• خانه
  • بانک مقالات ادبی
  • یادداشتی بر رمان «همه زن‌های زندگی من» نویسنده «اسماعیل زرعی»؛ «پونه شاهی»/ اختصاصی چوک

یادداشتی بر رمان «همه زن‌های زندگی من» نویسنده «اسماعیل زرعی»؛ «پونه شاهی»/ اختصاصی چوک

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

pooneh shahii

رمان «همه زن‌های زندگی من» در 155 صفحه و پنج بخش توسط انتشارات انارا در مونترال کانادا سال 1400 به چاپ رسیده است. همان طور که از نام آن پیداست، داستان زنانی ست که متعلق به زمان خاص و جامعه‌ای خاص نیستند.

نویسنده در این اثر در واقع نظریه کارل گوستاو یونگ پرداخته و به صورتی جذاب در قالب رمان به تحریر در آورده است. همان نظریه یونگ در مورد زنان که ممعتقد است «یک زن چهار نقش اصلی یا چهار بعد شخصیتی دارد که هر زنی آن را با خود به دنیا می‌آورد.

کارل گوستاو یونگ روانشناس بزرگ آنها را"Archetype” یا «کهن الگو» می‌نامد.

چهار الگوی کهن زن:

1-معشوقه (بخش جذاب و زیباگرای درون یک زن)

2-مادر (حامی و سرپرست است)

3-آمازون (ویژگی‌های مردانه درون یک زن)

4- مادونا (متانت، دید عمیق، خلاقیت، معنویت، قدرت تحلیل)

زن‌های رمان اعم از ستاره و ناهید و مهتاب و فریبا و پرستو هر کدام به نوعی در هیبت این کهن الگوی چهارگانه جای می‌گیرند. آنجا که می‌خوانیم «پدر می‌گفت: ستاره، خانم به تمام معناست؛ یکپارچه زنانگی؛ اما به موقع خودش از هر مردی مردتره.» ص 61

راوی قدرت تکلم و حرکت ندارد، فقط می‌بیند و می‌شنود و توسط مادرش فریبا، ترو خشک می‌شود، فریبا اینجا برای آریا که نمی‌تواند حرف بزند و راه برود در نقش کهن الگوی مادراست و زمانی که دل به پدر آریا می‌دهد و عاشق ابراهیم می‌شود که نظامی ست و همکارش، در قالب معشوق و زمانی که بدون او فرزندش را سرپرستی می‌کند و به امورات زندگی رسیدگی می‌کند و نان آورست، آمازون و مادوناست. راوی داستانی در ذهن خود دوشادوش داستان واقعی اطرافش پیش می‌برد. او در ذهن خود ازدواج می‌کند صاحب فرزند می‌شود. همسر دارد و معشوقه می‌گیرد.

ابراهیم که گاه در هیبت خیاط و گاه در هیبت مردی نظامی ست. گاه لوطی محله است و همه از او حساب می‌برند، گاه

مردی نظامی که جلو پایش پا جفت می‌کنند. هم این معشوقه دارد و هم آن و هر دو متاهلند و فرزند دارند.

ستاره و ناهید مثل ستاره‌های چشمک زنی هستند اغواگرکه در آسمان زندگی با خاموش و روشن شدنشان در واقع به مردها چراغ داده و اجازه ورود به زندگیشان را می‌دهند. ستاره، معشوقه ابراهیم خیاط، مردهای زیادی در زندگیش است. ستاره دختر کوچکی دارد که وقتی مهمان مردی برایش می‌آید او را به اتاقش می‌فرستد و می‌گوید تا مهمان نرفته پایش را بیرون نگذارد. ستاره هم معشوقه است وهم مادر.

فریبا که با فریبندگیش دل ابراهیم این مرد نظامی را می‌برد و با او وارد رابطه می‌شود ولی هرگزهمسرش نمی‌شود هم بخاطر موقعیت کاری هم بخاطر خانواده و هم بخاطر همسر ابراهیم. فریبا حتی زمانی که ابراهیم بازداشت می‌شود نصف حقوق خود را همراه با حقوق ابراهیم که حالا خیلی کمتر شده برای همسرابراهیم، مهتاب وفرزندشان می‌فرستد. فریبا هم معشوقه است هم با بدنیا آرودن آریا مادر است وهم بانوع دیدگاهش و بعهده گرفتن غیر رسمی سرپرستی مهتاب و فرزندش آمازون است و مادونا.

 توانایی قلم نویسنده، خود را در جای جای این رمان و شخصیت‌های آن به رخ می‌کشد. در ص 128 می‌خوانیم: «وزن زیادی نداشتم، به گفتۀ خودشان «یک مشت پوست و استخوان» که مثل بذری نامرغوب در سایه رشد می‌کرد، بالغ می‌شد، بزرگ می‌شد، بزرگی‌ای که خیلی به چشم نمی‌آمد.»

مهتاب زنی که حضورش واضح نیست گاهی هست آن هم در شب‌های روشن و درخشش ماه، زمانی که ابراهیم آخر هفته‌ها یا آخر ماه‌ها چند روزی را درکنار همسر و دخترش سپری می‌کند و گاهی نیست، که این گاهی نیست بیشتر از بخش گاهی بودن است. مهتاب مادر است و معشوقه، یا بهتر بگیم معشوق اول که حالا فریبا جای او را گرفته، در روزهایی که ابراهیم دور از شهر و مهتاب و دخترش است. به نوعی مهتاب هم درغیاب همسر هم سرپرست است و هم مرد خانه و هم متین در واقع آمازون است و مادونا. مهتاب هم جزو کهن الگوست.

پرستودوست فریبا که مثل اسمش مدام در حال کوچ کردن است و جایی بند نمی شودو سه بار ازدواج کرده و از همان جوانی زنی پرشور و هیاهو بوده و همواره نقش معشوقه را داشته و بعد همسر شده و مادر و سال‌هایی هم نقش مرد خودش را بعهده داشته است در قالب همین کهن الگوی زن جای می‌گیرد که نویسنده با خلاقیت و هوشمندانه از تمام شخصیت‌های داستان در راستایاین تقسیم بندی یونگ بهره گرفته است. همان که در قالب کهن الگوی زن ابراز کرده است، همانطور که در ابتدا از نظر یونگ گفتیم: «یک زن چهار نقش اصلی یا چهار بعد شخصیتی دارد که هر زنی آن را با خود به دنیا می‌آورد.»

1-معشوقه (بخش جذاب و زیباگرای درون یک زن)

2-مادر (حامی و سرپرست است)

3-آمازون (ویژگی‌های مردانه درون یک زن)

4- مادونا (متانت، دید عمیق، خلاقیت، معنویت، قدرت تحلیل)

اسامی زن‌ها هم انتخابی بسیار زیرکانه بوده که در قالب شخصیت‌هایی که دارند معنای اسمشان را برای خواننده تداعی می‌کنند.

آقای اسماعیل زرعی نویسنده توانمندی که گنجینه‌ای از واژه‌ها و دیدگاه‌های عمیق فلسفی و روانشناختی را در قالب داستان‌های خوب و پر کشش به جامعه ادبی ارائه داده است. تا آنجا که نام نویسنده به تنهایی نشان از خواندن کتابی خوب را به همراه دارد. ■

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

یادداشتی بر رمان «همه زن‌های زندگی من» نویسنده «اسماعیل زرعی»؛ «پونه شاهی»

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692