مقاله «بررسی غلط‌های املایی در خط امروز» «محدثه محمدپور»/ اختصاصی چوک

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

mohadeseh mohamadpoor

مقدمه

یعقوب لیث رویگرزاده نام آور سیستانی است که در نیمه دوم قرن 2 و اوایل قرن 3 هجری که در نواحی مختلف ایران اندیشه استقلال طلبی دیده می‌شد، به سرهنگی دسته بزرگی از آن‌ها رسید. به زودی از عیاران این حوزه کاروانی را به سرهنگی دسته بزرگی از آن‌ها جمع کرد.

نیروی بزرگی از این سپاه جمع می‌کند. او به کشمکش توانست نیروی شگرفی خلق کند و در کارش به چنان موفقیتی رسید که توانست در سال 348 همه مخالفانش را که از خوارج و حکام محلی بودند از میان ببرد و فرمانروای سیستان شود، بدون اینکه از خلیفه زمان منشور حکومت بگیرد.

صفاریان که مردمی میهمن پرست و شجاع بودند، به مبانی ملیت و آداب رسومشان سخت گیر بودند. به دلیل اینکه به زبان فارسی علاقه‌ای تام داشت فرمان می‌دهد تا در اعیاد و مراسم از این زبان استفاده کنند. همین امر زمینه‌ای می‌شود برای اینکه شاعران اشعارشان را به زبان پارسی بگویند. این مقدمه رواج رسمی درباری در مشرق ایران می‌شود. بدین ترتیب ادب فارسی پایه گرفت و از جنوب شرقی ایران پایه‌ای مستحکم یافت.

سلسله صفاریان با استقلال طلبی دلیرانه‌اش حکومت رسمی خلفای اموی و عباسی را به حکومتی اسمی و تشریفاتی تبدیل می‌کند که توانست اشعار مدحی را به زبان فارسی نبدیل شود و استقلال ادبی ایران را فراهم آورد.

این روزها جامعه با مشکل غلط‌های املایی در حوزه ادبیات روبروست. این مسئله تنها در سطح دانش آموزی نیست. حتی در بین تحصیل کردگان جامعه دیده می‌شود. بنابر احساس این مهم بود که این مقاله به رشته تحریردرآمد.

تحول خط فارسی

خط فارسی از ابتدای نگارش زبان فارسی تا کنون تغییر و تحولاتی را پشت سرگذاشته است. از جمله اینکه در ابتدای امر این خط تنها مقتضیات زبان عربی را می‌توانست برآورده کند. به مرور برای اینکه بتواند پاسخگوی نیاز زبان فارسی هم باشد و با آن سازگار شود تحول یافت. این تحول به گونه‌های مختلفی خود را نشان داد. نشانه‌های فرعی برای واج‌هایی که در زبان عربی وجود نداشت افزایش یافت. این نشانه‌ها گاهی درحد نقطه بود که در حروفی مانند پ، چ و ژ دیده شد کاهی علامت سرکج که در حروفی مانند ک و گ دیده می‌شود بود. یک سرکج به حرف گ که به صورت ک نوشته می‌شد افزوده شد.

صورت‌های نوشتاری که نشان دهنده تلفظ ماخذ به صورت نوشتاری آن بود در کلمه کمک دیده شد. این کلمه پیش از این به صورت کومک نوشته می‌شد.

با تبدیل صورت نوشتاری که از عربی گرفته شده است به صورت نوشتاری نشان دهنده‌ی تلفظ در کلمه‌ای مانند الهی مواجه شدیم. این کلمه را به شکل الاهی که تلفظ آن را نشان می‌دهد نوشتند.

همزه در کلمه‌هایی مانند مایل به‌ی تبدیل شد. امروزه این کلمه به صورت مائل نوشته نمی‌شود.

در این میان عواملی بودند که سیر تحول خط فارسی را متوقف یا کند می‌کرد. همین امر باعث می‌شد خط فارسی تنها جوابگوی ضرورت‌های مبرم باشد. از جمله آن‌ها می‌توان به احساس نشدن نیاز به اصلاح خط با محدودیت حوزه‌ی فرهنگ مکتوب، مقید بودن به حفظ صورت نوشتاری عبارات و کلمات عربی که ناشی از تقدس زبان و خط عربی بود و در عین حال مانع خلط عناصر عربی با عناصر اصیل فارسی شده است اشاره کرد. وجود خلأهای زبانی ناشی از عدم استفاده از آرایش‌های واجی که وجه مشترک همه‌ی زبان‌ها و لازمه‌ی پرهیز از اختلال ارتباط است، در این مسیر بی تأثیر نبود.

عوامل دیکری از جمله پرهیز از افزودن بر شمار هم نگاشت‌ها با ورود کلمات عربی در زبان فارسی، حفظ صورت‌های نوشتاری زوج‌هایی از کلمات عربی که در آن زبان دو تلفظ متمایز دارند اما در زبان فارسی به یک صورت تلفظ می‌شوند، تقید به متمایز کردن اعلام یونانی و لاتینی و فرنگی با کاربرد حروف بیگانه در صورت نوشتاری آنها مانند سقراط، افلاطون، ارسطاطالیس و پطر به همراه حفظ صورت نوشتاری بعضی از کلمات و اسامی خاص که از طریق عثمانی یا ممالک عربی وارد زبان فارسی شد در توقف و کند شدن سیر تحول خط فارسی تاثیرگذار بودند.

نقش خط در تکوین زبان معیار

خط در پرورش زبان طی روند تبدیل آن به زبان معیار نقشی مهم دارد. از این روست که به صحیح نوشتن کلمات اهمیت می‌دهیم. اگر زبان فارسی توانسته است به تمام معنا به زبان معیار تبدیل شود تاحدی نتیجه‌ی آن است که خط فارسی به حفظ تلفظ‌های متعدد راه می‌دهد. در قلمروی از زبان فارسی که به خط سیریلیک نوشته می‌شود چه بسا روند گفتاری (در صدا و سیما)، اگر از آن‌ها بهره برداری معقولانه بشود، می‌توانند ناتوانی‌های خط فارسی را در پرورش زبان معیار جبران کنند، اما در زبان برنامه‌های این رسانه‌ها مه تنها بسیاری از کلمات به صورت‌های متعدد ادا می‌شوند بلکه صورت‌های تلفظی بی سابقه‌ای ناگهان ظهور و به سرعت رواج پیدا می‌کند.

البته در این میان نمی‌توان بدون مطالعه همه جنبه‌های پرورش زبان معیار را به بهای تغییر دادن خط فارسی شتاب بیشتری بخشید برای این امر باید امکانات موجود و پی آمدهای این اقدام از تمام جهات بررسی شود.

در تدوین شیوه‌ی املای کلمات قیود و ملاحظاتی وجود دارد. یکی اینکه حفظ چهره‌ی خط فارسی که متضمن رد پیشنهاد برخی از رایانه گران برای از چپ به راست نویسی و انفصال همه‌ی حروف و اختیار صورت واحد برای آن‌ها در همه‌ی بافت‌هاست. لازم نشمردن تناظر بی استثنای یک به یک آوا/حرف، حقظ تمایز کلمات دخیل عربی موجود و هم آوای فارسی سره آن‌ها برای پرهیز از افزایش شمار هم نگاشت‌ها، در عین حال مرجح شمردن انتخاب حرف فعال‌تر از میان دو یا چند حرف هم آوا برای ضیط اعلام، اکتفا به وارد کردن حرکات، رعایت ملاحظات بدیعی و عروضی و قافیه بندی، رعایت مقتضیات حساب جمل، توجه در حد اعتدال به مقتضیات رایانه‌ای، توجه به ضرورت‌های ناشی از ورود عناصر فرنگی و ضبط دقیق اعلام خارجی، توجه به مقتضیات کاربرد زبان شکسته که وارد ادبیات داستانی و روزنامه نگاری ما شده است از جمله ملاحظاتی است که در تدوین شیوه‌ی املا وجود دارد.

خطاهای نگارشی در خط امروز

امروزه با خطاهای نگارشی مواجه هستیم که می‌تواند نشانه سطح سواد نگارشی جامعه امروز باشد و نشان دهد در چه سطحی از نظر نحوه‌ی نگارش کلمات ایستاده‌ایم. ضرورت پرداختن به این مسئله از آنجا مطرح شد که غلط‌های املایی تنها در رده سنی کودکان دبستانی یا نوجوانان دیده نمی‌شود بلکه حتی در سطح افراد فارغ التحصیل و در فضای مجازی ما دیده می‌شود. این امر نیازمند آن است که تعریف جدیدی از سواد نوشتاری ارائه شود و صرف داشتن مدرک دانشگاهی یا تحصیلات عالی فرد را باسودا ندانیم. این امر باید در مرحله اول در خط و در مرحله بعدی در شخصیت افراد خود را نشان دهد. اینجا تنها به مقوله‌ی خط می‌پردازیم که برای ما باتوجه به مسائل مطرح شده اهمیت زیادی دارد.

شکرگزارید یا شکرگزار

گاهی مواقع خود را شکرگزار نعمت‌های خداوند می دانیم. اما تا چه اندازه اینگونه هستیم. «گزاردن» به معنای «به جا آوردن» و «ادا کردن» است. بنابراین «شکرگزار» یعنی «شکر به جا آوردن» و «شکر کردن».

در «گلستان سعدی» می‌خوانیم: «کجا خود شکر این نعمت گزارم که زور مردم آزاری ندارم»

«شکر گزار» به کسی اطلاق می‌شود که شکر به جا می‌آورد و شکرگزاری را عمل «شکرگزار» می دانیم. گاهی این دو کلمه را با حرف «ذ» و به صورت «شکرگذاری» می‌نویسند که غلط است.

خدمتگزارید یا خدمتگذار؟

گاهی خودمان را هم‌ردیف با خدمتگزاران قرار می‌دهیم. فکر می‌کنید تا چه اندازه اینگونه هستیم؟ برای فهم بهتر موضوع در معنای آن تأمل می‌کنیم. فعل «گزاردن» به معنای «به جا آوردن» و «انجام دادن» و با معنای «خدمتکار» مرادف است. گاهی این کلمه را به صورت «خدمتگذار» با حرف «ذ» می‌نویسند و غلط است.

این مسئله درباره کلمه «خراجگزار»  چگونه است؟ درباره این کلمه نیز «گزاردن» به معنای «ادا کردن» و «به جا آوردن» است و به کسی که خراج را ادا می‌کند، «خراجگزار» می‌گویند. از همین رو نوشتن آن با حرف «ذ» غلط است

«کارگذار» امری هستید یا «کارگزار»؟

گاهی افراد عنوان می‌کنند کارگذار امری هستند. برای فهم بهتر این امر، سری به معنای کلمه می‌زنیم. فعل «گذاشتن»، در قدیم به معنای «گذراندن» نیز بوده است. کاربرد این معنی را که امروزه متروک است، در مثال‌های زیر مشاهده می‌کنیم: در «قابوسنامه» آمده است: «جهد باید کرد، تا بیشترین عمر در بیداری گذاری و در کمتر خفتن که بسیار خفتن ما را خود پیش اندرست.»

برخی محققان از جمله عباس اقبال معتقدند که ترکیب «کارگذار» از همین معنای «گذاشتن» گرفته شده است و به «کسی که کار را می‌گذارد» اطلاق می‌شود. لذا آن را با حرف «ذ» و به صورت «کارگذار» باید نوشت و نه «کارگزار». اقبال در تأیید این نظر بیت ذیل را می‌آورد: 

هر آنگهی که ز خشم و ز عفو سازد شغل

 هر آنگهی که ز مهر و ز کین گذارد کار 

ازو درست شکسته شود، شکسته درست 

وزو سوار پیاده شود پیاده سوار 

(امیر معزی)


اما بر مبنای یک شاهد و به استناد نسخه‌ای خطی یا چاپی که در صحت املای آن همیشه جای تردید هست، نمی‌توان فعل «گزاردن» را به معنای «به جا آوردن، انجام دادن» نادیده گرفت و «کارگزار» را با حرف «ز» غلط دانست. در متون قدیم فارسی شاهدهای متعددی حاکی از استعمال «کار» با «گزاردن» را می‌توان یافت. از جمله  ناصر خسرو در سفرنامه خود می‌نویسد: «در آن شهر مردی بود که وی را ابوالعلاء معری می‌گفتند. نابینا بود و رئیس شهر او بود. نعمتی بسیار داشت و بندگان و کارگزاران  فراوان و خود همه شهر او را چون بندگان بودند.» 

وانگهی چنانکه دکتر محمد معین در فرهنگ فارسی ذیل «کارگذار» و «کارگزار» متذکر شده است، میان این دو ترکیب تفاوت معنایی هست. «کارگذار»: کسی است که کارها را راه می‌اندازد و دشواری‌ها را از پیش پای برمی‌دارد و راه را هموار می‌کند و به اصطلاح امروز «کاربر» است. اما «کارگزار» کسی است که کار را اجرا می‌کند. 

البته تمایز معنایی میان این دو کلمه آنچنان ظریف است که در همه حال امکان اشتباه آن هست. مثلاً در یکی از چاپ‌های معتبر دیوان انوری، این کلمه به صورت «کارگذار» و در شرح  لغات و مشکلات همین کتاب از سید جعفر شهیدی به صورت «کارگزار» آمده است. بنابراین ساده‌تر و عملی‌تر شاید آن باشد که «کارگزار» در همه موارد به صورت «کارگزار» نوشته شود. 

چقدر سوال می‌پرسید؟. ممکن است شما را در محل زندگی یا کارتان فردی پرسشگر بدانند. بالواقع شما تا چه حد سؤال می‌پرسید و اساساً سؤال پرسیدن درست است یا خیر؟ برای فهم بهتر موضوع به سراغ معنای کلمه می‌رویم. واژه «سؤال پرسیدن» را بارها و بارها از دیگران شنیده یا خودمان آن را به کار برده‌ایم. به عنوان مثال می‌گوییم: «از شما سوالی بپرسم؟» سؤال به معنای «پرسش» است و این عبارت در حقیقت چنین معنا می‌دهد: «می‌خواهم از شما پرسشی بپرسم» به جای آن باید گفت: «می‌خواهم از شما سوالی بکنم» یا «می‌خواهم از شما چیزی بپرسم.

چقدر ضرب الاجل تعیین می‌کنیم؟ گاهی برای انجام کاری ضرب الاجل تعیین می‌کنیم، این امر را تا چه اندازه انجام می‌دهیم؟ برای فهم بهتر این مسئله به سراغ معنای کلمه می‌رویم. «اجل» به معنای «زمان معین» و «ضرب الاجل» به معنای «تعیین زمان برای انجام کاری» است. امروزه در فارسی گاهی این ترکیب را به معنای «پایان زمان معین» یا «سر رسید» به کارمی برند. به عنوان مثال این جمله را در مجله‌ای ادبی مشاهده می‌کنیم:

«به این وعده در ضرب الاجل اعلام شده وفا شد.»

استعمال «ضرب الاجل» به این معنی حاکی از تسامح است و به جای آن باید گفت: مهلت

 چقدر شاعر پیشه هستید؟

  برخی افراد خود را شاعر پیشه می‌نامند، این مسئله تا چه حد حقیقت دارد؟ برای درک بهتر این موضوع به سراغ معنای لغوی کلمه می‌رویم. برخی فضلا اصطلاح «شاعر پیشه» را غلط می‌دانند و چنین استدلال می‌کنند که همراه کلمه «پیشه» باید نام آن پیشه بیاید نه نام دارنده آن. بنابراین به جای ترکیب «شاعر پیشه» باید «شاعری پیشه» گفته شود. این نکته هم اگر به طور منطقی درست باشد اما در عمل رعایت نشده است. به دلیل آنکه در متون معتبر زبان فارسی، به طور غالب نام دارنده پیشه آورده شده است، نه نام خود پیشه. 
در سفرنامه ناصر خسرو آمده است: 
«چنین گوید ابومعین حمید الدین ناصربن خسرو ....... که من مخردی دبیرپیشه بودم و از جمله متصرفان در اموال و اعمال سلطانی.»

براین قیاس می‌توان گفت که ترکیب شاعر پیشه نیز درست است. شاعر پیشگی درواقع به چه معناست؟ بخشی بزرگی از داستان و شعرهای ادبیات ما به عشق می پرازد از جمله آن‌ها بخشی است که در شاهنامه به آن اشاره می‌شود. پاره‌ای از داستان‌های شاهنامه فردوسی از جمله رستم و سهراب، زال و رودابه، سیاوش و سودابه و بیژن و منیژه در قسمت پهلوانی و داستان‌های اسکندر و قیدافه، گلنار و اردشیر، بهرام و آرزو و «بهرام و سپینود» و شیرین و شیروی در بخش تاریخی آن داستان عشق را روایت می‌کند. در تمام بخش‌های آن زن قهرمان داستان است. یکی کام و یکی ناکام به دست جهان پهلوان یا خویش کشته می‌شوند. در هر دو داستان درونمایه عشق حرام است در یکی فرزند معشوق و در دیگری فرزند معشوق است و زن پدر عاشق. ویژگی اصلی داستان‌های شاهنامه فردوسی حالت مینیاتوری آن است. کم و بیش در جستجوی کام و ناکام می‌گذرد. همه‌شان حیله گرند و کارهایشان با خردمندی مردانه سازگار نیست.

چقدر در کارها جِدّیت داریم؟

گاهی از جدیت خود در کار سخن می‌گوییم و آن را امری مهم در پیشرفتمان بیان می‌کنیم. این امر تا چه اندازه حقیقت

دارد؟ برای دریافت حقیقت امر، نگاهی به معنای کلمه می‌کنیم. کلمه «جِدّ» به کسر اول و تشدید دوم، کلمه‌ای عربی و به معنای «کوشش» است. این کلمه در کتاب «چهارمقاله نظامی عروضی» آمده است:
 «یکی از اقربای قابوس وشمگیر را عارضه‌ای پدید آمد و اطبا به معالجت او برخاستند و جهد کردند و جِدّی تمام نمودند. علت به شفا نپیوست..»

معنای دیگر کلمه «جد»، «جدی و واقعی» است و بیشتر در ترکیب «جد و هزل» به کارمی رود.  

در گلستان سعدی می‌آید: 

«به مزاحمت نگفتم این گفتار

 هزل بگذار و جد از او بردار»

اما کلمه «جدیت» به معنای «کوشش» در لغت عرب نیامده و مصدری جعلی است که فارسی زبانان از «جد» ساخته‌اند. چون در نوشته‌های یک قرن اخیر زبان فارسی فراوان به کار رفته و در گفتار نیز متداول است، استعمال آن اشکالی ندارد.

اولی هستید یا اولی تر؟

گاهی کسی را نسبت به دیگران اولی‌تر (بخوانید اولاتر) می‌دانیم و او را نسبت به دیگری ترجیح می‌دهیم. برای روشن‌تر شدن مطلب، سراغ معنای کلمه می‌رویم. کلمه «اولی» در زبان عربی به معنای «سزاوارتر» یا «صواب‌تر» است. بسیاری از شاعران و نویسندگان نیز آن را به همین عنوان استفاده کردند. اما در فارسی آن را به عنوان صفت مطلق می‌گیرند و «تر» علامت صفت تفضیلی را بر آن می‌افزایند. برخی از فضلا کاربرد کلمه «اولی‌تر» را اشتباه می‌دانند. اما بزرگان شعر و نثر فارسی آن را به کار برده‌اند و غلط نیست. 

هجویری در کشف المحجوب خود کلمه «اولی‌تر» را به کارمی‌برد و می‌نویسد: «شبلی..‌.... چهار هزار درم در آب انداخت. گفتند: چه می‌کنی؟ گفت: سنگ به آب اولی‌تر.»

سعدی در کتاب «گلستان» خود می‌گوید: 

«ترک احسان خواجه اولی‌تر

 کاحتمال جفا تهلیل می‌گویید یا تحلیل؟

گاهی تحلیل‌هایی از خودمان برای دیگران پیرامون موضوعی خاص ارائه می‌دهیم و بر درستی آن اصرار می‌ورزیم؛ اما تا چه اندازه این تحلیل‌ها منطقی و درست هستند. برای درک بهتر آن به معنای کلمه نگاه دقیق‌تری می‌کنیم. کلمه «تحلیل» را با «تهلیل» نباید اشتباه گرفت. کلمه نخست به معنای «از هم گشودن و تجزیه‌کردن» استفاده می‌شود. معنای «حل کردن و هضم کردن» نیز از معانی دیگر آن محسوب می‌شود. انوری، شاعر کهن فارسی، این کلمه را بدین صورت استفاده می‌کند:

انتقام تو نه آن اخگر اختر سوز است

که در امعای شترمرغ پذیرد تحلیل

اما کلمه «تهلیل» به معنای «لا اله الا الله» گفتن است. قابوس بن وشمگیر در نصیحت به واعظان بیان می‌کند:

«اگر در میانه وعظ به سخنی درمانی، باک مدار: به صلوات و تهلیل و گرم سخنی همی گذران»

این کلمه همراه کلمه «تسبیح» یعنی «حمد خدا را گفتن» می‌آید: به جان آفرینی که ابری بهاری

به تسبیح و تهلیل او می‌خروشد

(مجیر الدین بیلقانی)

پیغام می‌گزاریم یا می‌گذاریم؟

گاهی برایمان پیش می‌آید که برای دیگران پیغام می‌گزاریم. این امر تا چه حد واقعیت دارد؟ تا چه حد این پیغام‌ها صحیح هستند. کلمه «گزاردن» به معنای «ادا کردن» و «به جا آوردن» استفاده می‌شود. اما کلمه «پیغام گزاردن» یا «پیام گزاردن» معنای «پیغام را ادا کردن» و «پیغام را رساندن» می‌دهد. به عنوان مثال «فردوسی» می‌گوید:

خردمند رویین پس آن نامه پیش

بیاورد و بگزارد پیغام خویش

در اینجا «پیغام‌گزار» به معنای «رساننده پیغام» است. همین کلمه را «نظامی» در کتاب «لیلی و مجنون» خود بدین‌گونه می‌آورد:

پیغام گزار داد پیغام

کای طالع توسنت شده رام

در مواردی نیز کلمه «پیغام‌گزار» با حرف «ذ» و به صورت «پیغام‌گذار» نوشته می‌شود. این نوع املا غلط است. 

همه ادعا می‌کنیم که زبانمان فارسی است و به این زبان می‌نویسیم. اما به واقع حقیقت ماجرا چیست و تا چه اندازه با این زبان آشنایی داریم؟ برای آشنایی بیشتر لازم است به معنای این کلمه توجه کنیم. کلمه «فارسی» به طور خاص به زبان مردم فارس اطلاق می‌شود و به طور عام به زبان مردم ایران اطلاق می‌شود. زبانی که مردم ایران پس از اسلام به آن تکلم می‌کردند نیز همین زبان بود. اما این کلمه در زمان قدیم به شکل «پارسی» نوشته می‌شد و این زبان را در شکل «پارسی قدیم» یا «پارسی میانه» نیز داشتیم. با این اوصاف گمان کنم به راحتی بتوان پی برد تا چه حد با این زبان آشناییم یا بیگا

واقعا «زند» و «اوستا» به یک معنا هستند؟

گاهی در ادبیات فارسی دو واژه «زند» و «اوستا» به گوشمان می‌رسد و مطالبی درباره آن می‌شنویم. فکر می‌کنید معنای این دو واژه چیست و آیا این کلمات با یکدیگر و به یک معنا کاربرد دارند؟«اوستا» به معنای کتاب دینی زرتشتیان به کار می‌رود؛ اما کلمه «زند» در واقع همان تفسیر و گزارش این کتاب در زبان پهلوی محسوب می‌شود. در ادبیات فارسی دو کلمه «زند» و «اوستا» در مجموع به معنای «اوستا» استفاده شده است. البته مخفف این دو کلمه را در زبان فارسی به صورت «زند وستا» نیز مشاهده کرده‌ایم. واقعاً به کار شما بها می‌دهند؟

گاهی صداهایی شنیده می‌شود که از «بها دادن» به کارتان حکایت می‌کند. اما این مسئله تا چه حد واقعیت دارد یا توسط شما احساس می‌شود؟ با اندکی تأمل بر روی کلمه به موضوع پی خواهید برد. کلمه «بها» به معنای قیمت است و اصطلاح «بها دادن» در معنای «قیمت را پرداختن» به کار می‌رود. بنابراین هنگامی که گفته می‌شود «در جامعه ما به مصرف انرژی بها داده نشده است» مقصود گوینده از بیان آن «مفت تمام شدن هزینه آن نیست»، بلکه این کلمه را برای بیان «اهمیت ندادن» استفاده می‌کنیم. پس می‌توان نتیجه گرفت که فعل مرکب «بها دادن» هرگز به معنای «اهمیت دادن» نبوده است.

جمله‌هایی مانند «ما به تکامل تاریخی بشر بها می‌دهیم» تقریباً بی‌معنی است. ترکیبات دیگری مانند «پر بها دادن» و «کم بها دادن» نیز از روی این ترکیب ساخته شده است. برای بیان این معنا در زبان فارسی همواره فعل‌های مرکبی چون «ارزش نهادن»، «ارج گذاشتن»، «اهمیت دادن» و «اعتبار قائل شدن» بوده و هست. از این فعل‌های مرکب می‌توان به جای فعل «بها دادن»

گاهی در گوشه و کنار صحبت‌هایی درباره از خودبیگانگی جوانان می‌شنویم، اما این امر تا چه حد واقعیت دارد؟

این امر مسئله‌ای است که ذهن برخی را به خود مشغول می‌کند. با نگاه و تاملی پیرامون کلمه به معنای آن پی می‌بریم. به طور معمول پیش از واژه «بیگانه» حرف اضافه «از» به کارمی رود. با تاملی در متون گذشته به صحت امر پی می‌بریم.

غزالی می‌گوید:

پیمان تو را به شرط پیمانه دهم

با عشق تو خویش و از تو بیگانه منم

اما حافظ پیرامون این معنا سخن می‌گوید و می‌سراید:

مغبچه‌ای می‌گذشت راهزن دین و دل

در پی آن آشنا از همه بیگانه شد

اما حرف اضافه «با» نیز بدون تغییر معنا به کارمی‌رود.

در شاهنامه فردوسی مشاهده می‌کنیم:

همان رخش خسته سوی خانه شد

چنین با خداوند بیگانه شد

سنایی نیز می‌گوید:

گر به کوی عاشقی با ما هم از یک خانه‌ای

با همه کس آشنا، با ما چرا بیگانه‌ای؟ بنابراین به ازای واژه فرنگی alienation می‌توان گفت «از خود بیگانگی» یا «با خود بیگانگی.»

نتیجه گیری

از آنجایی که خط یکی از مسائل مهمی است که در تبدیل زبان فارسی به زبان معیار مطرح می‌شود از سوی دیگر وسیله‌ای برای ثبت و ضبط آرای اندیشمندان، شاعران، نویسندگان، فیلسوفان و علوم مختلف است باید به نحوه‌ی املای کلمات چه در فضای مجازی چه در نگارش روزمره توجه بیشتری کرد. در ادوار گوناگون با تحول خط فارسی رو به رو بودیم منتها این تحول یکباره صورت نگرفته است و ظرفیت خط فارسی تاحدی است که بتواند کلمات جدید را با تلفظ‌های جدید ثبت و ضبط کند از این رو بیش از هرچیز دیگر باید به رعایت نحوه‌ی املای کلمات توجه کرد. ■

منابع: چاپ یازدهم غلط ننویسیم، نجفی، ابوالحسن،

فرهنگ فارسی معین

جلد اول و دوم تاربخ ادبیات فارسی خلاصه تألیف دکتر ذبیح الله صفا

از رنگ گل تا رنج خار شکل شناسی داستان‌های شاهنامه فردوسی نویسنده قدمعلی سرامی

نگارش و ویرایش احمد سمیعی گیلانی

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مقاله «بررسی غلط‌های املایی در خط امروز» «محدثه محمدپور»

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692