دربارۀ نویسنده: خانم زهرا محمدی فرازاندام از نویسندگان کوشا است که از سال 1395 بهطورجدی شروع به نوشتن کردهاند و تاکنون یازده رمان به تحریر درآوردهاند که چهار رمان از ایشان چاپ شدهاست؛ رمانهایی باعنوانهای: ِصدای سکوتم را بشنو از نشر نامۀ مهر؛
از قنوت تا غنا از نشر آئیسا؛ رویش معجزۀ زندگی از نشر یوپا؛ رمان واماندگی از نشرروشا؛ رمان واماندگی چهارمین رمان ایشان است که امسال باهمکاری انتشارات روشا چاپ شد؛ این نویسندۀ عزیز همکاری مستمر با کانون فرهنگی چوک دارد؛ تمام دورههای نویسندگی و ویراستاری را باموفقیت گذرانده و از اعضای فعال ماهنامۀ چوک است که آثار بسیاری در زمینۀ نقد بهقلم توانای او چاپ شده، آرزوی سلامتی و موفقیتِ روزافزون برای این هنرمند گرانقدر را داریم.
خلاصۀ رمان: رمانِ واماندگی، داستان زنی با دو فرزندش را بیان میکند که همسرش در اثر بیماری فوت کرده و مادر با اقتدار سرپرستی خانواده را بهعهده دارد! حنانه زنی مهربان و بااراده است؛ او در کارخانۀ تهیۀ مواد غذایی کار میکند، در محیط کار نیز با توانایی حضور دارد؛ صاحبکارخانه سکتۀ مغزی کرده و بهناچار پسرش که خارج از کشور است، برای ادارۀ کارخانه از هلند برمیگردد؛ مردی آشفته که بهدلیل مشکلات خانوادگی خودش بهاطرافیانش بدبین است! طی برخوردهایی که با حنانه دارد، شیفتۀ شخصیت خودساختۀ او میشود و باوجودِ اختلاف سنی ده سال که حنانه بزرگتر است، عاشقش شده؛ اما در این میان برای ازدواج، دچار مشکلاتی از سوی فرزندانِ حنانه و خانوادۀ خود میشود که با مدیریت
هردوی آنها بهسر منزل مقصود میرسند.
بررسی رمان: این رمان در نگاه اول شاید دارای موضوعی تکراری و کلیشهگونه باشد؛ ولی با بیان مشکلات و نیازهای انسان و ارائۀ راهحلهای دُرُست و کاربردی، راه تازهای روی خواننده میگشاید! با اشاره بهپیچیدگیهای زندگی مدرن، نیاز بهآرامش و درکشدن را در قالبی زیبا و عاشقانه مطرح میسازد که اساسیترین نیاز بشریت حفظ و تقویت نیروی محرکۀ عشق است! داستان با مضامین عمیق با بیانی ساده و گفتاری عاشقانه، آشفتگی و پیچیدگی روابط امروزه را به دور از تعصبهای جنسیتی یا کوباندن جنسیت مقابل بیان میکند!
هدف نویسنده ارائۀ راهکاری است که بتوان در این گرداب زندگی و باتلاق روابطِ انسانی، عشق حقیقی را یافت و عاقلانه آن را ابراز کرد! نگاه به عشق در این رمان نگاهی احساسی و زودگذر نیست؛ با توجه به این که عشق را جزء ملزومات زندگی میداند که صدالبته دُرُست است؛ اما زیرکانه بهدادن راهکارهای علمی میپردازد؛ عشقِ رمان واماندگی عشقِ خام نوجوانی نیست! عشقی پخته است که نیاز به آن را در سراسر داستان فریاد میزند! اما بهسرانجام رسیدنش و لذایذ آن را در مسیر تدبیر قرار میدهد؛ عشق را موجودی خودخواه، خودسر، دیوانه، هوسباز معرفی نمیکند؛ بلکه عشق را نیروی محرکه، برای ایجاد انگیزه و بستری برای حمایت و سروسامان بخشیدن به زندگی در هربُرهه برای انسانِ سرگشتۀ مدرنیته و تنهای امروز، معرفی میکند که در انتها خواننده را در مسیر واماندگی رها نکرده و قدمبهقدم او را بهدُرُست بودن حقایق عشق میکشاند و لذت توصیفنشدنی آن را به خوانندۀ خود میچشاند. ■