دوکلمه حرف حساب (نقدی برسریال خداحافظ بچه)/ ايوب بهرام

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

 

چندسالی است که در ماه رمضان سریال‌هایی با مضامین اخلاقی و دینی و گاه آغشته به چاشنی طنز از شبکه‌های سیما پخش می‌شود که طرفدارهای نسبتاً خوبی را به خود جذب کرده است که از قدیمی‌ترین آنها خانه‌بدوش، اغماء و... می‌باشند که با سریال اغماء که جنبه حضوری روح در عالم مادی در این‌گونه سریال‌ها شروع شد و این چندسال ادامه داشت به‌گونه‌ایی که سال 89-90 تمام سریال‌هاي ماه رمضان به این موضوع یعنی مرگ مغزی و بازگشت روح از جهان برزخ و راست وریست کردن کارهای این دنیا پرداخته شد که آخرین نمونه آن سریال پنج کیلومتر تا بهشت می‌باشد. اما امسال به ناگهان پخش این سریال‌ها به صفر رسید ولی جنبه طنز آنها حفظ شد.

سریال «خداحافظ بچه» به کارگردانی منوچهر هادی و تهیه‌کنندگي داودهاشمی و نویسندگی سجاد ابوالحسنی و بازی‌گران نقش‌های اصلی شهرام حقیقت‌دوسـت (مرتضی، شوهر لیلا)، مهراوه شریفی‌نیا (لیلا)، آتیلا پسیانی (خسرو)، بهنوش بختیاری، بهاره رهنما، مهدی صباحی، شهین تسلیمی... .

مرتضی که در حین آزمایش باروری متوجه نازابودن همسر خود می‌شود آن‌را از همسر خود پنهان می‌کند اما لیلا همسر او که برگه آزمایش را از جیب مرتضی پیدا می‌کند، ته وتوی قضیه را به‌راحتی که دور از ذهن است درمی‌آورد. به این‌صورت که تلفن را برمی‌دارد و با مطب دكتر تماس مي‌گيرد و فقط با گفتن اسم خود تمام اطلاعات را می‌گیرد؟! به همین راحتی؟!

     در داستان همیشه گره‌افکنی‌هایی است که در جای‌جای فیلم بیننده را وادار به تفکر و دنبال کردن آن می‌کند. بايد توجه داشت كه بیننده امروزی فیلم زیاد می‌بیند و توقع بالايي دارد، شاید به زبان نیاورد اما...

این بیننده در همین جامعه که فیلم دارد از آن صحبت می‌کند زندگی می‌کند و تمام این قوانین وشواهد را با پوست وگوشت خود لمس می‌کند.

بعضی وقت‌ها در یک فیلم یا یک سریال یک گاف دیده می‌شود که اتفاقات بعدی را پوشش می‌دهد و بیننده آن‌را جزء اجزای فیلم به‌حساب می‌آورد اما وقتی این غلوها که گاهی به مبالغه تن می‌زند زیاد بشود دل‌را می‌زند و جنبه‌ی هنری اثر را زیر سوال می‌برد. چون درواقع چنین چیزی مصداق خارجی-جامعه-ندارد.

به‌عنوان مثال، در یک سکانس لیلا با يك تماس و به‌راحتی اطلاعات را از منشی می‌گیرد و در جای دیگرخسرو قادر نيست یک شماره تلفن را از خانم صاحب‌خانه بگیرد مبني بر اينكه اطلاعات شخصی است! حتماً این به اون در؟؟؟

درجای دیگر که برای گرفتن بچه به شیرخوارگاه می‌روند خانم مسئول تا می‌فهمدکه مرتضی سوءپیشینه دارد فرم درخواست بچه را از او می‌گیرد و به همین راحتی گزینه شیرخوارگاه منتفی و غیرممکن می‌شود درصورتی‌که وقتی محتاج گواهی ولادت می‌شوند، به‌راحتی سراغ جاعل اسناد می‌روند و گواهی ولادت را جعل می‌کنند. خوب اگر بنا بر جعل بود چرا همان گواهی عدم سوء‌پیشینه جعل نشد تا جریان به خیروخوشی تمام شود و کار به بچه‌دزدی کشیده نشود. گواهی گواهی است یانه؟!

در سکانسی دیگر در شیر خوارگاهی که هیچ سوراخ وسنبه‌ایی ندارد و بیشتر شبیه زندان آلکاتراز است، لیلا که به الگوی کانگرو -به گفته مرتضی- پناه می‌برد به‌راحتی یک نوزاد را -که با یک تکان صدای گریه او تا هفت خانه آنطرف‌تر می‌رود- با چنان سرعتی زیر لباس پنهان می‌کند و حوله‌ها را همانجا می‌گذارد که حتی مرتضی که سارق حرفه‌ای است به این تردستی نیست، بعد هم معجزه‌آسا بدون هیچ سروصدایی محل را ترک می‌کند ولی هنگام خروج صدای بچه بلند می‌شود و با نگهبان درگیر می‌شود و بچه پس داده می‌شود و فرار... شاید بچه نگهبان را دیده باشد و بخواهد اورا خبر کند؟ خدا عالم است.

 

جایگاه بیننده‌ی ما در این میان کجاست؟

کسی‌که سارق حرفه‌ای است هنگام سرقت یا پلاک را عوض می‌کند یا حداقل ماشین را طوری قرار می‌دهد که هنگام فرار به‌راحتی صحنه را ترک کند اما در سکانس شیرخوارگاه مرتضی که انگار به جشن تولد دعوت شده ماشین را معمولی (كاملاً معمولی) پارک می‌کند که هنگام فرار زمان سروته کردن به مانع بخورد و چند قسمتی جور شود... به چه قیمتی؟؟

این ساده‌ترین راه برای علامت‌گذاری است! چرا من بیینده باید اینقدر ساده فرض شوم؟؟؟

کسی منکر بازی خوب نقش آفرینان و زحمت دیگر عوامل مجموعه نیست اما من بیننده چون عوامل ملموسی را در فیلم می‌بینم باورم نمی‌شود که در یک کار خوش‌ساخت تا این حد ساده‌انگار فرض شوم. چرا باید نقش‌آفرینان از يك طرف تاحد یک کاراگاه زیردست تیز و متفکرانه عمل کنند و در جای دیگر آن‌قدر ساده و دست و پاچلفتي شوند که توی ذوق بزند؟

به‌عنوان مثال بیننده با خود می‌گوید کاغذ قحطی است که لیلا نامه‌ی حلالیت را پشت فاکتور تعمیرگاه بنویسد تازه همان فاکتور طبق حساسیت صاحب ماشین باید از بین می‌رفت که معلوم نشود ماشین تصادف کرده است!!!

تا زمانی‌که یک اثر بر روی کاغذ است کمبودهای آن بر عهده نویسنده است اما وقتی تبدیل به فیلم شد آنوقت دیگر تمام عوامل ساخت را زیر سوال خواهند برد.

در ضمن پیام داستان به‌نظر شما کمی خطر‌ناک نیست؟ اگر کسی بچه‌دار نشود با شعار مادرانه و پدرانه به خود این حق را بدهد که بچه بدزدد؟؟؟

بهتر است کمی از دور به قضیه نگاه کنیم؟؟؟

17/5/91

ایوب بهرام

 

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692