويسنده‌اي دست‌نيافتني كردند.

مارسل پروست: جالب است كه حتي خالق يكي از بزرگ‌ترين رمان‌هاي قرن بيستم هم در ابتدا براي چاپ همين اثر با شكست مواجه شد و هيچ ناشري راضي به همكاري با او نشد. سرانجام هم انتشارات ((برنار گراسه)) قبول كرد تا جلد اول اين رمان را با هزينه‌ي خود پروست چاپ كند!

جان جيمز آزبورن: اين نويسنده‌ي انگليسي قرن بيستم نيز در زمينه نمايشنامه‌نويسي بارها با شكست و عدم‌توجه مخاطبين روبرو شد. اما در ادامه‌ي راه به چنان موفقيتي دست يافت كه تبديل به سرشناس‌ترين نمايشنامه‌نويس دهه 50 و 60 ميلادي شد و توانست در نوشتن فيلمنامه نيز شهرت زيادي براي خود دست و پا كند. او براي يكي از فيلمنامه‌هايش برنده‌ي جايزه‌ي اسكار گرديد. او شاخص‌ترين چهره در ايجاد موج نوي سينماي انگليس است.

استيفن كرين: اين نويسنده‌ي سبك ناتوراليسم هم براي آنكه بتواند جايي در دنياي هنر پيدا بكند مجبور شد اولين رمان خود با نام ((مگي، دختر ولگرد)) را با هزينه‌ي خودش چاپ كند. حتي انتشار مجموعه شعري با نام ((سواران سياه)) نيز باعث انتقادهاي شديدي در مورد او و سبك ادبيش شد. با اين‌حال در همان سال و با انتشار رمان ((نشان سرخ دليري)) شهرتي جهاني كسب كرد.

نيكلاي گوگول: يكي ديگر از غول‌هاي ادبيات است كه در هنگام چاپ كتاب اولش با ناكامي بزرگي روبرو گرديد به‌حدي كه تمامي نسخه‌هاي كتاب را خودش خريد و سپس همه‌ي آنها را آتش زد. اين واقعه باعث دلسردي گوگول شد اما اين نويسنده‌ي پركار همچنان به فعاليت خويش ادامه داد و سرانجام به جايگاهي كه حقش بود رسيد.

جي.كي.رولينگ: نويسنده‌ي سرشناس كتاب‌هاي هري‌پاتر است. جالب است كه حتي او نيز براي چاپ اولين جلد كتاب‌هاي هري‌پاتر به مشكل برخورد زيرا هيچ ناشري حاضر به چاپ كتابش نمي‌شد. گفته شده كه در ابتدا دستنويس رمان را براي هشت ناشر مي‌فرستد كه همه آن‌را رد مي‌كنند. مجموعه كتاب‌هاي هري‌پاتر امروزه با بيش از 450 ميليون نسخه فروش داراي ركوردهاي جهاني مختلفي است.

دانيل استيل: شايد آنچه كه دانيل استيل را به جايگاه والايش در ادبيات جهان رساند تلاش و پافشاري او براي موفق شدن بود. تا آنجا كه با وجود اينكه هفت كتاب اولش هرگز كتاب‌هاي فوق‌العاده‌اي از كار درنيامدند و شهرتي براي وي دست و پا نكردند همچنان به كارش ادامه داد و سرانجام توانست با كسب بالاترين ركوردهاي فروش نامش را در كتاب ركوردهاي گينس نيز به ثبت برساند.

ارسكين كالدول: همه كار كرد و سرانجام تصميم گرفت نويسنده شود! در نويسندگي نيز مانند كارهاي قبليش موفق نبود اما آنقدر به نوشتن ادامه داد و در نشريات مختلف مقاله و داستان به چاپ رساند تا به شهرت رسيد.

گونتر گراس: در ابتدا مجموعه شعري به چاپ رساند كه در طول سه‌سال تنها 700 نسخه از آن به فروش رسيد! با اينحال دومين اثرش كه سه سال بعد از آن چاپ شد با نام ((طبل حلبي)) بزرگ‌ترين رمان و اثر ادبي اوست.

لرد جورج گردون بايرون: يكي از اولين كساني بود كه شعرهايي در سبك رمانتيك نوشت و همين باعث شد كه كتاب اولش كه در 19 سالگي انتشار يافت مورد انتقاد شديدي قرار بگيرد. اما او بيكار ننشست و در مقابل منتقدانش كتاب ((رامشگران انگليسي و منتقدان اسكاتلندي)) را نوشت. او يكي از بزرگان مكتب رمانتيسيسم است.

رابرت براونينگ: شايد براي يك پسر دوازده ساله زود باشد كه دست به چاپ كتاب بزند اما اين كار براي رابرت براونينگ زود نبود! با اين وجود چون ناشري براي چاپ كتاب شعر اولش نيافت آن را به همراه تمام شعرهايش از بين برد.

جرج پرك: تنها آرزويش اين بود كه نويسنده بشود. سه رمان اولش را براي هر ناشري فرستاد حاضر به همكاري با او نشدند و دست رد به سينه‌اش زدند. سعي كرد خودش نشريه‌اي راه‌اندازي كند كه در اين كار نيز شكست خورد. عاقبت رماني با نام ((چيزها)) منتشر كرد كه همين رمان اولش برنده‌ي جايزه ي ادبي رنودو شد.

ناتانيل هاثورن: به فكر آن بود كه مي‌تواند با چاپ آثارش پول خوبي به جيب بزند اما در ابتدا هيچ كدام از آثارش به‌جز داستان ضعيف و سطح پاييني كه با هزينه‌ي خودش به چاپ رسيد انتشار نيافتند.

آيزاك بابل: شايد بتوان گفت او همينگوي روسيه است! در جواني زيرزميني را براي خودش دست و پا كرد و با زندگي در آنجا فقط به نوشتن داستان مي‌پرداخت اما هيچ‌كدام از داستان‌هايش چاپ نمي‌شدند مگر داستاني كه توسط ماكسيم گوركي و در نشريه‌ي او به چاپ رسيد. وليكن ماكسيم گوركي نيز پس از چاپ داستان اذعان داشت كه اين داستان از روي شانس ارزش چاپ شدن را پيدا كرده و پيشنهاد داد كه آيزاك اين سبك زندگي و كلاً نويسندگي را رها كرده و به ميان مردم برود. بابل بعداً گفت كه هر آنچه كه دارد را مديون ماكسيم گوركي‌ست.

فرانسوا مورياك: اين نويسنده‌ي فرانسوي نيز در ابتداي راه داستان‌هاي مختلفي نوشت و انتشار داد كه هيچ يك شهرت و اعتباري براي او به ارمغان نياوردند. اما در چهل‌سالگي و با انتشار داستان معروفش به نام ((صحراي عشق)) شهرتي جهاني به‌دست آورد. مورياك يكي از برندگان جايزه‌ي ادبي نوبل است.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692