گاهی اوقات، آکادمی نوبل در اهدا جایزه ادبی تمایل دارد خوانندگانش را به دو دسته تقسیم کند: کسانی که هرگز نام نویسنده را نشنیدهاند و آنهایی که به طور مبهم شنیدهاند و اینگونه علاقمندانش را در حیرتی فرو ببرد (همانند باب دیلن یا اولگا توکار چوک) تا دوستداران ادبیات عهد کنند کتابی از نویسنده پیدا کنند و بخوانند،
و اینگونه آکادمی سبب میشود هر چند وقت یکبار، نویسندهای از اهمیت منطقهای بالا رود و به یک چهره جهانی تبدیل شود (همانند ویسلاوا شیمبورسکا، برنده جایزه در سال 1996، از این نوع نویسنده بود که از ویژگیهای لهستانی به اهمیتی نه تنها ماندگار، بلکه دوستداشتنی، و نه فقط «تاثیرگذار» گذر کرد) بار دیگر آکادمی نوبل در سال 2022 نویسندهای را از اهمیت منطقهای فراتر برد و به یک چهره جهانی تبدیل کرد. «آنی ارنو» نویسندهای که به خاطر ادغام داستان و زندگینامه در کتابهایی که بیباکانه تجربیات او را به عنوان یک زن طبقه کارگر برای کشف زندگی در فرانسه از دهه 1940 استخراج میکند، و به شدت از ایدههای فمینیستی دفاع میکند، جایزه نوبل ادبی را به فرانسه برد.
نویسندهای که در طی پنج دهه، تجربیات و احساسات عمیقاً شخصی، عشق، رابطه جنسی، سقط جنین، شرم - را در جامعهای که بر اساس جنسیت و تقسیمبندی طبقاتی تقسیم شده است، بررسی کرده است. نویسندهای بسیار خارج از جریان معمول عروج ادبی فرانسوی. نویسندهای مدافع آرمانهای فمینیستی، که میگوید: «به نظر من زنان در آزادی و قدرت برابر نیستند... من تا آخرین نفس خود خواهم
جنگید تا زنان بتوانند مادر بودن یا نبودن را انتخاب کنند. این یک حق اساسی است.»
آکادمی نوبل در مورد اهدای جایزه به ارنو 82 ساله چنین گفت که او به دلیل «شجاعت و دقت بالینی» کتابهایی که ریشه در پیشینه شهر کوچک او در منطقه نرماندی در شمال غربی فرانسه دارد، مورد تقدیر قرار گرفته. او به خاطر خاطرات داستانیاش، با سبک بسیار هوشیارش که خودش آن را «تخت نویسی 1». توصیف میکند، تصویر یک نویسنده سازشناپذیر و صادق را دارد.
آثارش برگرفته از خاطرات و تجربیات اوست و به بررسی آنها میپردازد و گاهی اوقات آنها را بازسازی میکند. خاطرات و تجربیاتی از رویدادها و موضوعاتی مانند سقط غیرقانونی او، ازدواج مشکل دار او، آلزایمر مادرش، روابط عاشقانهاش در دوران میانسالی و تجربهاش با سرطان. ارنو جایزه نوبل ادبیات 2022 را برای مجموعهای از آثار دریافت کرد که در آنها تصویرهایی از زندگی زنی در قرنهای 20 و 21 را توصیف کرده که برگرفته از زندگی شخصی او و در عین حال زندگی جهانی زن است.
آندرس اولسون، رئیس کمیته ادبیات نوبل، هنگام اهدای جایزه گفت که ارنو "از رویارویی با حقایق سخت نمیترسد... کار او سازش ناپذیر است و به زبانی ساده و تمیز نوشته شده است... و هنگامی که او با شجاعت و دقت بالینی عذاب تجربههایش را آشکار میکند، شرم، تحقیر، حسادت یا ناتوانی در دیدن کیستی شما را توصیف میکند، که به چیزی قابل تحسین و ماندگار دست یافته است."
فرهنگستان نوبل به خبرنگاران گفتند که در هنگام انتخاب جایزه بر کیفیت ادبی تمرکز کردهاند و نه بر ارسال پیام به جهان و این جایزه را «به خاطر شجاعت و دقت بالینی که با آن ریشهها، بیگانگیها و محدودیتهای جمعی حافظه شخصی را کشف میکند» به او اعطا نمودند. اغراق نخواهد بود که بگوئیم او بزرگترین «وقایعنگار بزرگ برای یک نسل» است. امانوئل مکرون، رئیسجمهور فرانسه در توئیتی نوشت: «آنی ارنو 50 سال است که رمان حافظه جمعی و صمیمی کشورمان را مینویسد. صدای او صدای آزادی زنان است و صدای فراموش شده قرن.»
زندگی آنی آرنو
آنی ارنو (Annie Thérèse Blanche Ernaux) که به خاطر آثار منثور زندگینامه خود شهرت دارد زادۀ ۱ سپتامبر ۱۹۴۰ نویسنده و استاد دانشگاه و اهل فرانسه، در لیلبون نرماندی به دنیا آمده و در نزدیکی ایوتوت بزرگ شده. والدینش مردمی ساده بودند، که یک فروشگاه مواد غذایی و کافه را در بخش کارگری حومه فرانسه اداره میکردند. او تنها دختر والدینی از طبقه کارگر است، و دوران کودکیاش با تنشهای طبقاتی در داخل خانه و خارج از آن خانواده شکل گرفته. با دخترانی از طبقه متوسط در یک دبیرستان خصوصی کاتولیک تحصیل کرد. مدرسهای که به شکافهای اجتماعی بین او و والدینش دامن زد - به ویژه پدرش، (در چهارمین اثرش به نام A Man’s Place به بررسی آن میپردازد) مدرسه اولین جایی بود که شرمساری والدین و محیط طبقه کارگر خود را تجربه کرد. بزرگ شدن در محیطی که از نظر اجتماعی در طبقه متوسط و بالایی از جامعه قرار داشت به این معنی بود که ارنو از جنبههای ظاهراً ناپسند تربیتش، مانند محیط طبقه کارگر کافه پدرش یا طفره رفتن مادرش از هنجارهای خانهداری و زنانگی، شرمنده شود. دوران کودکی او غرق در فرهنگ طبقه کارگر، آهنگهای محبوب و رمانهای عاشقانهای بود که مادرش دوست میداشت، اما او از همان سنین پایین، مشتاق خواندن متون فرانسوی «کلاسیک» بود.
پس از گذران تحصیلات متوسطه در دانشگاه روئن در رشته ادبیات تحصیل کرد، معلم مدرسه شد و این تجربه به ارنو دانشی از نظریهها و شیوههای نوشتن فرانسوی داد، بخصوص تأثیر او از نویسندگانی مانند آنوره دو بالزاک، مارسل پروست و سیمون دوبووار در نظرات خود انعکاسی او در مورد عمل نوشتن مشهود است.
برای اولین بار در سال 1958 خانه را به قصد سفر به لندن ترک کرد تا در یک کمپ تابستانی کار کند (تجربهای که بعداً در سال 2016 در Mémoire de fille (داستان یک دختر) تعریف کرد). در آن تابستان اولین تجربه جنسی خود را تجربه کرد، رویدادی که او آن را آسیبزا توصیف کرد و باعث شد که دچار اختلال خوردن شود.
پس از بازگشت به فرانسه، تحصیلش را دانشگاه بوردو ادامه داد و در سال 1971 مدرک بالاتری را در ادبیات مدرن دریافت کرد. مدتی روی پروژه پایاننامهای Pierre de Marivaux کار کرد که ناتمام ماند.
در اواخر دهه 1960 با فیلیپ ارنو ازدواج کرد و نام او را برگزید. مادر دو پسر شد و تدریس زبان فرانسه را در مدرسه راهنمایی در آنسی فرانسه آغاز کرد. تغییر در شرایط او از یک دختر طبقه کارگر به یک زن حرفهای متأهل از طبقه متوسط، الهام بخش اولین اثر منتشر شده او، Les Armoires vides (1974؛ Cleaned Out) «پاکسازی شده» شد، که در آن، ارنو روایتی تخیلی از سقط جنین غیرقانونی، چگونگی فاصله گرفتن از والدین و محیط خانوادگی، و شرایط را شرح میدهد. اما ناشران به دلیل "بیش از حد جاهطلبانه" آن را رد کردند. اثری که ارنو زمان نوشتن آن را چنین توصیف کرده است «وانمود میکردم که روی یک پایاننامه دکترا کار میکنم، زیرا از تمسخر شوهرم میترسیدم. پس از انتشار رمان، همسرم به من گفت: "اگر میتوانی در خفا کتابی بنویسی، پس میتوانی به من خیانت کنی."»
در دهه 1980، هنگامی که ازدواجش هم به پایان رسیده بود (1984 طلاق گرفتند) زندگی و مرگ والدینش را در دو جلد جداگانه Une Femme (داستان یک زن 1978)،La Place A(مکان یکم A رد 1981) بررسی کرد. «مکان یک مرد» زندگی مردی از طبقه کارگر اوایل قرن بیستم با حداقل تحصیلات را میکاود. مورد تحسین زیادی قرار گرفت و جایزه Renaudot را برای او به ارمغان آورد، «داستان یک زن» داستان زندگی مادرش است که چگونه با پیشرفت بیماری آلزایمر، پوستهای از خود سابقش شد. او در این اثر تفاوتهای بین یک زن اوایل قرن بیستم و یک زن متأخر را، به ویژه در رابطه با جنسیت، در نظر میگیرد. برای مادر ارنو، عفت بیش از هر چیز ارزشمند بود. در این اثر میتوان، از دست دادن احساس شرم نویسندهای که شاهد اعتراضات دانشجویان پاریسی در می 1968 که بدنبال جامعهای کمتر مردسالار، وعده آزادی جنسی بودند، را احساس کرد.
«زن یخزده» (A Frozen Woman) را در سال 1981 منتشرکرد که به بررسی دوگانگی خود در رابطه با ازدواج و همچنین نقش خود به عنوان یک مادر پرداخت. در داستان از زبان یک شخصیت زن صحبت میکند که هر روز, روابط نابرابر دردناکی را بین زن و مرد تجربه میکند. داستان دختری که مشتاق آزادی میباشد اما پس از ازدواج, خود را منزوی از دنیا وگریزان از یک نقش اجتماعی سنتی مییابد.
فیلمی مستند از این اثر توسط پسرش دیوید ارنو-بریوت، ساخته شد. این فیلم برگرفته از ویدئوهایی است که فیلیپ ارنو از خانواده آنها بین سال 1972، تا زمانی که او و همسرش از هم جدا شدند (آنها در سال 1984 طلاق گرفتند) از خانواده آنها ساخته شده. در فیلم ارنو به یاد میآورد که چگونه به عنوان یک همسر و مادر جوان، آرزوی آزادی برای کشف حرفه نویسندگی رو به رشد خود را داشت. او متوجه شد که هزاران زن در احساسات او سهیم هستند که هر روز برای پذیرش انتظارات جامعه یا به خطر افتادن احساس گناه برای دستیابی به استقلال تلاش میکردند.
در دهههای بعدی، ارنو آثاری مانند Passion simple (1991؛ A Simple Passion) را منتشر کرد، کتابی پرفروش در فرانسه که رابطه وسواسگونه او با یک دیپلمات متأهل را شرح میدهد (سالها پس از پایان ازدواجش) این اثر به دلیل ظرافتش در کنار زدن کلیشههای معمول روابط عشقی غیرقانونی و برای کشف تنش بین آنچه یک فرد میخواهد و آنچه که به آن راضی است مورد تحسین قرار گرفت.
سال 2000 بازنشستگی او از کرسی استاد دانشگاه اتفاق افتاد، رویدادی که زمان بیشتری به او میداد تا بر روی نویسندگی خود متمرکز شود. در سال 2008 شاهکاری به نام «سالها» (Les Années) منتشر کرد که یک تاریخ شخصی و جمعی از فرانسه پس از جنگ است. این اثر جوایز ارنو مارگریت دوراس و فرانسوا موریاک را به خود اختصاص داد. ترجمه انگلیسی آن (2019) نیز در فهرست نهایی جایزه من بوکر قرار گرفت و مخاطبان بینالمللی بیشتری را برای او به ارمغان آورد.
آثار او شامل 24 کتاب منتشر شده و تعدادی مقاله و داستان کوتاه است، که تعدادی از آثار او فیلم و برنده جوایزی شدند از جمله L’Evénement (2021؛ Happening) که برنده شیر طلایی جشنواره فیلم ونیز 2021 شد.
ارنو هفدهمین زنی و اولین نویسنده زن فرانسوی بود که جایزه نوبل ادبیات را برای «شجاعت و دقت بالینی که ریشهها، بیگانگیها و محدودیتهای جمعی حافظه شخصی را کشف میکند" دریافت کرد.
حرفه ادبی
آنی ارنو، نویسنده حافظه شخصی و جمعی، که آثارش به خوبی ادبیات زندگینامهای و مشاهدات جامعهشناختی را ترکیب میکند سبک نگارشش را تختنویسی (flat writing) نامیده به گفته خودش این شیوه خنثی نوشتن به طور طبیعی به او رسیده، «این همان سبکی است که وقتی در خانه مینوشتم و آخرین اخبار را به پدر و مادرم میگفتم»
اومعتقد است این رویکرد به نوشتن برای او یک مأموریت است، زیرا هنگامی که در مورد «خود» مینویسی ناگزیر باید در مورد زمینه سیاسی-اجتماعی زمانه خود نیز بنویسی در نتیجه بازنمایی تجربه «خود» گسترش مییابد. ارنو با نوشتن صرفاً در مورد تجربیات خود، نه تنها بازنمایی تجربه خود را گسترش میدهد بلکه میخواهد تجربه طبقه کارگر فرانسه را در ادبیات به تصویر بکشد. احساسات متناقض از این طنابکشی بین دو زمینه اجتماعی، یعنی آمیزهای از شرم-تحقیر و عشق به خانواده، تصاویری فراگیر در آثار اوست. ارنو در اوایل کار داستاننویسی روی زندگینامه خود تمرکز کرد، و به مرور تجربه و داستانسرایی کلاسیک، تجربیات تاریخی و فردی را به خوبی توانست با هم ترکیب کند.
پیشرفت اجتماعی والدینش را در «La place, La honte»، سالهای نوجوانیش را در «Ce qu'ils disent ou rien» ازدواجش را در «La femme gelée» رابطه پرشور خود با یک مرد اروپای شرقی را «Simple Passion»، سقط جنین را در «L'événement»، بیماری آلزایمر را «Je ne suis pas sortie de ma nuit»، مرگ مادرش را در «Une femme» و سرطان سینه را با استفاده از عکس «L'usage de la photo» ترسیم میکند.
آندره اولسون از اعضای نوبل در مورد آثار ارنو هنگام اهدای جایزه چنین گفت که اغلب «به زبان ساده نوشته شده است». او گفت که ارنو به جای یک نویسنده داستان، از اصطلاح «قوم شناس خودش» استفاده کرده است.
دن سایمون، ناشر آمریکایی قدیمی ارنو در انتشارات Seven Stories، میگوید که در سالهای اولیه، «او اصرار داشت که کتابهای او را اصلاً دستهبندی نکنیم. و به ما اجازه نمیداد که نه آنها را داستانی و نه آنها را غیرداستانی بدانیم». به گفته سایمون «او یک داستانسرای بزرگ زندگی خودش است.»
آنی ارنو درباره طیفی از موضوعات تابو مینویسد، که هیچ کس دیگری درباره آنها نمینویسد، مثلاً سقط جنین، حسادت او، تجربیاتش به عنوان یک عاشق رها شده و ... شاید بتوان گفت او «ژانری از داستان را خلق کرده است که در آن هیچ چیزی ساخته نشده است». او کلماتی را برای این تجربیات بیان میکند که بسیار ساده و قابل توجه هستند. آثار او کتابهای با صفحات حجیم نیستند بسیار کوچک حتی زیر 100 صفحه، اما واقعاً تکان دهندهاند. آثار ارنو پرترههای سازشناپذیری از صمیمیترین لحظات زندگی، از جمله برخوردهای جنسی، بیماری و مرگ والدینش را نشان میدهد.
مضامین اصلی که در بیش از چهار دهه در کار او وجود دارد عبارتند از: بدن و تمایلات جنسی. روابط صمیمی؛ نابرابری اجتماعی و تجربه تغییر طبقه از طریق آموزش. زمان و حافظه؛ و سؤال اساسی در مورد چگونگی نوشتن این تجربیات زندگی. آثار ادبی او که بیشتر خودزندگینامه است، پیوندهای نزدیکی با جامعهشناسی دارد. آنچه که در آثار او مهم است منظره ناشناخته ناگهانی کشف شده، آرزوها و افکاری است که به وجود میآیند. این صداها میراثی از فقر و محرومیت را به ارمغان آوردند که مدتها قبل از جنگ و محدودیتها بوده. رویکرد ادبی او معمولاً شامل اظهارات خود انعکاسی است که در آن ارنو در مورد چالشهایی که در تبدیل تجربیات زیسته به فرم ادبی با آن مواجه است، اظهار نظر میکند.
از زمان انتشار اولین کتابش، (Les Armoires vides) «پاکسازیشده»، در سال 1974، نوشتههای آنی ارنو نه تنها به بررسی تجربیات زندگی خودش، نسلش، بلکه شامل والدین، زنان و افراد ناشناسی که در فضای عمومی با آنها مواجه شده هم میباشد. در آثار ارنو، شخصیترین و صمیمیترین تجربیات - چه از سوگواری، شرم طبقهبندی شده، تمایلات جنسی نوپا، اشتیاق، سقط جنین غیرقانونی، بیماری یا درک زمان.. همیشه به عنوان درد مشترک دیگران درک میشود. آثار او بازتاب حوادث رخ دادهای است که متأثر از امور اجتماعی، سیاسی و زمینه فرهنگی زمانه است.
او به عنوان یک نویسنده، متوجه شد که زندگی روزمرهاش نه در ادبیات فرانسوی که در خانه میخواند، و نه در کلاسهایی که یاد میگرفت و بعداً آنها را تدریس میکرد، نشان داده نمیشود. در مدرسه بود که از یک "آشنایی، یک همدستی ظریف" آگاه شد جائیکه معلمانش همزمان تلاشهای او را برای صبحت در مورد زندگی خانگیاش خاموش میکردند و مشتاقانه به داستانهای همکلاسیهای طبقه متوسطش گوش میدادند، این تجربیات در آثار او نفوذ میکند، تجربیاتی که مکرراً به تضاد بین آنچه او «طبقه مسلط» و «طبقه تحت سلطه» میخواند، اشاره دارد. آگاهی شدید ارنو از تأثیر شکلدهنده طبقه، زیربنای کل مجموعه آثار اوست و در پی پیروزی او، بسیاری در فرانسه کار او را به دلیل تمرکز مداوم آن بر تجربه طبقه کارگر فرانسه تحسین کردند. شخصیتهای آثار آنی ارنو, بیشتر نشان دهنده بیماری جامعهای است که درگیر دوره گذر از سنت به مدرنیته است.
سه رمان او، «پاکشده»، «آنچه میگویند یا دیگری انجام بده» و «زن یخزده»، سهگانهای از رمانهای زندگینامهای را تشکیل میدهند. این آثار به طور کلی جزئیات اجتماعی شدن دختری از طبقه کارگر را که دارای تحصیلات طبقه متوسط و سپس ازدواج است، نشان میدهد. شخصیت اصلی او زنی است که مانند بسیاری از خوانندگان ارنو، او را به عنوان "فرار از طبقه" معرفی میکند. برای آنی ارنو، عمل نوشتن این امکان را فراهم میآورد که تجربه زیسته، بهویژه زنان را قابل مشاهده و حساس کند، و مهمتر از همه، هرگز حقوق آنها را بدیهی نپذیرد. در قلب کار آنی ارنو، میل به دادن صدایی به کسانی که به سکوت فروکش میکنند وجود دارد.
مارگارت درابل اظهار داشته است که «ارنو نقش وقایع نگار دوبووار را به یک نسل به ارث برده است». بیشتر کتابهای ارنو کوتاه و زیر 100 صفحه هستند. اما با خواندن آنها، شاهد زنی هستیم که به طور واقعی و شفاف تلاش میکند تا راههایی را برای درک خود بیابد و از طریق این درک با افراد دیگر ارتباط برقرار کند. او وقایع را بازگو میکند و عمل بازگویی را بازجویی میکند. تعدادی از کتابهای او خاطرات روزانهای هستند که در آنها شاهد تعامل ذهن او با جهان در زمان واقعی هستیم. نتیجه این صمیمیت این است که هر یک از ما که او را میخوانیم احساس میکنیم که او «مال ما» است. آثار او, دیگر نشان دهنده تاریخ یک فرد مجزا و جدا از چارچوب ساختار اجتماعی بدون در نظر گرفتن شرایط محیطی, شیوه بودن در جهان با توجه به ارتباط وی با جامعهای که بدون آن, شخصیت، هویت خود را از دست میدهد, نیست.
بررسی کوتاه چهار اثر از آنی آرنو
«پاک سازی شده» (Les Armoires vides) داستان یک زن جوان که برای سقط جنین میرود، اما خواننده همراه با این زن به دوران کودکی و نوجوانی آنی ارنو از دیدگاه او نگاه میکند، ساختار متن از این روند حافظه پیروی میکند و هر از گاهی به رویدادی که بر دختر جوان میگذرد اشاره میکند، در حالی که عمدتاً داستان تداعیگر دوران کودکی او است، اما هدف نقش و اهمیت افرادی چون شخصیت مادر، و پدر (که درباره آنها در آثاری دیگر نوشت) و تأثیر آن درشکل گیری عواطف و احساسات است. ارنو اهمیت نقش این افراد را در کنار محل زندگیش، کشمکش بین دو زمینه اجتماعی، پس زمینه والدینش (کارگران سابقی که یک بار باز کردند)، و محیط بورژوازی که او با ادامه تحصیل بیشتر و بیشتر با آن مواجه میشود، را به تصویر میکشید.
ارنو به شکلی زمخت و بدون تعبیر، شکافی را که به شکافی تقریباً مهیب بین دنیای پرولتری والدینش و جهان بورژوایی فرهنگ و ادبیات تبدیل میشود، آشکار میکند. روایتی اتوبیوگرافیک از کودکی تا نوجوانی، داستانی از روحش که در بقالی روستا نمیگنجد، تا تلاشهایش برای اثبات خود در زندگی مدرسه، تا نگاه باز او به عشق و تمایلات جنسی در نوجوانی، دانشگاه تا سقط جنین... او در داستانش جاهایی را به تصویر میکشد که در آن از کسالت روستایی گرفته تا افسردگیهای نوجوانی احساس خفگی میکند، اما رفتار معمولی خود را در برخورد با اشیاء، سبک زندگی آن دوره، نگاههای سبک و مختصر خود را به فضای سیاسی حفظ کرده است. این اثر نقش طبقه اجتماعی در فرآیند اجتماعی شدن «راوی» و پیامدهای روانی-جنسی تقابل بین دوران کودکی طبقه کارگر و تحصیلات طبقه متوسط او است.
«یک اتفاق» (L'Événement) یک اتوبیوگرافی، داستانی شخصی درباره سقط جنینی است که نویسنده در دوران جوانی داشته است. یک تجربه انسانی بسیار شخصی که بر زندگی، مرگ، زمان، قانون، اخلاق و تابو تأثیر میگذارد. زنی در فرانسه (1963) درباره سقط غیرقانونی خود قبل از قانونی شدن سقط جنین مینویسد. این اثر قدرتمند، ویرانگر، گیرا، واقعی و تکان دهنده است. آنی ارنو خاطرات بسیار کوتاهی در مورد سه ماه از زندگی 23 سالگی خود را در «یک اتفاق» نوشته؛ مربوط به زمانی که او در یک خوابگاه دانشجویی در روئن زندگی میکرد. و مانند بسیاری از دانشجویان کالج، چندین تجربه جنسی داشته است، تجربهای که به بارداری منجر میشود آنهم در زمانی که سقط جنین در فرانسه غیرقانونی بود و او گزینههای کمی دارد. هیچ پزشک قانونی نمیتواند پایان این بارداری را اعلام کند، اما یک دوست به او کمک میکند زنی را پیدا کند که این کار را انجام دهد. اما به وضوح ناامن است و البته در سطوح مختلف آسیبزا.
ارنو با دقت اما بدون رقت، جو محافظهکارانهای را که در دهه 1960 در فرانسه حاکم بود، قضاوتهای اخلاقی، و ناامیدی خود، تنهاییاش، را در این اثر مطرح کرده، در این اثر او با قدرتی ویرانگر کلمه سقط جنین «که جایی در زبان فرانسه نداشت» را مطرح و شرایط وحشتناک سقط جنین خود را بازگو میکند، یک دگردیسی ناخواسته بدن و آنچه که او مجاز است با آن انجام دهد. این رویداد، تنها، داستان تجربه آسیبزا شخصی، جسمی و روانی نیست. او در این اثر واکنشهای مردان اطرافش را در زمانه و شرایط اجتماعیاش بررسی میکند، از جمله پدر کودک متولد نشدۀ این رمان، که یک دانشجوی طبقۀ متوسط است. که مادر دانشجو و جنیناش را به حال خود رها میکند، پزشکانی که از ترس قوانین همدردی با مادر ندارند و یا بسیار کم است.
این اثر را یک اودیسه دردناک سقط جنین همراهی میکند، و بر اساس وقایع واقعی، نشان میدهد که وقتی زنان از حق تعیین سرنوشت خود محروم میشوند و تصمیم آنها برای سقط جنین آنها را به سمت روشهای غیرقانونی و خطر مرگ میکشاند، چه اتفاقی میافتد. ارنو آینهای را به بسیاری از زنان از پیشینههای طبقۀ کارگر ارائه داد که مجبور بودند به سقط جنین مخفی متوسل شوند و خطر مرگ را متحمل شوند.
آنی ارنو با این اثر که 40 سال بعد از آن حادثه به رشته تحریر درآمد میخواست پردهای را از آنچه در عمل به معنای قوانین سقط جنین است، که تا آن زمان فقط با ناگفتهها بیان میشد، بردارد؛ با درک اینکه حاملگی او و اینکه نمیتواند آن کودک را نگه دارد، شرم مانند طاعون در او پدیدار میشود، و خانوادهاش را به عنوان شکستهای اجتماعی، نشان میدهد.
این داستانی است در مورد آسیبی که ارنو هرگز بر آن غلبه نکرد. رمانهای بسیاری به سقط جنین اشاره کردند، اما جزئیات دقیقی درباره چگونگی وقوع آن ارائه نکردند این اثر به عنوان یک کتاب مرجع با موضوع سقط جنین در نظر گرفته شده. و اغلب در بحثهایی در مورد قوانین سقط جنین یا حقوق زنان نقل میشود. به عنوان مثال، در روز رفراندوم سقط جنین در ایرلند، France Culture برنامهای را در مورد نقش آنی ارنو در رسمیت بخشیدن به این موضوع اجرا کرد.
آنی ارنو در این کتاب اعتراف کرد: «ممکن است چنین داستانی باعث تحریک یا دافعه خوانندگان نسبت به من شود، متهم به بد سلیقگی باشد، اما زیستن یک چیز، هر چه که هست، حق غیرقابل توصیفی برای نوشتن آن میدهد. حقیقتی پایینتر وجود ندارد. و اگر رابطه این تجربه را به پایان نرسانم، به پنهان کردن واقعیت زنان کمک میکنم و جانب سلطه مردانه بر جهان را میگیرم.»
با انتشار کتاب «مکان مرد» (La Place) از داستانهای داستانی دور شد. همه حجابها یا تمام تخیل را رها میکند و تصمیم میگیرد که نوشتههایش را بیشتر به واقعیت بچسباند. در این فرآیند او اشکال روایی را ابداع کرده است که جهتگیریهای جدیدی را در زندگینویسی ایجاد میکند: در متون اتواجتماعی-زندگینامهای، مانند مکان مرد، زندگی خود و والدینش را بررسی میکند، و همچنین محیط اجتماعی که این زندگیها در آن تکامل یافتهاند، و همچنین زندگی نامه جمعی، تاریخ اجتماعی و فرهنگی فرانسه را از زمان تولدش در سال 1940 تا 2007 پوشش میدهد. یک روایت زندگینامهای با تمرکز بر رابطه او با پدرش و تجربیاتش از بزرگ شدن در شهر کوچکی در فرانسه، و روند متعاقب مهاجرت او دور از محل اصلی والدینش... «مکان یک مرد» که اولین بار در سال 1983 منتشر شد حس شرمندگی، از سلسله مراتب ناسازگار جامعه، در بررسی دقیق او از زندگی پدرش به وفور یافت میشود. مکان مرد تا حد زیادی بخشی از چیزی است که ارنو آن را «بُعد زیستشده تاریخ» نامید.
قسمت ابتدایی مربوط به قبولی او در امتحان دریافت گواهینامه تدریس است، و به دنیای فکری میرود که کاملاً با دنیای والدینش بیگانه است. پدر و مادر او خوب فکر میکنند و درست عمل میکنند، اما شکافی بین دختر و والدین باز میشود که حتی با ملاحظات گذشتهنگر که ارنو مکرراً در نوشتههایش به آنها اشاره دارد، نمیتوان آن را پر کرد. ناامیدی ارنو از ناتوانی در پر کردن این شکاف، قدرت زیادی به کتاب میدهد. نوشتههای کنترلشدهاش، با صدای بینقص، جریانهای عاطفی عمیقی را که در زیر آن موج میزند را آشکار میکند.
این اثر نه داستانی و نه غیرداستانی است، بلکه به عنوان یک متن اتواجتماعی-زندگینامهای توصیف شده است، متنی که زندگی آنها و محیط اجتماعی که در آن احاطه شدهاند، زندگی میکنند و تکامل مییابند را به نمایش گذاشته است. این کتاب زندگینامهای، توافقی بسیار سخت بین نویسنده و والدینش و بهویژه پدرش است. او در روستایی بزرگ شده، در یک شهر کوچک نورمنی که در آن اخلاق و اخلاق کاری بسیار سختگیرانه وجود داشته که به شدت تحت تأثیر کلیسای کاتولیک است. ارنو ابتدا به طور خلاصه زندگی پدربزرگ و مادربزرگش را که کشاورزان کوچکی بودند، توصیف میکند، اما سپس عمدتاً بر روی پدر بداخلاق خود متمرکز میشود.
نیمه اول کتاب یک تمایل کاملاً طبیعی دارد: از سخت کوشی، بیعدالتی زندگی، عدم امکان لذت بردن از زندگی. و در نیمه دوم عصیان خود علیه زندگی و جهانبینی والدینش را به تصویر میکشد. خواننده در بین سطرها، گهگاه متوجه شک و تردید میشود، یعنی اینکه آیا او با ورودش به دنیای بورژوازی به محیط خود خیانت نکرده است.
اثر «سالها» (Les Années) در سال 2008، مورد استقبال منتقدان فرانسوی قرار گرفت، وتوسط بسیاری به عنوان کار بزرگ او شناخته میشود. در این کتاب، ارنو برای اولین بار در مورد خودش به صورت سوم شخص "elle" یا "او" (در انگلیسی) مینویسد و نگاهی روشن به جامعه فرانسه درست پس از جنگ جهانی دوم تا اوایل دهه 2000 ارائه میدهد. این داستان یک زن و جامعه در حال تکاملی است که در آن زندگی میکرد. اثری که تمام سایههای نثر ارنو، تمام توقفها و شروعهایش، تغییرات آهنگ و لحن، پچ پچها، سکوتهایش را به تصویر میکشد.
«سالها» از دوران تربیت او در طبقه کارگر در نرماندی به سالهای تدریس ادبیات فرانسه در دبیرستان، زندگی در حومه پاریس، بزرگ کردن دو پسر و در نهایت طلاق میگذرد. اما این یک زندگی نامه سرراست نیست. بلکه به صورت جمع «ما» گفته میشود که گاهی به سوم شخص تبدیل میشود، بنابراین نویسنده به صورت «او» ظاهر میشود. او نشان میدهد که نوشتن هم به صورت شخصی و هم به صورت جمعی امکانپذیر است و داستان خود را در داستان نسل خود قرار میدهد، بدون اینکه هرگز این دو را اشتباه بگیرد. او حتی در حین نوشتن کتابی که در حال نوشتن است فکر میکند و به این نتیجه میرسد: «در چیزی که او بهعنوان نوعی زندگینامه غیرشخصی میبیند، «من» وجود ندارد. تنها «یک» و «ما» وجود دارد، گویی اکنون زمان آن رسیده است که داستان زمان گذشته را بگوید.»
آرنو در مورد این اثر چنین مینویسد: «این یک روایت لغزنده خواهد بود، که در یک زمان استمراری بیوقفه، مطلق، که حال را میبلعد، ساخته شده است.» این اثر شامل خاطرات خودش، وقایع تاریخی، تکههایی از فرهنگ عامه، عامیانه، یادداشتهایی درباره دگرگونیهای ظریف فرهنگ است. سالها روایتی است که از دریچه حافظه، برداشتهای گذشته و حال - حتی پیشبینیها به آینده – عکسها، کتابها، آهنگها، رادیو، تلویزیون و دههها تبلیغات، تیترها، در تضاد با درگیریهای صمیمی روایت میشود. ■
زیرنویس
- شخصیتها صاف ساخته شدهاند تا خواننده تمرکز خود را روی طرح قرار دهد
منابع:
https://en.wikipedia.org/wiki/Annie_Ernaux
https://clairemcalpine.com/2022/02/14/a-mans-place-by-annie-ernaux-tr-tanya-leslie/