تا پیش از این که مال تو شویم از لیزا وینگیت نویسنده و ژورنالیست آمریکایی. رمانی که برنده جایزه شد و در سالهای ۲۰۱۸.۲۰۱۹ و ۲۰۲۰ در ردیف پر فروشترین رمان سال شناخته شد. این رمان توسط بانو آذر نوری با ترجمه شیوا و بسیار روان به فارسی ترجمه شده است.
پیش از آن که مال تو شویم، براساس داستان واقعی در آمریکا و در بین سالهای ۱۹۲۴–۱۹۵۰ نوشته شده است. این داستان حکایت میکند از زنی بیرحم به نام جورجیا تن که به بچه دزد معروف شده بود. جورجیا تن در یتیمخانه خود که نام یتیمخانه تنسی را روی آن نهاده بود، بیشتر از ۵۰۰۰ کودک و نوزاد را به طور غیر قانونی از خانوادههایشان میدزدید و آنها را با قیمتی گزاف به خانوادههای ثروتمند میفروخت. متأسفانه این زن ستمگر قبل از اینکه مجازات شود بر اثر سرطان در سن ۵۹ سالگی از دنیا میرود.
داستان در زمان حال اتفاق میافتد و با خاطرات مادر بزرگ جودی به سال ۱۹۳۴ برمی گردد. مادر بزرگ تمام داستان تلخ زندگی خود را مانند رازی پنهان میکند که البته نوهاش ایوری تصمیم میگیرد پرده از این راز بردارد و در نهایت متوجه میشود زمانی که مادربزرگ جودی عضو فعال انجمن زنان و مادر یکی از سناتورهای ایالت متحده آمریکا بوده خود نیز در گذشته یکی از قربانیان یتیمخانه تنسی و یا جورجیا تن بوده است.
اصل داستان را 《ریلفاس》 خواهر بزرگتر تعریف میکند. او از زمانی که در قایقشان به نام آکاردیا همراه پدر و مادر و برادر و خواهرانش زندگی میکرده تا رفتن کویینی مادرشان به بیمارستان برای زایمان دو قلوهایش و همراهشدن پدر با مادر و تنها ماندنشان در آکاردیا تا آخر را برای مخاطب بازگو میکند.
البته ما، در داستان خیلی با کویینی که مادر بچهها است همذاتپنداری نمیکنیم و حضور او را به نوعی محوشده میبینیم. اما ریل حقیقت تلخ و بغرنج و دردناک زندگی خود و خواهران و برادر و بقیه بچههایی که با داشتن پدر و مادر، ربوده شده بودند و چه ستمها بر تک تک آنها اعمالمیشد،
با جزییات تعریف میکند. اگرچه برخی از جزییات کمی تخیلی است اما طبق آمار و مدارک موجود، حقیقت این جنایت به حتم بسیار جدیتر و هولناکتر بوده است. زیرا جورجیا عمل شیطانی خود را تا جایی میرساند که دستور میدهد نوزادانی که به دلیل گرسنگی و تشنگی یا بسیار نحیف و لاغر شدهاند یا به خاطر گریههای زیاد، در ارابهای گذاشته شوند و زیز آفتاب داغ رها میگشته تا بمیرند.
جورجیا تن به کویینی هم رحم نمیکند و با حیله و فریب برنی پدر خانواده را که سواد نداشته بر آن میدارد که اوراقی را امضا کند. برنی که تصور میکرده این امضا جهت ترخیص همسر و نوزادانش است اوراق را امضا میکند و این گونه میشود که افراد جورجیای بچهدزد همه بچههای او را میرباید و با خود میبرد.
در یتیمخانه ریل را از خواهران و برادرش جدا میکنند و او با تمام قوا میکوشد که آنها را به دست آورد و از آنها مراقبت کند اما جورجیا و دار و دستهاش برادرش را به جایی نامعلوم میفرستند و کاملیا که مثل بقیه خواهر برادرش موهای فرفری طلایی ندارد و در مقابل خانم جورجیا مقاومت میکند به طور مشکوکی از بقیه جدا شده و بعد از کمتر از دو روز شایعهای پخش میشود که کاملیا به قتل رسیده است.
ریگز که از اقوام جورجیا است، مردی دیوصفت است که تمام تلاش خود را به کار میگیرد تا پنهانی و در خفا دختران را مورد تجاوز قرار دهد و اگر نتوانست صدایشان را ساکت کند به نوعی آنان را میکشد. دقیقاً همان کاری که با کاملیا انجام داده بود.
حالا 《ریگز》میخواهد به 《ریل》 تجاوز کند که با مداخله یکی از کارکنان آنجا موفق نمیشود.
ترس و وحشت و اضطراب و رعب در یتیمخانه آنقدر زیاد است که اغلب بچهها از ترس خدمه ستمگر آنجا خودشان را از ادرار خیس میکنند و نزدیک است قالب تهی کنند.
《ریل》به جایی میرسد که فقط فرنی خواهر کوچکترش برایش باقی میماند. حالا جورجیا میخواهد《فرنی》را به
یک خانواده ثروتمند بفروشد بنا به دلایلی《ریل》هم با فرنی همراه میشود. این موضوع هم برای این دو خواهر خوب است، هم نامناسب.
خانم سیویر میخواهد خود را مادرآن دو بداند و ریل تلاش میکند به خود و فرنی یادآوری کند که آنها هم پدر دارند و هم مادر و خانهای دارند به نام آکاردیا که قایقی است برروی رود خانه بزرگی چون میسی سی پی و او تمام سعی خود را میکند تا هم خود وهم خواهرش را به آکاردیا برساند. وقتی موفق میشود با زحمت فراوان به آکاردیا برسند اصلن آن چیزی که از خانه و خانواده انتظار داشت را نمیبینند. مادرمرده و پدر از شدت رنج ودرد مرگ همسر و از دست دادن بچههایش، به یک بیمار الکی تبدیل شده و زندگی با او بسیار سخت و پر مشقت مینمود. در نهایت بعد از مرگ پدر،《ریل》تصمیم میگیرد نزد خانم و آقای سیویر برگردند و این کار را هم انجام میهد. سالها میگذرد و حالا 《جودی》 که یکی از آن دوقلوهایی است که ازخانواده جدا شده بود، پس از تلاش فراوان محل زندگی سه خواهرش را پیدا میکند اما اثری از برادرش نمییابد.
خواهرها دوباره به خانه قایقیشان روی رودخانه میسیسیپی برمیگردند ولی اوضاع آنجا دیگر مثل قبل نیست. بانو نوری طوری روان و سلیس داستان را ترجمه کرده است که مخاطب سعی میکند مدام داستان را دنبال کند و تا آخر ماجرا پیش برود. درمجموع نویسنده، موضوع و سوژهای حائز اهمیت و فوقالعادهای را انتخاب کرده و در ایران با استقبال خوبی روبهرو شده است. توصیه میکنم حتماً این اثر خواندنی را خوانده و مسحور داستان شوید. ■