نقد فيلم«قلاده‌هاي طلا»، اثر «ابوالقاسم طالبي»، «محمد محمودي»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

 

شناسنامهی فیلم:

تهیهکننده: محمد خزاعی، نویسنده و کارگردان: ابوالقاسم طالبی، مدیر فیلمبرداری: امیر کریمی، صدابردار: عباس رستگارپور، طراح صحنه: غفار رضایی، طراح چهرهپردازی: محمد قومی، تدوین: مهدی حسینیوند، موسیقی: بهزاد عبدی، بازیگران: امین حیایی، پردیس افکاری، محمدرضا شریفینیا، حمیدرضا پگاه، علی رامنورایی، محمود عزیزی و...

 

فیلم با ورود بیوقفهی مسافران انگلیسی به فرودگاه ایران آغاز میشود واین اولین کد فیلم میباشد که البته خوب پرداخت شده است. بعد از ورود یک تک شخصیت که از همان ابتدا در فرودگاه معلوم است که قرار است این آدم در فیلم بسیار مهم باشد، تصویر به یک لنج تفریحی کات میشود که در آن یک پیرمرد (چنگیز جلیلوند) بهشدت کلیشه‌وار ادای رئیس جاسوسها را درمیآورد و درواقع علتی است برای ورود آنهمه پرواز از انگلیس به ایران و نمایش آغاز یک توطئه و بعضاً آشوب و فتنه.

حرکات دکتر (حمیدرضا پگاه) در قبال برخورد با مسئلهی بمبگذاری در هواپیمای محمد خاتمی یا درمورد تعیقب و گریزِ جاسوس آموزشدیده که تازه واردِ خاک ایران شده آنقدر واضح و کلیشهای است که از همان ابتدا میفهمیم که شخصیت دکتر جاسوس است و به این امید به ادامهی فیلم مینشینیم که در آخر بفهمیم شخصیت دکتر جاسوس نبوده و ما در دلمان بگوییم من از اولش هم میدانستم. ولی خب اینگونه نمی‌شود یا درمورد کنش‌ها و حرکات مأمور اجرایی وزارت اطلاعات (امین حیایی) آنقدر واضح است که این شخص جاسوس نیست که حد ندارد. ولی در فیلم چیز دیگری ادعا میشود و آخرش هم جاسوس نمیشود و از این قبیل اِلِمانها در فیلم که هیچکدامشان سَرِ جای خودشان نیستند. مثلاً در نمونهی واضح دیگری میتوان روحانی و سرپرست وزارت اطلاعات را مثال زد. این شخصیت تا سکانس گرهگشایی فیلم بیمورد جاسوسنمایی میکند و هیچ پلی را باقی نمیگذارد اما یکباره در انتهای فیلم متوجه میشویم که این شخصیت بههمراه امین حیایی اصلاً جاسوس نبوده‌اند و پگاه جاسوس بوده است و این یعنی خیلیخیلی شوخی. اینحد از غافلگیری هم دیگر خوب نیست. بههر حال میبایست برای جاسوس بودن یا نبودن یک شخص به اندازهی کافی کد و المان و دلیل وجود داشته باشد، اینکه ما بیاییم با مخاطب تا آخر فیلم شوخی کنیم بعد یکباره بگوییم نه اینطوری نبوده است و یکهو و بیدلیل همهچیز گل و بلبل شود که نشد فیلم!!!!!!

مثلاً اگر المان‌‌های پگاه را برای حیایی بهکار میگرفتند و بالعکس آنوقت چیزه معقولی از آب درمیآمد. این ضعف از عمده ضعفهای فیلم است که باید آنرا در فیلمنامه بررسی کرد. فیلمنامه اساساً یک فیلمنامهی اَکتیو ((Active و عملمحور است. یعنی بهایی برای شخصیتپردازی پرداخت نمیکند و همانطور که واضح است در خودِ فیلم هم میتوان مشاهده کرد، عمل شخصیتها بر خودِ اشخاص پیشی میگیرند یا اگر اینگونه نگوییم به این مسئله بههر حال میبایست واقف باشیم که فیلمنامه هرچقدر هم که بخواهد به شخصیتپردازی و پرداخت آنها بپردازد نمیتواند و کم میآورد و گاهی بهشدت ایندو را با هم قاطی میکند. مثلاً در علل وجودی شخصیتِ جاسوسِ ورودی به ایران (علی رامنورایی) و شخصیت پسرِ همجنسباز. یعنی برخی شخصیتها در فیلم کار و وظیفه و نقششان مشخص بود ولی پرداخت خوبی نشده بودند. ولی در عوض بعضی شخصیتها روابط و نقش و علل وجودیشان در فیلم درنمیآمد، اما از نظر روانی و شخصیتی بسیار خوب پرداختشده بودند. مثلاً شخصیت جاسوس و پسر همجنس‌باز که اساساً وجودِ جاسوس بهعنوان یک پروتاگونیست یا شخصیت اصلی کاملاً مشخص بود ولی شخصیت نشده بود و در حدِ یک تیپِ قراردادی (در فیلمهای جاسوسی) باقی مانده بود. یعنی یک بدمَنِ (Bad Man) خوب بدون ترسیم زوایای روانی. ولی در عوض شخصیت همجنسباز الزام وجودش نامشخص بود اما بهشدت شخصیتِ یک انسانِ همجنسباز را با خود یدک میکشید و این یعنی ضعف فیلمنامه. البته ضعفهای فیلمنامه در اینجا خلاصه نمیشود. میتوان حتّی در پرداخت کلیشهای به عوامل جاسوسی و سلطنتطلب هم اشاره کرد که پرداخت شخصیتی آنها دیگر بهشدت بد بود. بهطوریکه گاهی اوقات اندازهشان در حد یک تیپ هم نمیشد و ماقبلِ تیپ میشدند. مثلاً شخصیت رئیس سلطنتطلبها (داریوش اسدزاده).

در فیلمنامه تنها دو گروه بهخوبی از نظر شخصیتی پرداخت شده بودند. یکی بسیجیها بودند و دیگری هم مردم حاضر در صحنه و خیابان که هر دو گروه در حد و اندازههای خودشان توصیف شده بودند. نه کم و نه بیش. نه غلو داشت و نه سیاه نماییو حتی میتوان گفت چون این دو گروه ظرفیت وجودیشان در فیلم جای پرداخت بیشتری هم نمیداد بنابراین پرداختشان خوب و کافی از آب در آمده بود. البته از پرداخت نسبتاً خوب و به اندازهی خانوادهی دکتر (پگاه) و کنشها و روابطشان مخصوصاً خواهر و برادر که هرکدامشان طرفدار جناح مخالف دیگری بود نیز نباید گذشت. صحنهپردازی مناسب، معقول که گاهی هم از حد و اندازهها و پارامترهای سینمای ایران فراتر میرفت یا در پرداخت به صحنههای قتل و تعیقب و گریزها و کنترل جمعیت در صحنههای حضور مردم در خیابان و راهپیماییها و کشمکشهای جلوی پایگاه بسیج، کشمکشهای بدمَنِ فیلم با عوامل و شخصیتهای مخالف که بعضاً در امین حیایی خلاصه میشد و بازیهای خوبشان همه از عمده نقاط قوتِ فیلم بهشمار میآیند که نشان از پتانسیل سینمای ایران برای پیشرفت است.

هرچند که فیلم نتوانست آن بازپرداخت قابل قبول را داشته باشد و اکثر فرصتهای کلیدیاش را در قبال خرده فرصتها از دست داده و سوزانده است و با نمونههای قوی خارجیاش برابری نمیکند اما میتوان آنرا با کمی اغماض جزو فیلمهای مهم بهحساب آورد و حداقل آنرا در حد فیلمهای جاسوسی که بعضاً از تلویزیون پخش میشود؛ دانست. فیلم در پایانبندی نیز ضعیف کار کرده است. یک پایانبندی عجول و شتابزده که بهشدت ضعیف کار میشود و درواقع یک گرته‌‌برداری بدون فکر و منطق از نمونههای مشابه خارجی است.

فرار کردن همهی عوامل جاسوسی، بدون دلیل منطقی و گیر افتادن تنها یک نفر (پگاه) این نشانگر همان عجله و عدم فکر است و درواقع نه تنها خواستهی کوچک مخاطب را برآورده نمیکند بلکه تمام زحمات فیلم را هم بر باد میدهد.

با تمام این اوصاف باز هم فیلم را نمیتوان «سیاسیترین فیلم تاریخ سینمای ایران» دانست. زیرا که یکسری از پارامترهای فیلم سیاسی شدن را ندارد و اساساً در این حد و اندازهها نیست. مثلاً اگر درونمایهی سیاسی فیلم را از آن بگیریم به فیلم ضربهی آنچنانی نمیخورد و فیلم هنوز میتواند یک فیلم جاسوسی معقول محسوب شود. بنابراین فیلم را باید یک کپیبرداری ضعیف از نمونههای مشابه هالیوودیاش دانست که چاشنی سیاست به آن اضافه شده یا بالعکس یک اساس و مبنای سیاسی که تزریق خرده اعمال جاسوسی بر مبنای مشاهدات قبلی و گرتهبرداری از نمونههای خارجیاش باعث تولید فیلمی با این سبک و سیاق شده است. مشاهده میکنید که در هر دو صورت باز هم نمیتوان با قاطعیت قلادهها را یک فیلم سیاسی دانست.

درنهایت میتوان گفت این فیلم توانست که افق جدیدی را به سینمای ایران معرفی کند که با تولید بیشتر در این راستا میتوان فیلمهای قدرتمندتری از این قبیل فیلمها را شاهد باشیم. بههر حال باید دید و منتظر و صد البته امیدوار بود.

 

 

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692