زمانی برای نوشتن ایجاد کنید.
یکی از مهمترین و بنیادیترین چیزهایی که باید به یاد داشته باشید نوشتن روزانه است، علاوه بر به خاطر سپردن، باید آن را به صحنۀ زندگی خود وارد کنید، باید هر روز چیزی بنویسید، به هیچ وجه از نوشتن روزانه دست نکشید، حتی اگر همۀ آن چیزی را که میخواهید انجام دهید به قسمتهای مختلفی تقسیم کنید و انجام بقیۀ آن را به زمانی دیگر موکول کنید.
نوشتن چیزی در هر روز تعهد و نظم موردنیاز شما را فراهم میکند، این تعهد و نظم به شما اطمینان میدهد تا یک روز بتوانید کتاب کاملی از دستنوشتههایتان را در ژانر منتخب خود داشته باشید، در هر صورت چه آن کتاب به چاپ برسد و چه نرسد، شما تا زندگی خود را نبینید نمیتوانید اثری خوب خلق کنید، نوشتن روزانه باعث میشود زندگی خود را ببینید، نقاط قوت و نقاط ضعف خود را ببینید، لازم است هر روز ندا در دهید که زندگی چگونه بوده. باید بتوانیم با بلندنظری هم بیرون از خود و به درون خود نظر افکنیم.
به خودتان اجازۀ نوشتن دهید.
تصور غلطی برای نویسنده بودن وجود دارد، اجازه ندهید این تصور غلط احساسات شما را لاپوشانی کند، میتوانم با واژههایی شیک و زیبا به شما بگویم؛ اهمیت ندهید اگر یک نفر میگوید؛ نویسندۀ واقعی کسی است که کتاب چاپ شده داشته باشد، یا شما فلان نویسنده نیستید؛ البته که شما فلان نویسندۀ معروف نیستید، آنها نمیدانند، اما شما که میدانید زمان مقرر وقتی میرسد، کسی نمیتواند سد راه آن شود، یک نویسنده باید تجربه کند تا حسهایش بیدار شوند، آنها نمیدانند، اما شما که میدانید هر روز باید احساسات خود را در قالب کلمهها بریزید، هر روز باید زندگی را ببینید و خودتان را ببینید، بله، دقیقاً به دلیل همین تصور غلط متقاعدکردن عزیزان و نزدیکان، برای نویسندگان تازهکار دشوار است. در حقیقت این میل به نوشتن شما و همۀ افراد دیگر که میلی به نوشتن دارند باید جدی گرفته شود. پرداختن به فشارهای بیرونی را به بعداً واگذار کنید یا اصلاً میتوانید آنها را بردارید و دور بیندازید. وقتی به فشارهای بیرونی واکنش نشان دهید آنها را تثبیت میکنید، پس هیچ واکنشی نشان ندهید، خود را رها کنید و بنویسید. مطمئن باشید که نوشتن شما از شستن ظرفها، باغبانی و گردگیری مهمتر است و یا هر فعالیتدیگری که شما را از قلم و کاغذ دور نگه میدارد.
قفل کردن در
یکی از نویسندگان انتشارات mills and boons، اظهار داشت زمانی که تصمیم گرفت رماننویس شود، یکی از اتاقهای خانهاش را به اتاق مطالعه و کار خود تبدیل کرد، در را قفل کرد و هنگام کارکردن مانع ورود دیگران به اتاق میشد.
احتمالاً شما احساس میکنید که نیازی نیست تا این حد پیش بروید، اما نباید از اهمیت دو مورد مهم غافل شوید؛ فضایی را در خانه به کار خود اختصاص دهید، جایی باشد که واقعاً میتوانید کار کنید و بنویسید و بنویسید. و همچنین علاوه بر مکان، باید زمانی را به نوشتن اختصاص دهید و به عبارت بهتر زمانی برای نوشتن ایجاد کنید.
اختصاص دادن زمان
کمبود وقت رایجترین بهانه برای نرسیدن قلم به کاغذ است، و این موضوع میتواند با یکی یا چند مورد از این توضیحات توجیه شود:
شما یک کار تمام وقت دارید.
خانواده پرجمعیتی دارید.
نهالی هست که باید آن را بکارید.
تعهدات زیاد دیگری دارید.
شما خیلی خسته هستید.
همۀ این بهانهها را میشود در یک تعریف ساده جمع کرد:
شما باور ندارید که به اندازۀ کافی خوب هستید.
ایجاد اعتماد
اعتماد یعنی حسی که برای خوب بودن یک شخص یا یک چیز دارید، شاید سر منشأ آن این باور شما نسبت به خودتان باشد که نمیتوانید به خوبی بنویسید یا در موقعیتهای متفاوت خوب عمل کنید. و عدم وجود اعتماد به نفس یک مانع اصلی برای میل به نوشتن است. هیچ راه آسانی در این زمینه وجود ندارد. اگر واقعاً میخواهید بنویسید، تنها گزینه انجام دادن و ادامهدادن آن است. مثل وقتی که میخواهید یک رانندۀ حرفهای شوید، تنها گزینه نشستن پشت فرمان و رانندگی کردن است.
انجام مراحل زیر میتواند کمک کننده باشد:
گوشهای از خانۀ خود را به نوشتن اختصاص دهید.
یک دفترچه یاداشت داشته باشید که در آن ایدههای خود را یاداشت کنید.
هر روز زمان مناسبی را برای نوشتن فراهم کنید و به آن پایبند باشید.
یک مهلت زمانی برای نوشتن تعیین کنید، مثلاً با یک ساعت در روز شروع کنید.
هر روز چیزی بنویسید، حتی اگر فکر میکنید نوشتۀ شما میتواند افتضاح به بار آورد یا امکان دارد وحشتناک باشد، نوشتن روزانه را حفظ کنید.
آن چه را که دیروز نوشتهاید دوباره بخوانید، در بدترین حالت شما را به بازنویسی وا میدارد. و در بهترین حالت از آن چه که دربارۀ آن فکر کردید خیلی بهتر است و شما را به بیشتر نوشتن ترغیب میکند.
یک لغت نامه خوب بخرید که معانی بیشتر لغات را پوشش دهد و یک فرهنگ جامع از مجموع مترادفها و متضادها داشته باشید.
اگر هنگام خواندن یا گوشدادن، با کلمهای جدید یا اصطلاح تازهای مواجه شدید، آنها را در دفتری ثبت کنید. به جز دفترچۀ ثبت ایدهها، دفتری را به کلمهبرداری اختصاص دهید.
سعی کنید کلمههای ثبت شده در دفتر کلمهبرداری را به کار بگیرید، در پرتو چنین رویکردی دامنۀ واژگان فعال شما گسترش مییابد و به نوشتههایتان رنگ و لعاب بیشتری میبخشد.
دستنوشتههای شما برای چاپ شدن باید تایپ شده باشند، بنابراین اگر امکان پذیر است از یک کامپیوتر شخصی استفاده کنید. هر چقدر که نوشتههای شما حرفهایتر به نظر برسند، شما بیشتر احساس حرفهای بودن دارید.
ایدههایتان را از کجا میگیرید؟
بعد از تصمیمگیری دربارۀ نوشتن، گام بعدی یافتن چیزی است که دربارۀ آن بنویسید.
دنیا را که در جریان است تماشا کنید.
مردم را تماشا کنید که در موقعیتهای روزمره چگونه رفتار میکنند، هنگامی که ایدهها به ذهن شما خطور میکنند، آنها را در دفترچه یاداشت کنید. برای مثال؛ دفعۀ بعدی که به سوپرمارکت میروید رفتار سایر مشتریان را مشاهده کنید، چند ثانیهای را بگذارید برای گپ زدن با صندوقدار یا دستیاری که خریدهای شما را بستهبندی میکند. نه تنها به کلماتی که میگویند بلکه به نحوۀ گفتن آنها نیز گوش دهید. به لحن آنها و به رفتارشان با دیگران نیز دقت کنید.
اگر شما به محل کار خود رفت و آمد میکنید، از زمان سفر خود استفاده کنید تا رفتار همسفران را در اتوبوس، مترو یا هر موقعیتی که در آن سفر میکنید، مشاهده کنید. سعی کنید تصور کنید که آنها چه نوع خانههایی دارند، چگونه زندگی میکنند، زندگی آنها به کجا منتهی میشود، هر چیزی در زندگی روزمره راهی برای ایدهیابی میگشاید، به افرادی که در اطراف شما هستند دقت کنید که چگونه رفتار میکنند.
نه تنها باید تماشا کنید، بلکه باید گوش دهید، نویسندگان شنوندگان ماهری هستند، آنها گاهی عمداً به مکالمات افراد گوش میدهند، شما میتوانید چیزهای کوچک خارقالعادهای از مکالمات و صحبتهای بین افراد دریافت کنید و به ایدهای برای انواعی از نوشتهها تبدیل کنید، از نامهای کوتاه تا مقالهای که چیزهای دشوار را توضیح میدهد، و یا انواعی از کارهای داستانی و تخیلی.
از رسانهها غافل نشوید، شاید غنیترین منابع برای ایدهها روزنامهها، تلویزیون و رادیو هستند. حواستان باشد داستانهای غیرمعمول و برنامههای عجیب و غریب را که در میان برنامههای اصلی وجود دارد از دست ندهید، انواع و اقسام چیزها میتوانند برای تخیل و خلاقیت شما خوب باشند. یادم میآید یک برنامه رادیویی دربارۀ موضوع کسلکنندهای با مضمون نوشتن وصیتنامه ایدهای برای نوشتن یک داستان کوتاه به من داد. این برنامه مشکلات حقوقی را برای افرادی که تمایل دارند وصیتهای غیر معمولی داشته باشند به شکل برجستهای بیان میکرد و توجه مرا جلب کرد.
با جمعآوری اطلاعات حقوقی لازم، به زودی کاراکتر اصلی داستان و شخص ذینفع که داراییهای متوفی به او تعلق میگیرد در ذهنم نقش بست. و از آن جا به بعد تنها یک قدم کوچک تا نوشتن داستان و ارسال آن برای سردبیر مجله مانده بود.
منابعی برای یافتن ایدهها
ایدهها در اطراف شما هستند، فقط اگر بتوانید خودتان را برای یافتن آنها آموزش دهید، به راحتی آنها را دریافت میکنید. نگران نباشید که ایدهها پیش و پا افتاده و ساده هستند، خیلی از آنها وقتی غنی و بارور میشوند، مانند دانهای هستند که به خاک ثمربخش افتاده است.
مواردی که در زیر ذکر شدهاند تنها چند مورد ممکن برای پیداکردن ایده هستند:
فرودگاهها
سواحل
اتوبوس، هواپیما و قطار
مربی ورزش یا معلم هر حرفهای
کافهها، رستورانها
باشگاهها
دکترها و دندانپزشکان
آرایشگاهها
زمین بازی مدرسه
مغازهها
ایستگاههای مختلف
این لیست انتها ندارد، اما به عنوان یک قاعدۀ کلی ایدهها را میتوان در هر جایی که تعدادی از مردم جمع میشوند پیدا کرد.
نوشتن به صورت شنیداری و دیداری
توسعۀ مهارتهای گوشدادن و تماشاکردن میتواند کمککننده باشد، با این وجود قراردادن آنها روی کاغذ دشوار به نظر میرسد، اغلب موارد عبارتی که در ذهن فوقالعاده به نظر میرسد وقتی با کاغذ برخورد میکند کسلکننده و بیروح است. انگار که کلمات نمیتوانند روی کاغذ به واقعه یا احساس پیوند بخورند.
در این کتاب به دنبال زندهکردن نوشتههای شما و به دست آوردن عنصر حیاتی نوشتهها هستیم که پر از انرژی است، عنصری که بتواند فضای نوشتههای شما را لبریز از هیجان کند.
شناسایی خواننده، اثر شایانی در به دست آوردن عنصر حیاتی دارد.
شما یاد میگیرید که چگونه احساسات خواننده را فعال کنید و باعث برانگیختن آنها شوید، به طوری که خواننده شخصیتهای توصیف شده را بشناسد و با آنها همذاتپنداری داشته باشد، منظرههایی را که با واژهها بیان کردهاید ببیند و صداها را بشنود.
متنهای توصیفی طولانی هر چقدر هم که زیبا نوشته شده باشند، بدون وجود دیالوگ یا عمل و عکسالعمل بسیار کسلکننده هستند، چرا که باید چیزی باشد که به توصیفات رنگ ببخشد و متن را زنده کند، طوری که خواننده احساس کند در حال جریان است.
مردم از این که دربارۀ شخصیتها و افراد مختلف چیزی بخوانند لذت میبرند، و یکی از دلایل اهمیت شخصیتپردازی نیز همین است. بنابراین، حتی میتوان با گنجاندن مصاحبهای کوتاه به مقالههای غیرداستانی و علمی رنگ بخشید، مصاحبهای کوتاه با یک کارشناس معتبر و شناختهشده که در حیطۀ مقاله تخصص دارد یا فردی که در موضوع مقاله، صاحب نظر است و فعالیتی مرتبط دارد.
در داستان هم واکنش کاراکترها نقش تعیینکنندهای برای بیان احساسات و انتقال تصویرها دارد، واکنش شخصیتهای داستان نقش مهمی در به تصویر کشیدن صحنهها، بیان احساساتی که یک مکان یا رویداد در شخصیتها ایجاد میکند، مناظر و صداها ایفا میکند.
هر ژانری که انتخاب میکنید، مطمئن شوید که معنی واقعی کلمات را میدانید، از فرهنگ لغت و مترادفها استفاده کنید. از املای کلمه یا عبارت مطمئن شوید.
به تجربههای خود وصل شوید.
نوشتن دربارۀ دانستهها یکی از اولین چیزهایی است که نویسنده یاد میگیرد. هر چند اگر این قاعده بیش از حد جدی گرفته شود، نویسندگان کمی دانش کافی برای نوشتن یک رمان تاریخی، علمی تخیلی یا ماجرای رازآلود یک قتل دارند.
توصیۀ نویسندۀ پرفروش، مارتینا کول (Martina Cole) کاربردیتر است؛ «دربارۀ آن چه که میدانید بنویسید و اگر نمیدانید، آن را درک کنید.»
شما نیازی به زندگی در یک قرن گذشته ندارید، البته اصلاً هم نیاز نیست که یک قاتل باشید! یا اگر نوشتۀ شما در ژانر تخیلی جای میگیرد، حتماً نباید به فضا سفر کنید! تحقیق کامل دربارۀ پیشزمینۀ داستان اطلاعات واقعی موردنیاز شما را فراهم میکند و البته از دیدن فیلمهای مختلف هم دربارۀ پیشزمینۀ داستانتان غافل نشوید.
داشتن دانش تخصصی بسیار ارزشمند است. سالهای سپری شده در پیشه یا هنری خاص اعم از صنعت یا شغل حقوقی، پرستاری یا معلمی؛ خدمت نظام وظیفه در نیروهای ارتش یا نیروی مسلح از جمله نیروی زمینی، هوایی یا دریایی به آگاهیِ فعال شما چیزی اضافه میکند، چیزی که تجربه کردهاید خیلی بهتر از چیزی است که تجربه نکردهاید و دربارۀ آن اطلاعات کسب میکنید، یا مثلاً بزرگ شدن در خانوادهای با درآمدی ثابت و پایین و بالعکس مدیرت خانواده با چنین درآمدی، کاری با شیفتهای طولانی در خط مونتاژ یک کارخانه؛ شاید هم در حال راهاندازی یک کسب و کار جدید هستید یا کسب و کار خود را به تازگی از دست دادهاید، هر یک از این تجربهها باعث غنی شدن آگاهی شما میشود، غنای اطلاعات و آگاهی باعث توانگری در نوشتن میشود. اطلاعاتی که بتوانید نوشتههای خود را روی آنها پایهگذاری کنید. هر چند آگاهیِ فعال و تجربههای عملی تنها یکی از جنبههای نوشتن است. شما همچنین باید راهی پیدا کنید که به شخصیتهای مقالهها و داستانهایتان روح ببخشید، و این از روابط شخصی شما نشأت میگیرد، چه آنها خوب باشند و چه بد. از اولین خاطرات دوران کودکی در روزهای مدرسه تا روابطی که در بزرگسالی داشتهاید، دلبستگیهای عاشقانه، روابط کاری، روابط خانوادگی، هر رابطهای که در شکلگیری تجربههای ما نقش داشته، میتواند در نوشتههای ما و علیالخصوص روح بخشیدن به کاراکترها حضور داشته باشد.
به گذشته خود نگاه کنید.
بدون شک هر فردی در گذشتۀ خود موفقیتها و شکستهای زیادی را تجربه کرده است که دربارۀ آنها بنویسد، اما بسیاری از ما احساس میکنیم در زندگی خود کارهای خیلی کمی انجام دادهایم که ارزش متعهد شدن به کاغذ را داشته باشند. اما با بررسی دقیقتر میبینیم که اتفاقاً موارد نادری را در گذشته تجربه کردهایم، به طوری که خاصِ خود ما است، در واقع همۀ انسانها با توجه به ویژگیها و شخصیت منحصر به فرد خودشان میتوانند خاطرهها و تجربههایی منحصر به فرد نیز داشته باشند، به اولین خاطرات خود برگردید، چه احساسی داشتید، وقتی که:
به خاطر شیطنتهایتان با عصبانیت با شما حرف میزدند یا اظهار ناراحتی میکردند؟
بچههای دیگر شما را سرزنش میکردند یا در بازیهای دوران کودکی با شما بدرفتاری میکردند؟
نمیتوانستید از چیز لذت بخشی که دوست دارید بهرهمند شوید؟
پدر و مادرتان با هم بحث میکردند؟
در مدرسه شما را تنبیه میکردند؟
شما مجبور بودید تا در بیمارستان تحت درمان باشید؟
یک آسیب روحی در خانواده باعث شد متوجه شوید که دیگر هیچ چیز در خانه مثل سابق نیست؟
اینها فقط تجربههای کمی است که کودکان به اشتراک میگذارند، اما سعی کنید از نظر سنی چند درجه بالاتر را نیز به یاد آورید، آیا میتوانید احساس خود را به یاد آورید زمانی که:
برای اولین بار به تنهایی از خانه خارج شدید.
اولین روز کاری خود را شروع کردید.
اولین روز مدرسه خود را به یاد آورید.
به تنهایی به خارج از کشور مسافرت کردید.
اولین دسته چک خود را دریافت کردید.
ماشین خودت را خریداری کردی.
پیشینه شما اهمیت بسزایی دارد، چرا که میتواند روی نوشتن شما تأثیر بگذارد، اما توجه کنید که نوشتن دربارۀ پیشینه کنجکاوی شما را برمیانگیزد و باعث میشود به خودتان نزدیکتر شوید، پس مادامی که به خودتان نزدیک میشوید، بهتر میتوانید نوشتههای خود را بهبود دهید.
شناختن خواننده
آیا تا به حال برای شما پیش آمده که به نوشتن بعضی چیزها فکر کنید و با خود بگویید: این خیلی معمولی است، آیا این بینشی سالم و روشندلانه است؟
تجربههای روزمره ممکن است به شکل بالقوهای به نوشتن خلاق مرتبط باشند. مطمئناً نوشتن فعالیتی است که به شما کمک میکند چیزهای بد و کسلکننده را برای مدتی کوتاه فراموش کنید. اما خب برخلاف آنچه که عموم افراد میگویند نمیتواند کاملاً متضمن فرار از فعالیتهای اجتماعی و گوشهگیری باشد. احتمالاً فکر میکنید نوشتن دربارۀ رویدادهای اصیل و موقعیتهای غیرمعمول صورت میگیرد نه دربارۀ بازکردن یک حساب بانکی برای پساندازهای یک جوان. تا حدودی درست است.
البته که حق با شماست، اصالت و ناببودن ایدهها عنصر اصلی هر نوشته است، چه آن نوشته تخیلی باشد، چه واقعی.
واقعبینی نیز چنین است، شما باید توانایی پذیرش و عمل کردن در موقعیتهای دشوار را داشته باشید، شما باید بر اساس آنچه که در واقعیت شکل میگیرد عمل کنید و با آن مواجه شوید، نه این که عزلت و گوشهنشینی اختیار کنید و انتظار داشته باشید بدون رویارویی با چیزهایی که وجود دارد، بدون رویارویی با خوانندگان و دنیای خوانندگان به گونهای بنویسید که نیروی نهفته از واژههایتان به دل بشیند، شما باید تجربه کنید، باید ببینید تا خوانندگان کتابها را بشناسید، خوانندگان چه کسانی هستند؟ خوانندگان همین مردم معمولی هستند. این عنصر است که کار شما را به وضوح زنده میکند و به آن نیرو میبخشد.
مشاهدهکردن زندگی روزمره
مایکل گرین (Michael Green)، روزنامه نگار حرفهای و نویسنده کتابهای غیرداستانی و طنز است، مایکل گرین توصیۀ شگرفی برای کسانی که علاقه دارند نویسنده شوند و برای نویسندههای تازهکار دارد:
«زندگی روزمره را با چشمِ نویسندگی ببینید، دیدگاه خود را از طریق آنچه در موقعیتها و اشخاص نهفته است توسعه دهید، پس فقط به نهفتههای درونِ خود اکتفا نکنید، بلکه میتوانید از طریق احساسات خود نسبت به یک شخص، شئ، مکان یا موقعیت عمل کنید، شما میتوانید پلی بین نهفتههای خود و آنها ایجاد کنید، از آنها نیرو بستانید و با کاویدن و توسعۀ احساسات خود، به نوشتههایتان نیرو ببخشید. دفترچه یادداشتی همراه داشته باشید و هر رویداد یا ایدهای که میآید را یادداشت کنید.»
بخوان، بخوان، بخوان
علاقه شما به نوشتن ممکن است هر چیزی باشد، داستانی یا غیر داستانی، رمانهای ادبی یا مقالات تخصصی، شما باید همه چیز و هر چیزی را در ژانر انتخابی خود بخوانید.
با چشم نویسندگی بخوانید
این کتاب طراحی شده تا در درک چشم نویسندگی شما را یاری دهد و به دنبال آن درک کنید که چگونه میتوانید با چشم نویسندگی خود بخوانید. شما همچنین رفتار و دانش جدیدی را برای فراگیریِ تجزیه و تحلیل کتابهایی که میخوانید کسب میکنید، زمانی را به تجزیه و تحلیل اختصاص میدهید که چگونه نویسنده موفق شده توجه شما را جلب کند به طوری که خواندن را تا پایان کتاب ادامه دهید.
دفترچه یادداشت شما به یک منبع ارزشمند برای ایدهیابی و مراجعات شما تبدیل میشود. عدم نوشتن ایدهها میتواند منجر به از دست دادن آنها شود. در واقع تعهد ایدهها به کاغذ، تعهد آنها به حافظه و برانگیختن برای پروژههای نوشتاری جدید است.
مادامی که تواناییهای حیاتی شما توسعه مییابد، ممکن است دریابید که لذتِ شما از خواندن با نکتههای فنی که از قبل نمیدانستید و اکنون به آنها آگاه شدهاید، خراب شده است. با این وجود، درکِ جدید شما، به تدریج به شما کمک میکند تا قدردان مهارتهای به کار گرفته باشید. لذت مطلق از خواندن زمانی بهتر حاصل میشود که یک مطلب علاوه بر این که به زیبایی نوشته شده باشد، کلمهها نیز به خوبی کنار یکدیگر قرار گرفته باشند، به عبارتی ساختمان جملات خوب باشد. با رسیدن به این مرحله، بهبود چشمگیری در نوشتن شما نمایان میشود.
سؤالات زیر طراحی شدهاند تا بینشی را ارائه دهند، بینشی که برای هر دوی نویسندههای داستانی و غیرداستانی به کار میرود تا توجه خواننده را جلب کنند و او را روی اثر متمرکز نگاه دارند. اگر به تازگی کتابی خواندهاید، میتوانید از این پرسشنامه استفاده کنید تا میزان جذاب بودن و اثرگذاری آن را دریابید.
- آیا اولین جملۀ پاراگراف آغازین باید از بقیه کوتاهتر باشد؟
- آیا اولین پاراگراف کوتاهتر از دومی است؟
- آیا پاراگراف اول به شما میگوید داستان یا مقاله دربارۀ چیست؟
- چه چیزی شما را ترغیب کرد که مقاله یا داستان را بخوانید؟
الف) شما میخواستید بدانید که چگونه یک وظیفۀ خاص را اجرا کنید؟
ب) عنوان جذابی داشت.
ج) دریافتید که چیزی را از قبل نمیدانستید.
چ) شما میخواستید بدانید که در ادامه چه اتفاقی میافتد یا چگونه پایان مییابد؟
- آیا میانۀ مقاله یا داستان سرگرمکننده یا آموزنده بود؟
- آیا از یک ترتیب منطقی برخوردار بود؟
- آیا هر بخش یا صحنهای شما را برای خواندن قسمت بعد ترغیب میکرد؟
- آیا احساس میکنید مجبور هستید به خواندن ادامه دهید؟
- اگر کاراکترهای متفاوتی در آن وجود داشته باشد، میتوانید با آن ارتباط برقرار کنید؟
- آیا با یک نتیجه منطقی خاتمه مییابد؟
- آیا پایان کار رضایتبخش بود؟
- آیا سوالها پاسخ داده میشوند یا پاسخ آنها به پایان گره میخورد؟
- آیا نویسنده آنچه را که وعده داده بود ارائه داد؟
- آیا از خواندن آن لذت بردید؟
- آیا بیشتر از آثار این نویسنده مطالعه میکنید؟
هر چه که پاسخهای بله بیشتر از خیر باشند، میزان اثرگذاری و جذابیت کتاب بیشتر بوده.
چکلیست
آیا زیاد میخوانید؟
آیا هر روز وقتی را به نوشتن اختصاص میدهید؟
آیا یک دفترچه برای ایدههای خود دارید؟
آیا یک فرهنگ لغت خوب و فرهنگ جامعی دارید که علاوه بر معانی، مترادفها و اصطلاحات را پوشش دهد؟
آیا در نظر گرفتهاید استفاده از رایانه چگونه بر خواستههای نوشتاری شما تأثیر میگذارد؟
آیا در مورد آنچه میدانید مینویسید؟
پس دست به کار شوید، دفترچه یادداشت خود را بردارید و 10 ایده برای مقاله یا داستان یادداشت کنید. باید حداقل یکی از این ایدهها را به عنوان یک طرح کلی قابل اجرا توسعه دهید.■