گوسپند زنده با قصاب: رمان «ماه تا چاه» اثر آقای حسین آتش پرور در ۱۸۸ صفحه توسط نشر مهری لندن به چاپ رسیده است.
نام داستان تداعی اصطلاح ازعرش تا فرش میباشد. رمان بیانگر جامعهای که از اوج به حضیض کشیده شده است.
راوی که نویسنده است در به در به دنبال خیابانی میگردد که نماد شهرش (مشهد) باشد، تا ساختمان داستان را در آن پیاده کند. تصمیم میگیرد از بنگاه محل کمک بگیرد و حتی کمیسیون نشان دادن خیابان را پرداخت کند. اشاره به وضعیت جامعهای ست که حتی برای نشان دادن آدرس پول میگیرند.
ویکتور فرانکل در کتاب «انسان در جستجوی معنا» میگوید: انسان باید ناگزیر این حقیقت را بپذیرد که در رنج بردن نیز در جهان تک و تنهاست. هیچکس نمیتواند او را از رنجهایش برهاند یا بجای او رنج بکشد.
رمان پست مدرن «ماه تا چاه» طنز تلخ اجتماعی ست با پرداخت جسورانه. آتش پرور در بخشهایی از رمان به روایت دو اتفاق موازی میپردازد از جمله قیاس دوره نوجوانی در دو نظام متفاوت. بخشی که شهریار کاظمی برای نویسنده دست تکان میدهد و میرود که اعزام شود به جبهه و بخشی که جشن آبان ست و نوجوانان در خیابان با تکان دادن پرچم سه گوشی که در دست دارند به تماشای حرکات موزون دانش آموزان و حرکت نمایشی آتش نشانها و...مشغولند.
در یکی به تماشای شور و شادی زندگی میپردازیم و در دیگری شاهد رفتن نوجوانان در آغوش مرگ هستیم.
مثل استفاده دو منظوره سمپاش که در کودکی با پاشیدن د.د.ت خاک و روستا و مردم را از کثیفی و بیماری نجات میدهد و چند سال بعد در بزرگسالی همان سمپاش کار پاشیدن گلاب بر سر و روی مردانی که به جبهه میروند را به عهده میگیرد. در ص 136 میخوانیم: «وقتی سم پاش استیل را بر پشت آقای خدایی در خیابان تهران دیدم که لق میخورد و با آن به روی سربازها و بچههایی که به جبهه میرفتند، گلاب میپاشید، فهمیدم که این وسیله چند چهره است و با آن میتوانند خیلی کارها بکنند.»
آتش پروردر رمان «ماه تا چاه» با طنز زیبایی اشاره به معضل بزرگی کرده است که جامعه نویسندگی امروز به آن مبتلاست.
مجوز برای ساختمان داستان، کژتابی زیبایی که ذهن را به دو شقه میکند. یکی همان ساختمان داستان نویسنده که شامل
عناصر و استانداردهای داستانی ست که شخصیتها در متن آن زندگی کرده و شکل میگیرند و اتفاقات رخ میدهند و وجود خارجی ندارد و ذهنی ست، که مد نظر راوی نویسنده داستان همین است و دیگری بنا و یا عمارتی که وجود فیزیکی داشته و سند دارد و سندش هم قطعاً” منگوله دارد، که خود ماجراساز میشود.
در رمان اشاره به زنانی شده است که با روسری خفه شده و اطراف مشهد با صورتهای رنگی رها میشدند که شبیه حکایت مرد هندی سنگ صبور صادق چوبک که سلاخی زنان روسپی را امری مقدس میدانست.
بنگاه دار نماد فرد بیسواد و پولداری که همه چیز را با پول میخرد. حتی کتاب نویسنده را میخواهد هر طور شده بخرد و اسمش را درج کند. در دنیای امروز ما اینامراتفاق عجیبی نیست. وقتی که بعضیها مدارکشان را با پرداخت پول میگیرند.
پرداختن به جلاد و مصاحبه با او و قیاس با داعش هم از بخشهای دیگر این رمان بود که در ذهن خواننده گوسپند زنده با قصاب را تداعی میکرد. شاید اشاره به این موضوع باشد که جامعه به دو بخش قربانی و قصاب یا همان جلاد تقسیم شده است، افراد جامعه یا محکومند یا حاکم. طوری که برای ساختمان داستانی که بنا نشده با بولدزر و مأمور و حکم دادگاه محکوم میشود، آن هم در جامعهای که پر از هرج و مرج است. مثلاً” وقتی جراح متخصص سینه که مطبش پر از بیماران سرطان سینه است همه را معطل نگه داشته و عمل بوتاکس چشم و ابرو انجام میدهد، قطعاً” گرفتن مجوز برای داستان از شهرداری هم پر بیراه نیست. جامعه تا همین حد آشفته و تا همین حد درهم و برهم و هر کسی در هر کاری دستی دارد، پس چرا بنگاه دار نخواهد کتاب نویسنده را به نام خود بچاپد؟
اعدام و کشتن درختها و جایگزینی بتنها و سیمانها، همان گذر از شور و گرمای زندگی و روابط دوستانه با محیط طبیعت و انسانها و رسیدن به سردی و بی روحی و مردن عواطف انسانی ست که تأثیر آن در ابعاد جهانی بوده و گریبان تکتکمان را در نهایت میگیرد، چنان که در سالهای اخیر آثار آن را همگی به طور ملموسی دیدهایم.
با تشکر از نویسنده خوب رمان «ماه تا چاه» آقای حسین آتش پرور عزیز به خاطر خلق اثری در خور توجه و تاثیرگذار. با آرزوی موفقیت روز افزون. ■