اسطوره را نمیتوان تعریف کرد چون از مفاهیم سیال است. اسطوره مثل بحث فیل مولانا است؛ هر فردی از چیزی میگوید و زبانشناس، جامعهشناس و مردم شناس نظر متفاوتی دارند. ولی وقتی این آرا بررسی میشود نظر «الیاده» در جهان شرق است که به دید او نزدیکتر است. او اسطوره را یک روایت مقدس میداند.
اسطوره یک روایت از سرگذشت مقدس است که راوی اولینها است. اولینهایی که میتواند الگو واقع شوند. این اولینها پرسشهای بشر است که از کجا آمدم به کجا میروم و به ازل و ابد میپردازد و در ادامه چیزی که با ریشۀابی اسطوره اتفاق میافتد این است که اسطوره یک روایت داستان گونه میشود که میتواند تاریخ، یعنی واقعیت داشته باشد. بحث دیگری که در ادامه مطرح میشود این است که چگونه اسطوره برای عدهای واقعیت دارد و برای عدهای غیرواقعی است. از این دید اسطوره روایتی است که برای معتقدان و بازگوکنندگان آن اتفاق افتاده است و اسطوره وارد یک فضای عمیقتر از زندگی انسان میشود و رابطه بشر را با هستی برای انسان توضیح میدهد.
و از سینما بگوییم. ما فکر میکنیم وقتی اسطوره میخوانیم و قصه مینویسیم باید به دنبال معنای عمیق آسمانی باشیم؛ ولی نگاه سینمای امریکایی نگاه کاربردی است. در هالیوود و درباره هالیوودی ساختن گفته میشود این اثر مفید است چون اساطیر را کاربردی کرده است. در این اثار اصطلاحاً غربی نشان داده شده همه ما میتوانیم اسطوره را در وجود خود تکرار کنیم. با این وجود، سینمای شرق نیز، و خصوصاً وقتی کوروساوا را قرینه آن قرار میدهیم، تلفیقی از این دو، با تکیه بر تاریخ شناسی و فرهنگ ژاپنی،
رابطۀ میان اسطوره و سینما، شکلهای متغیری به خود گرفته و مشخصترینش استفاده از اسطوره در آثار هنر تجسمی و هنرهای نمایشی و امروزه سینما و انیمیشن … بوده است. این نوع بازنمایی در آثار همواره به شکل گرته برداری مضمون و الگو آنگونه که در هنر معاصر دیده میشود، نبوده است. مفاهیم باستانی به شکل استعاری شکل گرفتند، و با انتقال این جنبه از معانی عینی به معانی انتزاعی در دوران جدید سینمایی، دنیای مدرن سینمایی با تکیه بر بومی بودن (فولکلور) کامل شد. پس، میتوان گفت اسطوره سازی در سینما بر پایه یک جمله استوار است. جهانیترین داستان، بومیترین آن، و بومیترین داستان، جهانیترین آن است. در سینمای هالیوود، عموماً اسطورهها از دل تخیل به وجود میآیند. پس به عقیده من میتوان هالیوود را جدا از سینمایی ملل دانست، که البته ضعفی برای آن است و در نگاه مخاطبان آن، و برای گیشهها، بسیار قوت.
اسطوره سازی هالییودی، یعنی نو کردن سوژهها. اما اسطوره سازی سینمای ملل، یعنی عمیقتر کردن و متفاوت گفتن سوژههای گفته شده. هر دو برای پرده نقرهای مهم و لازمه دوختن نگاه مخاطب هستند.
سینمای ایران. پس از گذر از فیلم فارسیها، از ابتدای انقلاب اسلامی سینمای ایران غوطه ور در اسطوره سازی ایرانی، اسلامی شد. همان چیزی که در کشورها دیگر نیز، کم و بیش اتفاق افتاده بود. اما در ایران، بسیار عمیقتر. آثار خسرو سینایی، امیر قویدل، قدکچیان و... اثری از اسطوره سازی پیش از انقلاب دیده نمیشود. مگر کارگردانی همچون مسعود کیمیایی که بر اصول خود در راستای اسطوره سازی پایبند بود، اما زمانی که جامعه تغییر میکند، شیوه روایت و ساخت اسطوره نیز همراه آن. اول انقلاب و دهههای شصت و هفتاد، اسطوره سازی ما اسطوره سازی مقدس بود. و گاها از میان آنان نیز، آثار خوبی میتوان یافت.
رفته رفته، اسطوره سازی تغییر کرد. و به دهه نود که میرسیم، اسطوره سازی مدرن، در نبرد و تضاد با وقایع دنیای جدید، میتوان نادر یا پیمان معادی را در فیلم جدایی یک اسطوره دانست. اسطورهای مدرن در سینمای نوین. اسطورههای سینمای جدید ایران، در کشمکش با خانواده و اجتماع هستند. این یعنی اسطورههای معنوی و احساسی، به اسطورههای دنیویتری بدل شدهاند.
و دنیا نیز به همین سمت و سو میرود. قطار سینما، در ریل حرکت خود، از اسطوره سازی معنوی به سوی اسطوره سازی ماشینیتری میرود. البته که ماشینی را اصطلاح درستی میدانم. چرا که اسطوره عاشقی که در بالیوود همه جا را عاشقانه برای یافتن عشق خود به آتش میکشید، و یا آثاری همچون آثار ساتیاجیت رأی، امروزه در جایگاه و دست بازیگران و تهیه کنندگانی است که تجارت سینمایی، را جایگزین جنون و عشق سینمایی کردهاند. بالیوود در این عرصه سرآمد و درآمد اغراق است، به این جایگاه رسیده و در شرق، از آثار بومی ولی جهانشمول کوروساوا به کپیهای هالیوودی.
یکی دیگر از ترفندهای هالیوود برای اسطوره سازی در سالهای اخیر، بازسازی، بازگردانی و ساخت اسطوره بر اساس دیگر ملل است. نمونههای بسیاری ازین دست دیده شده. از جمله تولد دوباره نژا، سندباد، هرکول دیزنی و...
دست اندازی تجارت هالیوودی به سینمای ملل، فقط همین نیست. سرمایه گذاران و پخش کنندههای فیلم، با سرمایهای هنگفت از فضای بومی و فرهنگی دیگر کشورها استفاده
میکند. نمونه بارز آن در چند سال اخیر، سریال squid game است. کشوری در حال توسعه که به سبب پیشرفتهای اقتصادی بسیار نمایان و انگشت نما شده، پخش کنندهها و سرمایه گذاران هالیوودی، در ادامه رویه چند سال اخیر خود، با این سریال قشر ضعیف اجتماع را به جان هم میاندازد.
دنیا، اسطوره سازی سینمایی، سینمای ملل در مسیری است که هالیوود آن را پیموده و میپیماید و نمود آثار غرب پسند و متکی بر جهان شمولی ظاهربینانه، در سینمای ملل، روز افزون. ■