مقاله «فرا روایت» نویسنده «رضا ارژنگ»/ اختصاصی چوک

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

reza arjang

زندگی یک فرا روایت است که از میان آنمی‌گذریم. این است که هرکه فکر می‌کند داستان جالبی رانوشتن دارد اما تنها داستان نویسان می‌نویسند، چون در فرا روایت به داستان غیر قابل نوشتن می‌رسیم!

گوی از توی و بیرون داستانی می‌گذریم که پر از گزاره‌های ضد و نقیض و بی‌معنا و با معناست که بسیار شبیه دنیاست!

جهان خود گویی یک فرا روایت است و قابل تعریف نیست.

وقتی به یک پارک می‌رویم وارد فضای یک فرا روایت می‌شویم همینطور یک نمایشگاه اگر یکی ازمان بپرسد به کجا رفته بودیم می‌گوئیم به نمایشگاه یا پارک رفته بودیم اما نمی‌توانیم همه جزئیات را روایت کنیم. فضای فرا روایت از داستان می‌گذرد.

یک فیلم سینمایی هرچقدر پیچیده باشد، قابل تعریف و شرح است. اما فرا روایت چند بعدی می‌شود.

به جایی می‌رسد که از شدت حجم گزاره‌ها قابل بیان نیست!

به ویژه آنکه گزاره‌ها در پی هم نمی‌آیند. بلکه در راستای یکدیگرند.

اگر توی یک نمایشگاه سرت را بچرخانی. بخشی از واقعیت که آن برتر جریان دارد را نمی‌بینی!

داستان‌های حاشیه رو و راج مثل «تریسترام و شندی» و «هزار و یک شب» به سمت فراروایت حرکت می‌کنند اما به آن نمی‌رسند! همینطور فیلم‌هایی مانند فیلم‌های «اندری تارکوفسکی».

زندگی خود یک فرا روایت است. حجمی از گزاره‌ها که قابل تعلیل نیستند از فرط انباشتگی و انبوه شدن و مرگ این فرا روایت را جمع و جور می‌کند!

(البته اگر در دیگر سوی مرگ فرا روایتی دیگر در کار نباشد!)

جیفر جویس و مارسل پروست هم در برخی آثارشان سعی در بیان فراروایت گونه دارند اما کار دستکم در آثار جویش به چرندگویی و ور زدن شبیه می‌شود و پروست ملال آور می‌شود و خسته کننده چون ذات فراروایت در همین بیان نشدن استکه زیباست و خواب‌گونه.

شما هربارکه به یک پارک وارد شوید، فراروایتی نو جریان دارد. هیچکس نمی‌تواند مدعی ثبت و ابداع آن شود. می‌توانید ناظری متحرک و یا ثابت باشید و شاهد فراروایتی که هر بار گزاره‌هایش تغییر می‌کند!

بی‌تردید فراروایت هنر نیست!

عزم هنر با تظاهر و ببینید چه کرده‌ام همراه است.

فرا روایت مثل ساختمانی است که تویش زندگی می‌کنیم. دنبال مهندس و معمارش نمی‌گردیم.

اگر خوب ساخته شده باشد، خطش را می‌بریم و اگر نه غرولندی و بس.

بنظرم اما جهان اما دارد بروی یک فراروایت بسط می‌یابد. این هجو آمیز، دلهره‌آور و گاه شگفت انگیز است.

اگر فراروایتی ازناخودآگاه نیز بسوی جهان ما در حرکت باشد. شاید نقطه برخورد این دو فرا روایتی (جهان خواب (ناخودآگاه) و خودآگاه) پایان دنیا باشد.

فرا روایت هنری آمیخته از سینما، ادبیات، عکاسی و موسیقی معماری و حواس پنجگانه است! این هنر امکان ایجاد شدن ندارد!

«فراروایت» یادآور می‌شود که «روایت» سقفی دارد که زمانی که از آن می‌گذریم دیگر بیان ناممکن است!

اگر کسی از شما بپرسد بگوئید «زندگی چیست؟»

شما در می‌مانید! اگر هر جمله‌ای بگوئید ناقص و ابتر است!

پس کل زندگی هم یک «فراروایت» است.

در «فراروایت» بیان ناممکن می‌شود و به ساحتی می‌رسیم که قابل بازگویی نیست. گاه حتی «فراروایت» جنبه‌ای سوررئالیستی دارد.

«نور تاریک» یا «نور سیاه» عرفان، فراروایت است!

چنین چیزی در واقعیت نیست. معنایی ندارد. پس بهش جنبه تمثیل می‌دهیم. «فراروایت» ما را به دیدار جهانی می‌برد که چند بعد دیگر هم دارد! آنجا شاید زمان بی‌معنا شود و بیداری و خواب به تمثیلاتی مشترک برسند! یا حس کنیم همه زندگی هم خوابی است با تعابیری آشنا!

مثل رسیدن به لبه‌های بیداری همانطور که «نووالیس» شاعر می‌گوید. در واقع «فراروایت» معمولاً قابلیت بروز بصورت هنر را ندارد. جهان «فراروایت» دنیای کوانتومی است. دنیایی که زمان مفهوم خطی جهان ما را ندارد. دنیای عرفان در واقع شبیه «فراروایت» است. قبض در «من» و بسط در «دیگران». این حتی قابل توضیح نیست.

پس شاید بهتر باشد که درباره «فراروایت» چیزی نگوئیم! چون «فراروایت» خواب گونه است.

اگر بخواهید داستانی عجیب و غریب بگوئید. این «فراروایت» نیست!

«فراروایت» شبیه طرحهای «موریس اشر» است. حسی از هم را در دنیای بیداری‌مان می‌آورد که ندیده بودیمش! حتی فراتر ازاین!

شبیه حس مبهمی است که نسبت به «بودنمان» داریم. نسبت به وجود پدیده‌ها! نه حتی این هم نیست! این بیشتر یک حس فلسفی است! «فرا روایت» در این چند صفحه به خوبی معرفی نشد.

شاید چون خودمان هم به دقت نمی‌دانیم درباره چه سخن می‌گوئیم؟!؟

تنها این حس در «فرا روایت» ممکن است با «روایت» متفاوت باشد، اینکه به هذیان، خواب یا رؤیایی مانند است!

با همان ساختار وهم انگیز!

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مقاله «فرا روایت» نویسنده «رضا ارژنگ»

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692