• خانه
  • بانک مقالات ادبی
  • نگاهی به داستان «آزاده خانم و نویسنده‌اش» نویسنده «رضا براهنی»؛ «اکرم حسینی‌نسب»/ اختصاصی چوک

نگاهی به داستان «آزاده خانم و نویسنده‌اش» نویسنده «رضا براهنی»؛ «اکرم حسینی‌نسب»/ اختصاصی چوک

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

akram hoseininasab

رضا براهنی، نویسنده، منتقد و نظریه پرداز ایرانی در سال ۱۳۱۴ در تبریز متولد شد و در هشتاد و شش سالگی در کانادا فوت کرد. براهنی هفت رمان، پانزده دفتر شعر و بیش از ده کتاب نقد و نظریه ادبی نوشته است. اولین کتابی که از براهنی خواندم آواز کشتگان بود. یادم هست چه طور حین خواندن رمان مجذوب زبان خاص براهنی و نثر متفاوتش شده بودم که نوعی کارگاه آموزشی است برای افرادی که شروع به نوشتن کرده‌اند. هر چند صفحه کلمه برداری و از برخی صفحات هم رونویسی می‌کردم.

 دومین کتابی که از براهنی خواندم روزگار دوزخی آقای ایاز بود که فضایی متفاوت از آواز کشتگان داشت و با نمادها و تمثیل‌هایی که آن را به رمانی تاریخی تبدیل می‌کرد من را وامی‌داشت بیشتر از آنکه درگیر ماجرای داستان شوم به کشف این نمادها بپردازم.

 در نهایت طی چند روز کتاب را تمام کردم و البته تصمیم گرفتم در فرصتی دیگر آن را بازخوانی کنم و لذت دوباره خوانی و کشف نمادها و سیر داستانی را هم‌زمان پیش ببرم.

 حالا چند وقتی است رمان معروف آزاده خانم و نویسنده‌اش را از این نویسنده تمام کردم و باز هم با رمانی متفاوت از لحاظ سبک و زبان مواجه شدم. رمانی که گویی زندگی خود نویسنده است با روایت‌هایی پیچیده که پیوندی قابل تأمل بینشان ایجاد کرده است.

رمان آزاده خانم و نویسنده‌اش ۶۳۲ صفحه است که قبل از شروع آدم را می‌ترساند که شاید روزها طول بکشد تا تمام شدنش. به خصوص برای افرادی مثل من که می‌خواهند آخر قصه را زود بفهمند. اما رمان با زبان منحصربفرد و روایت پیچیده و سبک جدیدی که در دنیای داستانی ارائه کرده است تمام راه‌های بهانه تراشی برای نیمه رهاکردنِ کتاب از بابِ یک‌نواختی در ریتم و آهنگ کلمات و مضمون مدرنش را می‌بندد.

این کتاب توسط انتشارات قطره، در سال ۱۳۷۶ منتشر شد.

در مصاحبه‌هایی که از نویسندگان مشهور شده است نظرشان را درباره کتاب آزاده خانم و نویسنده‌اش پرسیده‌اند و برخی چون چهل تن و هوشنگ گلشیری و.... آن را نپسندیده‌اند و بسیاری هم آن را رمانی ماندگار و بدیع عنوان کرده‌اند.

آزاده خانم و نویسنده‌اش به رابطه‌ی سیاست و ادبیات می‌پردازد و روایت پیچیده‌ای است که به سبک پست مدرن نوشته شده است و در آن روایت سه قصه "آزاده خانم "

"بیب اوغلی" و "دکتر شریف" است.

در قسمت‌هایی از رمان شخصیت‌ها به هم می‌آمیزند و درونی می‌شوند که جذابیت اثر را دو چندان می‌کند.

رمان آزاده خانم، روایتگر عشق، رؤیا و مرگ است که هر سه همیشگی و جاویدند. بی‌زمانی ازلی و ابدی‌اند.

رمان، قصه‌های متفاوتی را پیش روی مخاطب قرار می‌دهد و سرشار از تکنیکهای مختلف و صداهای گوناگون است و میزان فهم مخاطب و همراهی او با نویسنده را می‌طلبد: «پس تو خواننده‌ی عزیز، تو نویسنده‌ی منی. ص. ۵۶۷»

این پیچیدگی و همراهی با نویسنده، نوعی پویایی را از خواننده طلب می‌کند تا با همکاری و همراهی نویسنده وقایع رمان را جلو ببرد و ارتباطی متقابل بین نویسنده و مخاطب برقرار کند.

رمان پر است از خرده روایتها که تکثیر می‌شوند. آزاده خانم آن قدر تکثیر می‌شود که عنان روایت را به دست بگیرد:

«لازمه زنان منکسر زمان منکسر است زمانی که از موهای زن به بیرون بتابد. از موهای زن کهن سال راوی مادر، شهرزاد، که در هر تار مویش ساعتی کار گذاشته است. ص. ۱۳۷»

ارجاعات مکرری که به شخصیت‌های مهم داده و در واقع آزاده خانم را به گذشته و در قالب آنها گذاشته بسیار زیبا و مهیج است. مثل شخصیتهایی چون آنا کارنینا از تولستوی و ناستنکا، در شب‌های روشن.

رمان به گونه‌ای است که انگار نه آغاز دارد و نه پایان. روایت‌هایی در هم تنیده که هر کدامشان صدا و زبان مخصوص به خودشان دارند.‌ روایت‌هایی که مرز واقعیت و رؤیا را چنان به هم مرتبط و نزدیک می‌کنند و بی مرزی و بی‌زمانی را چنان که گاهی در خوابهایمان می‌بینیم پیش روی ما به تصویر می‌کشند.

نحوه برخورد براهنی با اندیشه‌های مختلف شخصیت‌ها، ما را وارد هزارتوی روان آدمهای متعددی می‌کند که خودمان در زندگی‌های واقعی آدمها شاهدش هستیم. افرادی آشنا یا غریبه که روان و اندیشه و جهان‌بینی‌شان آنها را از ما دور و یا به ما نزدیک می‌کند. و آنهایی که به عقاید ما نزدیک‌ترند در قالب شخصیت‌های رمان، بیشتر دوستشان داریم و هر لحظه در انتظار فرجامی نیک برای آنهاییم. و اگر نویسنده نخواهد که این طور باشد و سرنوشتی نیک برایشان رقم بخورد تا ابد برایشان سوگواریم و در یادمان ابدی‌اش می‌کنیم.

این رمان اثری است که به گمانم می‌تواند برای آنهایی که به نوشتن داستان‌های با فضای جریان سیال ذهن و پیچیدگی شخصیت‌های داستان علاقه‌مندند، منبع و الگوی مناسبی باشد.

قسمت‌هایی از متن کتاب:

" در طبیعت هیچ کس سه چشم ندارد. فقط زبان می‌تواند موجود سه چشم بیافریند. پس زبان قادر به آفریدن چیزهایی است که طبیعت از ارائه آن عاجز است. ادبیات پدرِ علم ژنتیک است، و در آینده آدم سه - چشم آفریده خواهد شد.

می‌توان از زن سه چشم، توجیهات مختلف تقدیم خواننده کرد. یکی این که او زن است و چون بینایی‌اش قوی‌تر است، پس می‌توان گفت به جای دو چشم، سه چشم دارد. دیگر اینکه «سه» برای خود نویسنده مهم است. در زندگی او سه زن نقش اساسی داشته‌اند. قصه اولِ او سه زن دارد.

صفحه ۵۶۴ "

" بین آن‌چه واقعی بود و آنچه واقعی نبود، آنچه واقعی می‌نمود و آنچه واقعی نمی‌نمود، فاصله از میان می‌رفت. چشم بود که اینها را به نمایش می‌گذاشت. وقتی مادر چشمهایش را می‌بست دیگر از فاصله‌ها خبری نبود. چشمش را که باز می‌کرد واقعیتها و توهماتِ واقعیتها، بی‌پرده، بی رودربایستی، به ذهنش هجوم می‌آوردند. مادر به تولد درباره احتیاج پیدا می‌کرد. و این دیگر عین واقعیت بود. صفحه ۵۷۰ "

" تنها تقویم ایرانی می‌تواند انسان را در کوچه‌های مختلف زمان، هم جا بگذارد و هم حرکت دهد. هیچ کس در دنیا بی‌مادر نیست. بی‌پدر می‌تواند باشد. ولی همه مادر دارند. مرده‌ی مادر هم زنده است.

صفحه ۵۷۱ ■"

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

نگاهی به داستان «آزاده خانم و نویسنده‌اش» نویسنده «رضا براهنی»؛ «اکرم حسینی‌نسب»

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692