جستار «لمپنیسم» نویسنده «پریسا کولیوند»/ اختصاصی چوک

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

zzzz

معمولاً زور می‌گوید، توهین می‌کند و دعواها و نزاع‌های خیابانی برایش جالب است. سرسختانه از عقایدش دفاع می‌کند، عقایدی که هر بار رنگ باخته و به شکل‌های گوناگون و حتی گاه متضاد در می‌آیند. سادیسم بخشی از جریان فکری سیال در ذهن او است.

این‌ها شاید بتوانند تصویری کلی از فردی لمپن را ترسیم کنند. فرهنگ لمپنی یا لمپنیسم که در زبان فارسی [این واژه گاهی فحش محسوب می‌شود، مراقب باشید!] بیشتر با لاتی، جاهلی، گردنکشی و باجخواری شناخته می‌شود. فرهنگی که می‌توان نقطۀ آغاز آن را در دورۀ صفویه، همزمان با تسلط شیعه و معرفی آن به عنوان دین رسمی و دامن زدن به خرافات در راستای توسعه و تحکیم حکومت و نحوۀ دولتمداری جست و جو کرد. جریان و فرهنگی که در دورۀ قاجاریه در قالب لوطی، باباشمل، دآش و مشدی به اوج ظهور و بروز خود رسید. دورۀ 120 سالۀ حکومت قاجارها پر است از لمپن هایی که در بحران‌ها و مسائل مختلف فرهنگی، اجتماعی و به نحو بارزی در عرصۀ سیاسی و در سایۀ محیط مناسبی که حکومت برای آنان فراهم می‌کرد، فرصت عرض اندام پیدا کردند. از قشقرق به پا کردن در جنگ میان ستارخان و باقرخان در تبریز تا فتنه‌ها و جنایاتی که داش مشدی های کاشان: نایب حسن و برادران و بعدها پسرانشان به راه انداختند.

نمونه‌ای از این جریان در دوران پهلوی شعبان جعفری [معروف به شعبان بی مخ] و دوستانش هستند که در ابتدا به عنوان مهره‌هایی سرکوبگر، آلت دست حکومت بودند و بعدها هم ترور دکتر حسن فاطمی وزیر امور خارجه کابینه مصدق را کارگردانی کردند.

شاید بتوان اولین حضور آشکار لمپن ها در عرصۀ سیاسی را کودتای 28 مرداد سال 1332 دانست که حکومت برای کودتای ننگین خود علیه دولت مصدق آشکارا از لمپن هایی چون شعبان جعفری و دو فاحشۀ معروف تهران به نام‌های اشرف و پری استفاده کرد که متاسفانه پس از موفقیتشان امتیازات ویژه‌ای به آنها داده شد؛ برای مثال دادن امتیاز حمل سلاح و مجوز تأسیس ورزشگاه به شعبان جعفری ومجوز به راه اندازی باندهایی به منظور ترغیب و اغفال دختران و استفاده از آنان برای کارهای ناشایست به اشرف و پری اشاره کرد تا جایی که حتی در روزنامه‌های دولتی وقت برای خانه‌های فساد خود تحت عنوان استخدام دست به تبلیغات آشکار زدند.

می‌توان ریشه‌های شکل گیری این جریان را در شرایط زندگی و دوران کودکی این افراد جست و جو کرد. زندگی کردن در محله‌هایی که مرکز فساد و فحشا، چاقو کشی، قمه زنی و قاچاق مواد مخدر هستند زمینۀ شکل گیری این مدل شخصیت‌ها را فراهم می‌کند. کودکی که در خانواده‌ای متولد می‌شود که ثمرۀ تمام تلاش‌ها و دوندگی‌های روزانۀ آنها به دست آوردن لقمه‌ای نان و رفع ابتدایی‌ترین نیازهای زندگی است، در محیطی به دور از وضعیت رفاهی و خدمات بهداشتی مناسب با وضیت اجتماعی و اقتصادی نا به سامان، سرنوشتی بهتر از لمپن شدن پیدا نمی‌کند. آن هم در شرایطی که لمپن ها در این بحران‌ها و شرایط فقر و تنگدستی بهتر می‌توانند زندگی خود را نجات دهند. البته گاهی لمپن ها به سمت طبقۀ کارگر متمایل می‌شوند اما این تغییر موضع بنابه شرایط فصلی بوده و آنها باز هم به اصل خود بر می‌گردند، چرا که تنها هدف یک لمپن گذران زندگی است، گاه با مشاغل دون و پایه و گاه با مشاغل کاذب. به طور کلی لمپن بردۀ قدرت و بازیچۀ دست حکومت و افراد قوی است از این رو فاکتوری به شدت مخرب و ویرانگر بوده و قادر است به جان فرهنگ جامعه بیفتد و ذره ذره آن را پوچ و توخالی و درنهایت نابود و ویران سازد.

امیال سرکوب شده و آرزوهای تحقق نیافتۀ این افراد را می‌توان در جنجال‌ها و دعواهای خیابانی و نقش‌های خالکوبی شده بر بدن آنها جست و جو کرد. شاید بتوان گفت خشونت که یکی از بارزترین مشخصه‌های آنها است در حقیقت تجلی بیرونی اعتراض آنها نسبت به شرایط و موقعیت زندگی و تجربه‌های تلخ و ناکامشان است. در واقع عقب ماندگی‌ها و فسادها رایج موجود در جامعه که ناشی از بی کفایتی و بی ثباتی مدیران حکومتی و دولتی است عامل اصلی شکل گیری و حفظ حیات این خرده فرهنگ بوده است، از طرف دیگر حمایت‌های توخالی و دادن قدرت [آرزوی تحقق نیافتۀ آنها] پوشالی به آنها برای سرکوب و طغیان و حفظ حکومت عامل اصلی حفظ حیات این جوامع در طول تاریخ و ادوار گذشته بوده است.

برخلاف آنچه که بسیاری از افراد تصور می‌کنند لمپن ها افرادی آتئیست نیستند و بالعکس بسیاری از آنها عقاید و چارچوب خاص خودشان را دارند [البته این مفاهیم در آنان اشتباه و گاه در تقابل با حقیقت تعریف شده و شکل گرفته است]. و این همان چیزی است که در سینمای لمپن به نحو نامطلوب و ضدفرهنگی از آن استفاده شده است. تولید فیلم‌های بی محتوا و به ظاهر موفقی که با تاکید بر سه فاکتور مقدس لمپنیسم یعنی ناموس، عصمت و غیرت وارد بازار شدند. که نمونه‌های آن در سالهای قبل از انقلاب فیلمی همچون قیصر است و مثال‌هایی از آن در سالهای پس از انقلاب و عصر حاضر آثاری چون لیلی با من است، اخراجی‌ها و ... هستند که نمونه‌هایی روشن و ملموس از نفوذ و رخنۀ این فرهنگ به سینما است البته اگر از حجم انبوه فیلم‌ها و سریال‌هایی که چند سال اخیر تحت عنوان ژانر عاشقانه ساخته شده‌اند صرف نظر کنیم.

متاسفانه این تاثیرگذاری تنها محدود به سینما نیست و در موسیقی نیز به همان میزان شاهد ورود و نفوذ لمپنیسم هستیم. رایج و محبوب شدن آهنگ‌هایی که گاه با ادبیات لمپنی و گاه با عقاید لمپنی همراه هستند از جمله قطعۀ معروف "ما مرد نیستیم" از شاهین نجفی که با عقاید لمپنی به موضوعات به ظاهر فمنیستی می‌پردازد و یا قطعۀ "تهدید" از شاهکار دانش پژوه که آشکارا از ادبیات لمپنی استفاده می‌کند: فکر می‌کنی نباشی من می‌میرم، برو بینیم بابا بذار باد بیاد...

رد پای لمپنیسم را می‌توان در زمینۀ ادبیات منظوم و منثور و انتشار کتاب‌هایی که فاقد محتوای آموزنده و بدیع و حتی گاه حاوی مفاهیم و تحلیل و جهت گیری‌های غیرمنطقی و اشتباه هستند نیز مشاهده کرد. حجم انبوه کسانی که شعر میگویند تا شاعر باشند قلم به دست می‌گیرند تا نویسنده باشند و در قالب این عناوین پوشالی و پوچ، اهداف سیاسی و اقتصادی خود را دنبال کنند خود گواهی بر این مدعاست چرا که شاخص و فاکتور تعیین کننده برای قضاوت در مورد آنها تعداد فالوور های اینستا و تعداد پاچه خواران لمپنی است که در ازای دریافت اندکی پول یا یک وعده غذا در مراسمات تجلیل و تقدیر و یا استقبال‌های به ظاهر عمومی و مردمی از این آقایان نقش سیاهی لشکر را برعهده دارند. و در واقع مخاطبین این شعرا و نویسندگان همان‌هایی هستند که باعث فروش چندمیلیاردی فیلم‌های آقای ده نمکی شدند.

لمپنیسم از طرفی به عنوان یک جریان فکری رایج بین طیف خاصی از افراد جامعه مطرح است و از طرف دیگر فاقد هر گونه طرح و فرم رسمی و یا حتی نقش تاثیرگذار و کارامد در جامعه است و لذا نه می‌توان برای آن نقش و جایگاه حقوقی_سیاسی در نظر گرفت و نه می‌توان از وجود و حضور آن در جامعه چشم پوشید و از این رو است که می‌تواند به آرامی در تمامی ابعاد جامعه رسوخ کرده و تأثیر مخرب خود را اعمال کند. تناقض درونی موجود در لمپنیسم یکی از دلایل بقای این خرده فرهنگ در طی حیات بشر بوده است تناقضی فکری، فرهنگی و مفهومی که آشفتگی طبقاتی به بهترین شکل موجبات حیاتش را فراهم کرده است.

تا زمانی که دولت‌ها و حکومت‌ها در پی حفظ حیات و قدرت خود هستند وجود لمپن ها و جاری شدن این جریان فکری بین اقشار دون جامعه که بی شک نقش مهم و تعیین کننده‌ای در سرنوشت جامعه بر عهده دارد امری بدیهی به نظر می‌رسد. خرده فرهنگی که با ناآگاهی‌ها و فقر خود مستعد هماهنگ و منطبق شدن با شرایط دولت‌ها و به خصوص جوامع کمونیسم و فاشیسم است اتفاقی که در حال حاضر در بسیاری از کشورهای کمتر توسعه یافته و عقب افتادۀ سرمایه داری شاهد آن هستیم. تا زمانی که حکومت به واسطۀ انقلاب بین اقشار متوسط و بورژوازی دست به دست می‌چرخد و طبقۀ کارگر پرولتاریا در حاشیه و خارج از این گردونه قرار گرفته است لمپنیسم نیز به حیات خود ادامه می‌دهد.■

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جستار «لمپنیسم» نویسنده «پریسا کولیوند»

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692