مصاحبه‌ روزنامه اشپيگل با "گونتر كراس"/ مترجم شادي شريفيان

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

 

جایزه نوبل مانع از ادامه‌ی تلاش من در نویسندگی نشد


اشپیگل: آقای گراس، کتاب جدید شما "GRIMMS’WORTER.EineLiebeserklarung" (گریم وورتر، اظهار عشق) نام دارد. علاقه‌ی شما به برادران گریم، زبان‌شناسان آلمانی که داستان‌های افسانه‌ای قرن نوزدهم را بصورت منسجمی جمع‌آوری کردند، از کجا نشأت می‌گیرد؟

گونترگراس: شروع ارتباط من با ویلهلم و جیکوب به دوران کودکی‌ام بازمی‌گردد. من با افسانه‌های برادران گریم بزرگ شدم. حتی یادم است مادرم مرا به تئاتری از کارهای آنها برد به نام "کوتوله‌" که در سالن تئاتر ملی دانزیگ برگزار شد. بعدها در زندگی خودم، این برادرها روی خلاقیت کاری‌ام تأثیرات زیادی گذاشتند.

اشپیگل: چه چیز این برادرها برایتان جذاب بود؟

گونتر گراس: بیشتر طبیعت معترض آنها. در سال 1837‌، آنها علیه لغو قانون اساسی (پادشاهی هانوور) و همین‌طور علیه قدرت حکومت اعتراض کردند. مثل بقیه پروفسورهای شورشی گروه که به نام هفت گوتینگن شناخته شده بودند، آنها نیز موقعیت خود را از دست دادند و کاری که بعد از آن به‌عهده گرفتند تقریباً غیرممکن بود: آنها یک لغتنامه آلمانی پر از اصطلاحات و جملات مثالی فراهم آوردند و البته تنها تا ششمین حرف الفبا جلو رفتند. دیکشنری توسط گروهی دیگر تکمیل شد.

 

اشپیگل: شما با شدت علیه استقلال و یگانگی بحث کرده‌اید. درحال حاضر نظرتان در این‌مورد چیست؟

گونتر گراس: همان‌طور که در گذشته هم اعتقاد داشته‌ام، الان هم می‌گویم که نباید آلمان شرقی را با آن عجله تصرف می‌کردند. هنوز هم نمی‌فهمم چطور شد که چنین فرصت بزرگی را از دست دادیم. نباید آن‌موقع خاموش و ساکت می‌ماندیم، آن هم موقعی که بعد از دو دوره دیکتاتوری، آگاهی دموکراتیک مردم در چهار جمله شکوفا شده بود: "ما مردم اینجا هستیم!" (شعاری که مردم آلمان شرقی در دفاع از دموکراسی در ماه‌های قبل از فروریختن دیوار برلین سر می‌دادند.) دوران بعد از جنگ، تنها 17 میلیون آدم (در آلمان شرقی) مجبور بودند خسارات ناشی از جنگ را متحمل شوند.

اشپیگل: اگر شما بودید چه می‌کردید؟

گونتر گراس: من مالیات‌ها را بالا می‌بردم و با بودجه‌ی قرضی مسلماً دنبال استقلال و یگانگی نمی‌گشتم. هنوز کمی خودفریفتگی در آن دیده می‌شود که الان، در بیستمین سالگرد استقلال، به خودمان تبریک می‌گوئیم که چطور همه‌چیز به‌طرز شگفت‌انگیزی تغییر کرد. آمار واقعی چیز دیگری می‌گوید: آمار بالای بیکاری، مناطق کم‌جمعیت، و این پدیده که مردم می‌گویند "دیوار درون ِذهن ما" هنوز هست. شیوه‌ای که حزب سوسیال دموکرات رهبری می‌شد به یک طرز تفکر تبدیل شد.

 

این طرز فکر با استقبال گسترده‌ای روبرو شد و معروف شد، زیرا علیرغم اینکه جانشین خوبی برای حزب متحد آلمان (حزب کمونیست آلمان شرقی) شده بود، چندان جدی گرفته نمی‌شد. درواقع به منزله کد عبوری بود و این رویکرد به حزب دموکراتیک سوسیال خدشه وارد کرد.

اشپیگل: در "‌GRIMMS’ WORDS‌" شما از اشتباهات احتمالی آرای سیاسی‌تان در اینجا حرفی به میان نمی‌آورید. آیا تابحال اشتباه کرده‌اید؟

گراس: بعد از وحدت و استقلال، می‌ترسیدم آلمانی بزرگتر با قدرتی تمرکز یافته در برلین شکل بگیرد. اما خوشبختانه فدرالیسم آلمان اینقدر قوی بوده است که چنین گرایشاتی را خنثی کند و هرچقدر هم که ناجور باشد، جدای از هر چیز، من معتقدم که تعادل و برابری بین ایالات بهترین راه‌حل آلمان بوده است.

اشپیگل: آیا به‌نظر خودتان در طول زندگی‌تان اشتباهات دیگری هم کرده‌اید؟

گراس: خب در مورد من، همان‌طور که همه می‌دانند، سال‌های جوانی‌ام فریب هیتلر را خوردم و من به این مسئله در کتاب "پوست کندن پیاز‌" اعتراف کرده‌ام. به‌نظر من، من از آن اشتباه در برابر هرگونه وضعیت ایدئولوژیکی مصونیت دارم.

اشپیگل: در "‌GRIMMS’ WORDS‌" شما دورانی را که به ارتش مسلح نازی (اس‌اس) ملحق شده بودید را نقل کرده بودید و نوشته بودید که بیاد می‌آورید مراسم سوگند شما در یک شب سرد زمستانی انجام شد. شما درآن زمان 17 سال سن داشتید. آیا آن سال‌ها را هم جزو اشتباهات زندگی‌تان به‌شمار می‌‌آورید؟

گراس: به‌هرحال من جرمی مرتکب نشده بودم. من انتخاب شده بودم، مثل هزاران نفر دیگری که انتخاب می‌شدند. من داوطلبانه به ارتش مسلح نازی نپیوستم. پایان جنگ مرا از این التزام آزاد کرد. بعد از آن می‌دانستم که دیگر هیچ‌گاه برای هیچ چیزی قسم نخواهم خورد.

اشپیگل: شما تنها نویسنده‌ای از نسل‌تان نیستید که بارها و بارها اظهارات سیاسی کرده است. آیا متوجه کمبود انگیزه مشابه بین نویسندگان جوان‌تر شده‌اید؟

گراس: اگر آنها دنباله‌رو این سنت نباشند مایه تأسف و پشیمانی‌ست. آنها نباید اشتباهات جمهوری وایمار را تکرار کنند و به دنیای خصوصی‌شان عقب‌گرد کنند. روشنفکرها بخش عمده‌ای از راه را برای پیشرفت دموکراسی نوپا در آلمان غربی و تبدیل آن به دموکراسی بالغ باز کردند. متأسفانه، نشانه‌هایی از کمرنگ شدن این تلاش‌ها دیده می‌شود. بحران اقتصادی، محرومیت کودکان، دپورت شدن مهاجران و فاصله‌ی روزافزون بین ثروتمندان و فقرا: اینها همه مسایلی هستند که نویسندگان جوان‌تر باید در آنها به اظهارنظر و تحقیق بپردازند.

اشپیگل: شما هم در گذشته بیشتر درگیر سیاست بودید. مارتین والسر که از نویسندگان هم‌عصر شماست، در نامه‌ی سرگشاده‌ای که به صدراعظم نوشته بود، به عقب‌نشینی آلمان از افغانستان اشاره کرده بود. شما در این جنگ جایگاه و موقعیت خاصی ندارید؟

گراس: مسلما ً دارم. ولی جنگ افغانستان را، در مقایسه با باقی جنگ‌ها نمی‌شود ساده گرفت. برخلاف جنگ با عراق، نماینده‌ای از اتحادیه اروپا در آنجا هست. دخالت ما این‌طور به‌نظر رسید که اشتباه بزرگی بوده است، اما پیدا کردن راهی

برای شانه خالی کردن از زیر مسئولیت آن بسیار سخت است. ایالات متحده مسلما ً نباید نقش فرماندهی را به‌عهده می‌گرفت. آمریکائی‌ها قادر به برپا کردن چنین جنگ‌هائی نیستند. یک‌بار دیگر شکست می‌خورند، همان‌طور که در جنگ با ویتنام شکست خوردند و ما هم با آنها پائین کشیده می‌شویم.

اشپیگل: پس در این صورت، حالا که برنده‌ی جایزه نوبل شده‌اید صدایتان بهتر به گوش بقیه می‌رسد تا قبل. چرا عقب کشیده‌اید؟

گراس: من احساس نمی‌کنم این همان کاری باشد که من باید بکنم. علاوه بر آن، من که کل روز را به این فکر نمی‌کنم که برنده جایزه نوبل شده‌ام. گاهی این مسئله یادم می‌آید، یعنی معمولا ً اوقاتی که دستم تنگ است. مسلما ً وقتی می‌خواهم بنویسم کمکم نمی‌کند، البته آزار هم نمی‌دهد.

اشپیگل: شما را در فشار نمی‌گذارد؟

گراس: این جایزه اصلا ًدر نوشتن مانع من نیست. شاید به این خاطر که در میانسالی برنده آن شدم. درواقع، جایزه‌ای که گروه 47 (GROUP 47‌) (یادداشت مصاحبه‌گر: هیئت نویسندگان آلمانی پس از جنگ) در 1958 به من داد برایم مهم‌تر بود، چون در آن‌زمان خیلی دست و بالم بسته بود و همین‌طور به نویسندگان دیگر هم اعطا شد، که به آن معنای کاملاً متفاوتی بخشید. این حرف را نمی‌زنم که اهمیت جایزه‌ی نوبل را پائین بیاورم، اما می‌خواهم بگویم که تأثیر چندانی هم روی زندگی من نداشت.

اشپیگل: صادقانه جواب بدهید: واقعاً منتظر دریافت این جایزه نبودید؟

گراس: راستش را بخواهید، قبلا ً چرا اما الان نه. بیست سال اوضاع به همین منوال بود: هر پائیز، روزنامه‌نگاران با من تماس می‌گرفتند که به من بگویند یکی از رقابت‌کنندگان هستم و می‌خواستند اولین وقت مصاحبه را برای خودشان بگیرند. بعد یک‌دفعه برای یک سال همه‌چیز آرام شد و حالت عادی به‌خود گرفت.

اشپیگل: آیا از اینکه هاینریش بل در 1972 برنده‌ی جایزه نوبل شد آزرده‌خاطر شدید؟

گراس: نه، اصلا ً، حتی می‌توانید حرفم را باور نکنید. من آن‌موقع درگیر انتخابات کمپین SPD بودم. من داشتم تو میکرفون حرف می‌زدم، سخنرانی کوتاهی بود و یک نفر یادداشتی به دستم داد که در آن نوشته بود: بل برنده‌ی جایزه‌ی نوبل شد. حتی در آن سخنرانی هم اعلام کردم. ما حتی هر دو طرفدار یه نظریه سیاسی بودیم.

اشپیگل: از پایان یافتن زندگی‌تان (مرگ) می‌ترسید؟

گراس: نه، من فهمیده‌ام که، آدم باید خودش را آماده کند. حتی در مورد خودم فهمیده‌ام که کمی کنجکاوی هم دارم. چی به سر نو‌هایم خواهد آمد؟ نتایج فوتبال آخر هفته چه خواهد بود؟ البته مسلما ً هنوز تفریحاتی هست که دوست دارم تجربه‌شان کنم. جیکوب گریم جمله جالبی در مورد بالا رفتن سن دارد، و من این جمله را در یکی دیگر از کارهایش هم دیدم: "آخرین نتیجه در کمین است." این جمله مرا خیلی تحت‌تأثیر قرار داد و به یاد خودم افتادم. وقتی خوب فکر می‌کنم، می‌بینم چیزی برای ترسیدن ندارم!

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692