«درام دهشتناک اما تکراری سیطره استبداد»
تقدیم به استاد عبدالله کوثری
اورانیا. پدر و مادر چندان لطفی در حقاش نکرده بودند، نامش آدم را به یاد سیارهای در آسمان یا فلزی معدنی میانداخت، به یاد همه چیز مگر زنی بلندبالا و خوش سیما با پوست آفتاب سوخته و چشمهای درشت و سیاه کم و بیش غمگین که از توی آینه به او نگاه میکرد. اورانیا! واقعاً که چه اسمی. خوشبختانه حالا دیگر کسی به این اسم صدایش نمیکرد، حالا به او اوری میگفتند، یا دوشیزه کابرال، یا خانم کابرال، دکتر کابرال. تا آنجا که یادش میآمد از وقتی سانتو دومینگو یا سیوداد تروخیو را (آخر آن روزها هنوز نام قدیمی شهر را به آن برنگردانده بودند.) ترک کرده بود، در آدریان یا بوستن یا واشنگتن دی. سی یا نیویورک هیچکس اورانیا صدایش نکرده بود، برخلاف خانه یا مدرسۀ سانتو دومینگو که خواهران راهبه و همکلاسیهاش این اسم مضحک را، که از وقت تولد به او تحمیل شده بود، دقیق و درست تلفظ میکردند. ببینی سلیقۀ مادرش بود یا پدرش؟ دیگر خیلی دیر است، دخترجان، مادرت توی بهشت است و پدرت محکوم به مرگی تدریجی.
ماریو بارگاس یوسا، ترجمه عبدالله کوثری، نشر علم، صفحه نخست.
بیشک اگر شما به دنبال رمانی میخکوب کننده میگردید، سور بز یوسا میتواند گزینه مناسبی باشد.
این رمان نوشته ماریو بارگاس یوسا، نویسنده و فعال اجتماعی و سیاسی و ادبی اهل پرو است.
فضا و بافت کتاب عمدتاً نماینگر و شرح دهنده ۳۱ سال چیرگی ظلم و خفقان و استبداد سیاسی، اجتماعی و سیاسی در کشور دومنیکن است؛ زمانی که فرعونی مستبد و ظالم به نام تروخیو این بار در سرزمین حوزه کارائیب عنان قدرت را در دست گرفته و دیکتاتوری و اقتدارگرایی عظیمی را بر این کشور میگستراند.
یوسا در نوشتن این رمان از سبک یا تکنیک «بوم» استفاده کرده است که نوعی تکنیک ادبی آمریکای جنوبی است، و در این تکنیک شما با داستانی منسجم اما چند تکه مواجه میشوید که به صورت موازی برای شما کلیه ماجراهای اصلی و حاشیهای ماجرا را روشن میکند.
سور بز در سه لایه داستانی روایت میشود؛
تروخیو از سال ۱۹۳۰ تا حتی پس از جنگ جهانی دوم یعنی تا ۱۹۶۱ قدرت مطلق در دومنیکن بود. برای رسیدن به قدرت و حفظ آن از هیچ اعمال خشونت و وحشتی فروگذاری نمیکرد و گذشت و شفقتی درون وجودش یافت نمیشد. روایت موازی نخست بیان جزئیاتی از یک حکومت اقتدارگرا که اغلب به سوی تمامیتخواهی و توتالیتر شدن پیش میرفت میباشد؛ لایه موازی دوم ماجرای ترور شدن تروخیو در شب ۳۰ ام ماه می ۱۹۶۱ به وسیله گروهی آزادیخواه است؛
بخش سوم روایت نیز ماجرای زندگی زنی به نام اورانیاست، که ۳۵ سال است دومنیکن را با هر مشقتی که بود ترک گفته است و نام و آوازهای جدید در کشور آمریکا پیدا کرده و قصد دارد برای آخرین دیدار از پدرش پیش از مرگ به موطن خویش بازگردد. رابطه او با خانواده و دوستان، خاطرات وحشتانگیز و غمگین کودکی و نوجوانی و سپس بازگشت او به کشورش و مواجه شدن او با برخی تغییرات که هرکدام خاطرات شخصی جدیدی برای وی از دل ظلمات فراموشی بیرون میکشیدند، همگی جزئی از لایه سوم و موازی داستاناند. سور بز را میتوان رمانی اجتماعی، سیاسی، تاریخی و انسانی دانست؛ چرا که از دل رنجهای انسانی، اسناد معتبر و مصاحبههای گسترده با بازماندگان آن دوره دومنیکن توسط نویسنده و در نهایت امید که در سرشت بشر حضور دارد زاده شده و به تحریر در آمده.
کسی که در سایه ظلم، نابرابری سیاسی و اجتماعی، بیعدالتی گسترده و حتی اجبار به ترک وطن خویش بوده باشد با اورانیا همزادپنداری میکند. حتی جزئیاتی که ماریو بارگاس یوسا از اسناد محرمانه دولتی و سفر به کشور دومنیکن به دست آورده کافی است تا جزئیات داستان همگی جهانی ملموسی را برای ستم دیدگان دنیای مدرن امروز خلق کند. این رمان دلنشین اما جنبههای تلخی هم دارد، ترورها، کشتارها، پرت کردن مخالفان به خلیج کوسهها، شکنجهها و تمامی جزئیاتی که بر اساس واقعیات، گفته شاهدان و اسناد باقی مانده روایت شده همگی دلخراش نیز هستند؛ برای کسی که انسانی مشفق و همدل باشد، ناراحتی و شکنجه شدن ملتی از مردمان هرکجای دنیا که باشد ماجرای غمگینی خواهد بود.
به قول سعدی، شیخ اجل:
بنی آدم اعضای یکدیگرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
تو کز محنت دیگران بیغمی
نشاید که نامت نهند آدمی
اما تمامی این جزئیات را ماریو بارگاس یوسا در داستان چنان چیره دستانه و منسجم بیان میکند تا بتواند تا حدی واقعیات حکومت ظالم تروخیو را ترسیم کند. تروخیو بیشک با ترفند و فریبهای بسیاری توانست ۳۱ سال بر اریکه قدرت تکیه
زند و حتی عدهای از مردمان کشور را نیز در این بیعدالتی، و با طمع و آز آنها نسبت به قدرت داشتن، همراه خود کند. هرچند پایان زندگیاش در تاریخ خونبار بود.
این رمان خواندنی و جذاب را استاد کوثری به زیبایی ترجمه نمودهاند و خواندن آن شیرین و روان و گیراست.
شایان ذکر است که تروخیو در کشور خود نماد شهوترانی و تجاوز به همسران و اعضای خانواده کابینه دولت بود و به او لقب بز داده بودند؛ بز نماد شهوت است.
روز سور بُز، سیِ ماه مه
روز شادی و عیش مردمه
میریزن بیرون همه از خونه
کوچه و بازار پُر هیاهو، پرهمهمه
ترانهای دومینیکنی
در پناه خرد■