جستار «خطاهای شناختی با ما چه می‌کنند؟» نویسنده «زویا قلی‌پور»/ اختصاصی چوک

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

zoya gholipoorr

تقریباً همه می‌دانند ذهن آشفته کور می‌شود. بارها مشاهده کرده‌ام افرادی را که علی‌رغم دانش و تجربۀ بسیار، از درک ساده‌ترین مسائل عاجز می‌شوند یا به عبارت دیگر ساده‌ترین مسائل را قادر به تجزیه و تحلیل نیستند.حتماً برای شما هم پیش آمده که دنبال وسیله‌ای می‌گشتید و آن را پیدا نمی‌کردید در حالی که درست جلوی چشمتان بوده.

یا مطلبی را می‌خواندید که برایتان بسیار غیرقابل فهم بوده و در زمانی دیگر دریافتید بسیار ساده و ابتدایی‌تر از دیگر مطالبی بوده که پیش از آن درک کرده بودید.

نوعی خطای‌شناختی در اثر آشفتگی ذهن به وجود می‌آید که در اغلب موارد منجر به ناامیدی و سرخوردگی می‌شود و یکی از عوامل مهم در عدم تلاش برای پیشرفت و از دست دادن اعتماد به‌نفس و انگیزه برای ادامۀ مسیر است.

در چنین شرایطی تخلیه ذهن به هر شیوه‌ای از افکار اضافی و هیجانات ناکارآمد و بیهوده، بهترین روش برای ایجاد انسجام ذهنی و فاصله گرفتن از آسیبهای این نوع خطای شناختی است.

یکی از کارآمدترین جملات فروید می‌تواند ما را به نتایج جالبی برساند. فروید معتقد بود: «یک سیگار هیچ‌وقت فقط یک سیگار نیست!»

در این جمله به ظاهر ساده مفهوم ژرفی وجود دارد که ما را به سمت تحلیل کاربردی در جهت درک و شناخت بهتر خودمان، شرایطمان و راه‌های رهایی از افکار منفی و هیجانات آسیب‌رسان مانند خشم، ناامیدی، خودناباوری، اندوه و غیره که عامل مسدود شدن تفکر منطقی و دیدگاه خلاقانه و ایجاد ذهن باز برای حل مشکلات و تجزیه و تحلیل کارآمد رهنمون می‌شود.

وقتی ما بدانیم بسیاری از افکار آزار دهنده، ریشه در ناهوشیار ما دارد و بسیاری از تصورات منفی که از خودمان داریم به دلیل خطاهای شناختی حاصل از اضطراب است می‌توانیم به آسودگی و پیدا کردن روشی کارآمد برای غلبه بر چالشهای زیستی برسیم.

یکی از بزرگترین مشکلات ما برای ضعف در پیشرفت و رسیدن به موفقیت عدم اعتماد به خود می‌باشد. عدم اعتماد به خود ریشه در موضوعات مختلفی دارد و می‌توان ساعتها به شرح و تفسیر آنها پرداخت که مهمترینشان می‌تواند ترسهای ما باشد.

ترس از احمق به نظر رسیدن، ترس از اشتباه کردن، ترس از محکوم شدن و ترس از شکست خوردن، ترس از ضعیف بودن و ترسهای اینچنینی عوامل بازدارنده در زمینه تلاش برای موفقیت و رسیدن به حد مطلوب است.

تا زمانی که نتوانیم بر ترسهای خود غلبه کنیم نمی‌توانیم گامی حتی کوچک در مسیر پیشرفت و موفقیت برداریم.

بدیهی است مخرج مشترک تمام ترسها، ریشه در اضطراب دارد و اضطراب از قسمت ناهشیار ذهن ما خوراک می‌گیرد که از سنین کودکی بسته به نوع ساختار شخصیتی ما توسط عوامل خارجی و شرایط زیست محیطی و فرهنگی و مواجهه و ارتباط با انسانهای دیگر که بعضاً دچار اختلالاتی هم هستند در وجودمان نهادینه شده و بر تمام کنش‌ها و واکنشهای ما تأثیر گذار است.

خبر بد این است که غول اضطراب ماهیتی سیال دارد و بسیار قدرتمند و خروشان و جوشان است و خبر خوب این است که نامیرا نیست؛ پس برای رهایی از چنگال این غول قدرتمند و آتشین و پرتلاطم و بی‌رحم باید به خانۀ او رفت و زمانی که در خواب است او را کشت. اضطراب موجب می‌شود ما بدون اراده، تفکر و کاملاً غریزی برای رهایی تلاش کنیم درعین‌حال که توان تلاش نداریم و راه فرار را پیدا نمی‌کنیم.

 اضطراب با ایجاد خطای شناختی ما را تبدیل به کسی می‌کند که در باتلاق دست و پا می‌زنیم و هرچه بیشتر تلاش می‌کنیم بیشتر از زندگی دور می‌شویم و بیشتر در لجن کُشنده و تاریک فرو می‌رویم پس برای رهایی از این باتلاق ابتدا باید ماهیت آن را شناخت و راه مناسبی پیدا کرد سپس ریشه را درمان کرد.

تا به حال به این فکر کرده‌اید که چرا وقتی عجله دارید تمام اتفاقات ناممکن به وقوع می‌پیوندد؟

پاسخ را هم احتمالاً می‌دانید، اضطراب و حساسیت و آشفتگی ذهنی ما منجر به این پدیده می‌شود.

به صورت مثال بند کفشمان گره می‌خورد، کلید یا کیف پولمان در خانه جا می‌ماند، با راننده تاکسی دعوایمان می‌شود، در خیابان کسی به ما تنه می‌زند و تمام وسایل کیفمان روی زمین می‌ریزد چون یادمان رفته بود زیپ کیفمان را ببندیم و با عجله و بدون دقت در خیابان راه می‌رفتیم، احتمال تصادف و آسیب جسمی شدید یا حتی مرگ هم وجود دارد.

در اکثر مواقع به شانس بدمان نفرین می‌فرستیم و در محافل مختلف خود را بدشانس‌ترین آدم دنیا معرفی می‌کنیم در حالی که همه چیز به خود ما برمی‌گردد و این خطای شناختی ایجاد

 شده در اثر آشفتگی ذهنی ناشی از اضطراب ما را به این باور می‌رساند که بدشانس، بداقبال، تنها، بی‌پناه، ناموفق، دست‌وپاچلفتی، خنگ، گیج یا مواردی اینچنینی هستیم.

برگردیم به جملۀ فروید و از دریچۀ آن به موضوع نگاه کنیم، چرا ما همۀ اینها هستیم؟

چون شواهد اینگونه بیان می‌کند که من نوعی تاکنون هیچ‌کاری را درست انجام نداده‌ام یا نتیجه مطلوبی نگرفته‌ام و میزان شکست و خطای من بالا است!

در ریشه یابی به خطای شناختی، آشفتگی ذهنی و در نهایت به اضطراب رسیدیم حالا اگر ژرف‌تر بیندیشیم علت اضطراب ما چیست؟ ترس‌های ما از کجا می‌آیند؟

چرا می‌ترسیم که احمق به نظر برسیم و در حضور چه کسانی؟!

چرا نظر آن انسانها برای ما اینقدر مهم و اضطراب آور است؟ آن‌ها کجای زندگی ما هستند؟ خودشان به واقع چه کسانی هستند؟

شاید کسی بگوید نظر انسانها یا گروهی خاص اهمیت دارد چون می‌توانند با گفته‌ها و اعمالشان نظر دیگر افراد مانند رئیسمان یا شریک زندگی‌مان یا هر انسانی را که برای ما اهمیت دارد، در مورد ما تغییر دهند و ما را به چالشهای عاطفی و شغلی و زیستی برساند ولی باید اندیشید آیا قبل از آشنایی یا هرگونه اطلاعی از موجودیت آن انسانها ما زنده نبودیم و زندگی نمی‌کردیم، از خودمان دفاع نمی‌کردیم یا توانایی دفاع نداریم؟ چیزی به دست نیاورده‌بودیم؟ موفقیتی نداشتیم، نظر مثبتی را به خود جلب نکرده‌بودیم؟ آیا پس از طرد شدن از طرف آنان راه اکسیژن و راه گلویمان مسدود می‌شود؟ آیا افراد مهم زندگی ما شناختی از ما یا قدرت تفکر ندارند یا ما هیچ اعتباری نداریم؟ آیا تمام توانایی‌ها و اطلاعات ما از بین می‌رود؟

خودکم‌بینی، نداشتن استقلال فردی و عدم خودباوری و اعتماد به توانایی‌های خود، باور به شکست پذیری و بداقبالی، ما را درچرخۀ معیوب خطای شناختی می‌اندازد و روزبه‌روز آشفتگی ذهنمان را بیشتر می‌کند و این آشفتگی نظم ذهنی ما را برهم‌می‌زند و ما را بیشتر و بیشتر با خودمان و جهان بیگانه می‌کند.

حالا راه چاره چیست؟

پیشنهاد من این است که هر وقت دچار پریشانی و افکار منفی شدید، یا احساس کردید کم‌توان یا ناتوان در حل مشکلاتتان هستید، مشغول هر کاری یا در هر شرایطی بودید کمی دست نگه‌دارید و درنگ کنید و با خود به هر شیوه‌ای که دوست‌دارید مانند نوشتن، صحبت‌کردن، فکر کردن در تنهایی یا هر روش دیگری ابتدا به خود بگویید من دچار خطای شناختی ناشی از اضطراب شدم اما چرا؟!

وقتی پاسخ را پیدا کردید قطعاً می‌توانید این خطای شناختی را شناسایی کرده و برطرف کنید.

باشدا روزی که همه ما بتوانیم در کنار هم با آرامش و به دور از آسیب انسانهایی که به خاطر اختلال شخصیت و گره‌های روانی خودشان آسیبهای عاطفی، روانی و اجتماعی به دیگران وارد می‌کنند و اعتماد به نفسشان را مخدوش می‌کنند، در آسودگی و به زیبایی زندگی کنیم. ■

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جستار «خطاهای شناختی با ما چه می‌کنند؟» نویسنده «زویا قلی‌پور»

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692