مقاله «شخصیت پردازی، بدون حضور شخصیت» نویسنده «مهدی عبدالله‌پور»/ اختصاصی چوک

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

mehdi abdolahpoor

یکی از عناصر مهم داستان نویسی، شخصیت‌پردازی است که انواعی دارد؛ این مقاله شخصیت پردازی، بدون حضور شخصیت را هدف قرار داده است.

شخصیت‌پردازی بدون حضور شخصیت به مراحل زیر تقسیم می‌شود:

۱) وسایل شخصی شخصیت:

۱): پوشش و ظاهر: این مرحله پردازش کننده خصوصیات و ویژگی‌های ظاهری شخصیت است.

۱) لباس، جوراب، کلاه، کفش و…

خود این وسایل به مراحل زیر تقسیم می‌شود:

الف) رنگ: شاد، تیره

ب) جنس: زن، مرد، بچه و…

ج) طرح لباس: پیراهن ساده، تیشرت با شکل‌های بزرگ، لباس آستین حلقه‌ای

د) فرهنگ و آداب و رسوم: بلوچی، ترکی، کردی، عربی، جنوبی، آذری، زاهدانی و…

(آداب و رسوم و فرهنگ را می‌توان با دیدن لباس شخص تشخیص داد.)

۲) علاقه مندی ها:

الف) هنر یا حرفه‌ای خاص:

بوکس

نقاشی

کچ کار

خوشنویس

نوازنده

ب) کلکسیون:

ساعت

عصا

عینک

موتور اسباب بازی

عطر

تابلوی خط

۳) اختلالات:

الف) روانی

تقارن

پت

پانیک

وسواس

ب) جسمی:

آسم

ضعیفی چشم

ناراحتی قلبی

یک پا داشتن

متال:

۱) اتاق بهم ریخته است؛ چند دشداشه عربی روی تخت افتاده.

(در این مثال، متوجه می‌شود که ما با یک شخصیت عرب روبه رو هستیم و ابن یعنی آداب و رسوم او به مخاطب القا می‌شود.)

۲) عباس جیب بر وارد خانه‌ای می‌شود و بعد در یکی از اتاق‌ها را باز می‌کند؛ عصایی تکیه به دیوار می‌بیند و بعد جلوتر می‌رود آسپری آسمی

می‌بیند و انگار که آبی سرد روی او ریخته باشند، بدنش کرخت می‌شود.

(در این مثال، راوی به مخاطب اطلاعاتی راجع به صاحب خانه داد؛ با نشان دادن عصا متوجه می‌شوی که صاحب خانه پیر است و با نشان دادن اسپری آسم متوجه می‌شویم شخصیت بیماری تنفسی دارد.)

۳) پلیس‌ها وارد اتاق می‌شوند، در کمد را باز می‌کنند اما جز لباس‌های تیره رنگ و کلاه شاپوهای آویزان شده، چیزی نمی‌یابند؛ یکی از پلیس‌ها مشتی به کیسه بوکس آویزان شده می‌کوبد و می‌گوید: «لعنتی!»

(در این مثال، متوجه می‌شویم شخصیت غایب بوکسور است، خلاف کار است و از نظر روانشناسی می‌تواند افسردگی داشته باشید چراکه لباس‌های او تیره رنگ است.)

۴) راضیه خانم برای تمیزی اتاق احمد، وارد اتاق او می‌شود؛ چند کتاب که روی یکی از آن‌ها نوشته شده «روانشناسی رشد» و روی کتابی دیگر «هیلگارد»، در کتابخانه می‌گذارد؛ لباس‌هایی با طرح سوپرمن و بتمن را که روی تخت افتاده است در کمد قرار می‌دهد؛ می‌خواهد از اتاق خارج شود اما چشمش تشک باد کرده احمد را می‌بیند و تشک را کنار می‌زند و پاکتی سیگار که زیر آن استتار شده بود می‌بیند.

(در این مثال اطلاعاتی راجع به احمد که غایت است پردازش می‌شود؛ کتاب‌های روانشناسی، نشان می‌دهد که احمد علاقه‌مند یا دانشجوی روانشناسی است؛ علاقه احمد به لباس‌های بچه‌گانه لباس‌های بچه‌گانه و سیگاری بودن او.)

۵) حسین، لباس‌های پسرانه و دخترانه مجید را که روی تخت افتاده می‌بیند و لبخند می‌زند و می‌گوید: «خدایا خوبش کن!» و بعد از جای خود بلند می‌شود سمت کلکسیون گیرسرهای مجید می‌رود.

(دراین مثال مخاطب می‌داند که مجید به نوعی اختلالی جنسی مبتلا است)

۶) بوی تند مرکب فضای اتاق را پر کرده است؛ یک دوات و چند قلم تراشیده و نتراشیده روی میز است.

(این مثال هنر شخصیت را به مخاطب نشان می‌دهد؛ می‌تواند علاقه‌اش باشید یا در کنار علاقه، شغل شخصیت باشد.)

۲) گفت و گوی پردازشی: همانطور که از اسم پیداست، این مرحله با گفت و گو شخصیت را پردازش می‌کند.

الف) شغل:

مثال:

۱) «وای نرگس رو دیدی؟!»

«مگه چیه؟ تک و تنهاست اما کار اشتباه نکرده و داره از هنرش پول درمیاره.»

«آخه گیتار زدن تو خیابون؟!»

۲) «اکرم خانم خوب گوش کن ببین چی می‌گم، این پسرت امیر، آفتی شده برای ما، بخدا بار دیگه ببینم مواد داده دست بچم، ازش شکایت می‌کنم.»

(در ابن مثال، کار خلاف امیر که ساقی مواد است مشخص می‌شود.)

۳) «کجا شال و کلاه کردی؟»

«میرم یه سر مغازه دایی علی قرار بود یه کتاب برام بیاره.»

«ازش بپرس برای منم کتاب مرگ ایوان ایلیچ رو آورده.»

(در ابن مثال، شغل شخصیت دایی که کتابفروش است نشان داده شده.)

۴) «مردیم گشنگی! پس این حامد کجاست؟»

«زنگش زدم، مطب بود، داشت دهن یکی رو سرویس می‌کرد.»

«منم باید بر پیشش چندتا دندونام رو درست کنم؛ برای من باید مفتی انجام بده.»

(در این مثال، شغل حامد که دکتر دندان پزشکی است مشخص شده است.)

ب) اوضاع مالی:

«دیشب علی چی خرید برای تولدت؟»

«یه گوشی آیفون، بعدشم رفتیم رستوران…سوپرایزم کرد.»

«خوبه والا، سال پیش هم ماشین خرید برات، چندماه پیش هم واسه سالگرد ازدواجتون طلا خرید؛ قدر شوهرت رو بدون شقاشق.»

(این مثال مارا متوجه وضع مالی علی که شوهر شقاشق است، می‌کند.)

۲. حسین می‌گوید: «فکر کردی پدر من تو اون مغازه فکسنی چقدر درامد داره که اینهمه پول اجاره بده؟ خیلی دربیاره ماهی ۴ ملیون.»

(در این مثال متوجه می‌شویم پدر حسین خانه‌ای اجاره‌ای دارد و توان پرداخت کرایه خانه را هم ندارد چه برسد خرید خانه. همچنین متوجه می‌شویم که او مسن است و زن و بچه دارد.)

۳. «آره، ماشالا سهیل سه تا مغازه داره که هر ماه از هرکدومش حداقل ۳ تومن کرایه درمیاره.»

«مثل من و تو نبود، باباش پولدار بود، کارخونه دار بود.»

(در این مثال وضع مالی سهیل مشخص می‌شود.)

ج) اختلالات روانی:

۱) «شنیدم دیشب احسان حالش بد شده!»

«احسان یه چند روز خیلی خوشحاله، جوری که میگی دیگه خوشحال‌تر از اون وجود نداره اما یهو گوشه گیر میشه. و افسرده.»

(در این مثال متوجه می‌شویم، لحسان اختلال دوقطبی دارد.)

۲) «مریم چرا اینجوریه؟»

«انگار یجوریه، میگه نمی‌تونم جاهای شلوغ برم. هروقت میره حالش بد میشه، میگه من تو اتاقم بشینم راحت هستم.»

(مریم مبتلا به اختلال آگورافوبیا است. (ترس از مکان‌های شلوغ)

۳. «توروخدا بگو بچش رو نیاره، وگرنه من نمیام.»

«امیرعلی رو می‌گی؟»

«آره…اصلاً بی‌قراره، یه لحظه آروم قرار نداره.»

«آره. دکتر هم بردنش.»

(این مثال نشان می‌دهد، امیرعلی اختلال بیش فعالی دارد.)

د) اختلالات جسمی:

نقرص:

«من و مامانم همیشه حرص بابا رو می‌خوریم که گوشت قرمز نخور اما باز می‌خوره و پرهیز نمی‌کنه.»

«آخی! دوست داره خب.»

«آره خب اما خوب نیست براش.»

(با این دیالوگ‌ها متوجه بیماری نقرص می‌شویم. »

«من باید برم علی رو ببرم چشم پزشکی.»

«برو مراقب باش.»

(متوجه مشکل چشم علی می‌شویم.)

«سعید خیلی میلنگه»

«مشکل مادرزادیه؛ یه بار هم عمل شده.»

(متوجه مشکل در پای سعید می‌شویم.)

«دلم برای مرتضی سوخت! دخترا مسخرش کردن.»

«یه دکتر گفتار درمانی پیدا کردم براش، فردا بهش می‌گم.»

(متوجه مشکل مرتضی در گفتارش می‌شویم که این مشکل لکنت است.)

ه) حوادث:

فوت پدر

تصادف

قطع نخاع

مثال:

۱. «تو تنها زندگی می‌کنی؟»

«چندسال پیش پدر و مادرم رو توی تصادف از دست دادم؛ خواهرم هم تو اون تصادف بود اما زنده مونده و قطع نخاع شد.»

۲. «ایشون پسر آقا یدالله یک از رزمندگان و جانبازان جنگ هستن»

«به به! بفرما بفرما!»

«ممنون»

«آقا یدالله چطورن؟»

«سلامت باشید، خوبه. همونجوری که می‌دونید بعد از جنگ و موج شیمیایی، زمین گیر شد و هنوز هم همونجوره»

(در این مثال آقا یدالله را پردازش می‌کند.)

خ) ارث:

زال

مثال:

«زال‌ها می‌تونن رنگ بذارن رو موهاشون که دیگه سفید نباشه؟»

«نمی دونم والا، فکر نکنم.»

«باید از خسرو بپرسم.»

«خب اگه رنگ جواب می‌داد، خودش اینکار رو می‌کرد.»

(در این متوجه زالی خسرو می‌شویم.)

انواع مو:

مثال:

۱. «وای لعنتی! موهای شیرین رو دیدی؟!»

«آره، عین پشم گوسفنده.»

«به این خوشگلی! تازه بور هم هست.»

(در این مثال متوجه موهای فر و بور شیرین می‌شیم.)

۲. «اون که موهای لختی داشت پسر شما بود؟»

«بله. اسمش رضاست.»

(رضا موهای لخت دارد.)

دیابت:

«پسرتون که سنی نداره.»

«نه. حمید ۱۸ سالشه اما دیابت تو فامیل ما ارثیه.»

ح) اخلاقی

بی‌مسئولیتی

مثال:

۱ «راستی، دیروز با صادق رفتی بیرون؟»

«دیروز بهش زنگ زدم و گفتم صادق میای بریم بیرون؟ اولش یکم‌ام‌ام کرد و بعد گفت «به برادرزادم قول داده بودم ببرمش پارک اما خیالت راحت، بهش می‌گم حالم خوب نیست و دارم میرم دکتر» خلاصه رفتیم»

(این مثال، شخصیت بی‌مسئولیت و دروغگوی صادق را نشان می‌دهد که به قولی که به برادرزاده‌اش داد عمل نکرد و به او دروغ گفت.)

عجول:

«بهش میگم حامدجان، پسرعزیزم، راه چندساله رو نمیشه یک شب رفت، گوش نمی‌کنه.»

«حرص نخور حالا.»

«رفته دنبال جا میگرده برای پایگذاری دفتر؛ آخه یکی نیست بگه با ۶ ترم وکالت خوندن مگه میشه دفتر زد؟»

(حامد شخصیت عجولی دارد.)

عصبی:

مثال:

«شنیدم دیشب بزن بزن بود.»

«بابا این بهنام وحشی بازی دراورد، تو ترافیک بودیم، بعد این بهنام خان برای ماشین جلویی بوق بوق می‌کرد، بعد که دید بی‌توجهه، با قفل فرمون رفت پایین دعوا کرد.»

«بهنام همیشه سگ اخلاقه، یک هفته پیش هم که رفته بودیم باشگاه، یارو داشت وزنه می‌زد، یجوری وزن‌ها رو از این بنده خدا گرفت که یارو ترسید.»

(این مثال، عصبی بودن و بی‌صبری شخصیت غایب بهنام را توضیح می‌دهد.)

بدقول:

مثال:

«چندماهه بهش می‌گم امیر، به بابات گفتی که برام کار جور کنه؟ هی میگه «یادم رفت امشب باهاش حذف می‌زنم» ولی هیچ خبری ازش نیست؛ اوندفعه هم یه نقاشی خواستم ازش، هی می‌گفتم امیر کشیدی داداش؟ اما خبری نبود؛ چندماه طولش داد و آخرش رنگش نکرد.»

(در این مثال شخصیت بدقول امیر را نشان می‌دهد.)

خسیس:

مثال:

«به ولله بعضیا پول دارن اما بلد نیستن چطوری استفاده کنن؛ همین محمود رو ببین، ماهی حداقل ۱۵ ملیون درامدشه ولی مثل گداها زندگی می‌کنه.»

«آره بابا، میاد بیرون پول بستنیش رو نمی‌ده یا اگه بخواد پول بستنسش رو بده، اون ارزون‌ترین رو برمیداره؛ همش پولارو جمع میکنه.»

ع) آثار:

کمک به خیره

«خدارحمت کنه حاج مصطفی رو، کلیددار مسجد بود و هرماه به خیریه کمک می‌کرد با اینکه نداشت.»

«آره یادمه. چقدر دلتنگشم.»

(شخصیت حاج مصطفی پردازش شد.)

ساخت مدرسه

«این مدرسه رو یادته آقای محمدی اومد روستامون و گفت من براتون مدرسه می‌سازم؟»

«چقر زحمت کشید، یادش بخیر»

حوادث:

«پنج سالم بود که تصادف کردیم، مادر پدرم فوت کردن و خواهرم قطع نخاع شد.»

خیانت:

«من نگران زندگی ایمانم»

«چرا؟»

«این دختر چسبیده بهش، با اینکه میدونه ایمان زن داره، ایمان هم چراغ سبز نشون داده.»

نکته مهمی که وجو دارد این است که گاهی می‌شود در یک دیالوگ به جای پردازش یک اطلاعات، چند اطلاعات راجع به شخصیت را به مخاطب انتقال داد.

این رو فراموش نکنید که تمام این موضوعات، استثنائاتی دارند که برای استفاده از آن، باید دلیل و علت منطقی داشته باشیم.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مقاله «شخصیتپردازی، بدون حضور شخصیت» نویسنده «مهدی عبدالله‌پور»

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692