درباره کتاب: رمان بهانهای برای ماندن 528 صفحه دارد. اولین اثر خانم مهشید تهرانی است که چاپ اول آن در سال 1392 توسط انتشارات شادان منتشر شده و در حال حاضر به چاپ نهم رسیده است. این رمان با راوی اول شخص مفرد و در بیست فصل نوشته شده است.
درباره نویسنده:
خانم مهشید تهرانی چهارم آبان سال 1344 در تهران به دنیا آمد. علاقه خانوادگی به مطالعه، ایشان را سمت کتابخوانی سوق داد. بعد از گرفتن دیپلم در کنکور هنر شرکت کرده و از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران مدرک کارشناسی ادبیات نمایشی گرفتند. همچنین پس از آن موفق به اخذ مدرک کارشناسی ارشد در رشته فیلمنامهنویسی شدند.
از دوران دانشجویی با نوشتن قصه برای بچهها و متن برنامههای نوجوانان با رادیو همکاری کردند که حاصلش برنامه و کتاب شببخیر کوچولو بود که توسط انتشارات سروش منتشر شد. بعد از اتمام تحصیل، با تلویزیون در زمینه نوشتن فیلمنامه سریال، تلهفیلم و برنامههای سینمایی به عنوان شغل اصلی شروع به همکاری کردند. آخرین اثر پخششده از ایشان مجموعه حیرانی، به کارگردانی امید بنکدار و کیوان علیمحمدی است که از شبکه یک پخش شد.
فهرست آثار: بهانهای برای ماندن - روشنای آسمان - ترمه و گلاب
مهشید تهرانی به عنوان نویسنده و سرپرست نویسندگان سینما و تلویزیون، در آثاری همچون سریال تلویزیونی پاتوق سال 1386، سریال تلویزیونی ماجراهای خانه شماره ۱۳ سال 1375 و سریال حیرانی سال 1395 فعالیت داشته است. همچنین سرپرست نویسندگان یک اثر به نام پنهان شدن بودهاند.
خلاصه رمان:
پرنیان فرزند آخر خانواده است و وابستگی شدیدی به پدرش دارد. شدت این علاقه تا بدان جا رسیده که سنگینی بار رازی درارتباز با پدرش را به دوش میکشد. رازی که بهتنهایی ناچار به حفظ آن است و همین مسئله او را وادار به پذیرش شرایطی میکند که ناخواسته به او تحمیل شده و به دنبال آن روحیه
حساسش زیر فشار ناملایمات بسیاری قرار میگیرد. حضور افشین در همسایگیشان که با برنامهریزی قبلی صورت گرفته
و برای انتقام به این خانواده نزدیک شده، اثرات ناخوشایندی در روابطشان به جای میگذارد و سببساز تحولات بسیاری در زندگی پرنیان میشود.
بررسی رمان:
خانم مهشید تهرانی زندگی زنان مطلقه و شرایط نامطلوبی را که پس از جدایی با آن مواجه هستند، در این اثر به تصویر کشیده و از این جهت توانسته موفق عمل کند. اما در طراحی جلد پرداخت کافی صورت نگرفته و تنها بخش کوچکی از آن نمایانگر سرگردانی زنی تنها در فضایی مبهم را به تصویر کشیده که میتواند بیانگر زندگی پرنیان قصه باشد.
داستان عنوانی معمولی داشته و باعث جذب مخاطب نمیشود. گرچه با کلیت اثر هماهنگ بوده اما نتوانسته کنجکاوی خواننده را برانگیزد. شروع قصه نیز کشش کافی ندارد و بیشتر یک شرح حال بوده و به مقدمهای طولانی تبدیل شده که معمولاً در رمانهای کلاسیک شاهدش بودیم. رمانهای امروزی برای جذب مخاطب سعی دارند با گرهافکنی و ایجاد سؤال برای خواننده او را ترغیب به دنبالکردن ادامه ماجرا کنند که رمان بهانهای برای ماندن فاقد این مهم بوده است. مقدمهچینی طولانی اولیه که بدون پاراگرافبندی و در صفحات متعدد نوشته شده، جنبه ایستا داشته و رمان را به قصهگویی نزدیک میسازد.
با این حال فضاسازی مطلوبی در این بخش صورت گرفته و نوع پردازش شخصیت پرنیان توانسته این کاستی را جبران کند. گرچه در ادامه روند داستان به قوت خود باقی نمانده و در مواردی با ضعف پرداخت شخصیتها مواجه هستیم. برای مثال افشین که جزو شخصیتهای اصلی رمان به حساب میآید، بهخوبی برای مخاطب شناسانده نشده و بسیاری از رفتارهای او بدون گرهگشایی رها شدهاند. برای مثال در ابتدای رمان این تفکر برای مخاطب ایجاد میشود که او فردی عیاش و خوشگذران است و مشخص نمیشود تا چه حد برداشت پرنیان صحت داشته که او را این گونه برای مخاطب معرفی کرده است.
روند داستان سیر صعودی را به صورت خطی طی کرده و بعد از ازدواج پرنیان حوادث اصلی شکل میگیرند. حوادثی که کشش لازم را ایجاد کرده و مخاطب را علاقهمند به خواندن ادامه ماجرا میکند. البته در پارهای از قسمتها نیز اتفاقات معمولی و روزمره بیان شده که موجب اطناب داستان شده است. شرح نحوه برگزاری برخی مهمانیها و شیوه برخورد اقوام با دوجوان ساکن ویلای روبهرویی، بیشتر شکلی خاطرهگونه به خود گرفته و گاه از قالب داستانی خارج میشود. خاطراتی که سعی داشته نوع نگرش اقوام پرنیان را به مسائل سطحی نشان دهد تا شاید به این طریق تفاوت نگرش پرنیان بیشتر به چشم آید.
شخصیت خاص پرنیان که با کوچکترین تغییر، بیشترین جلوه را داشته، در برابر تعدد شخصیت فامیل قرار میگیرد که همگی سعی در بزرگنمایی خود و جلب توجه دارند. نام بردن از اقوام دور و نزدیک با ریزبینی و ذکر خصوصیاتشان تأثیر بهسزایی در روند قصه ندارد. پرداختن به جزئیات زندگی آنان چندان ضرورتی نداشته و در بعضی موارد بیارتباط با موضوع اصلی نگاشته شده. طوری که برخی از کاراکترها نقشی کوتاه را در داستان بازی کرده و از صحنه خارج میشوند بدون آن که ماجرای درخور اهمیتی در روند قصه ایجاد کنند. طبق اصول داستاننویسی حضور هر شخصیت باید دلیل مشخص داشته و چرایی آمدن هر کاراکتر در داستان آشکار شود.
از جمله نکاتی که جای سؤال دارد، زمانی که پرنیان علاقه خود را علنی میکند؛ با وجود آن که متوجه نگاه خصمانه افشین به پدرش شده؛ اما بیاهمیت از کنار این موضوع رد شده و سبب نگاههای کینهتوزانهاش را از او جویا نمیشود. چرا با آن که پرنیان میداند استرس برای پدرش خوب نیست، همچنان بر عشق خود مُصر مانده و با وجود مخالفت پدرش، نگران سلامت او نبوده و بر خواسته خود پافشاری میکند؟ آیا این عشق تا بدان حد در وجود او ریشه دوانده که بیماری پدر را نادیده میگیرد؟ پدری که بیش از اندازه به او دلبستگی داشت و بهتنهایی امانتدار راز بزرگش بود، با این خودرأیی هماهنگی ندارد.
نکته بعدی که جای تأمل دارد، چرا آن همه عشق پدر و دختری رنگ میبازد، به طوری که حتی بعد از جدایی هم پذیرای پرنیان نیست و در جهت حمایت از او تلاشی نمیکند. آیا از دیدگاه این خانواده طلاق آن اندازه برایشان ننگین بوده که حاضر به بخشش او نیستند؟ عجیبتر آن که بعد از جدایی آندو، همچنان با دامادِ فراری در ارتباط بوده و این مسئله را از
پرنیان پنهان میکنند. باورپذیر نیست خانوادهای با آن همه صمیمیت و الفت، حاضر نیستند حامی دخترشان باشند و اشتباهش را بهقدری بزرگ میدانند که مهر و عطوفت گذشته از میانشان رخت میبندد.
چرا پدرش دلیل رفتار پرنیان را از او جویا نمیشود و مثل غریبهای با او رفتار میکند. به جهت صمیمت زیاد بینشان به او لقب دختربابا داده بودند. دختری که نزدیکی بیش از اندازهشان سبب شده بود محرم راز پدر شده اما پدر نمیتواند جویای مشکلات زندگی دخترش شده و به نوعی او را به حال خود رها میکند. یا حتی طوبیجون که ابتدای رمان گفته شد، همیشه مدافع آنان بوده ولی هیچ تلاشی برای فهمیدن علت ناراحتی پرنیان نکرده و قدمی برای نزدیکی به او و ریشهیابی مشکلاتش برنمیدارد.
اشکال بعدی استفاده نامتعارف از سهستاره است که در بسیاری موارد آوردنش ضرورتی نداشته. زمانی نیاز به گذاشتن سهستاره داریم که پرش زمانی صورت گرفته باشد. وقتی ماجرا دنبالهدار است و شخصیتها تنها از مکانی به مکان دیگر منتقل میشود، قرار دادن سهستاره ضرورتی ندارد. خوشبختانه متن از نثر روانی برخوردار بوده که نقطه قوت این رمان میباشد. اشکالات املایی و نگارشی فاحشی به چشم نمیآید و از این جهت نویسنده عملکرد مطلوبی داشته است.
مطلب بعدی درباره رفتار پرنیان است که با توجه به رشته تحصیلیاش، در مواجهه با مشکلات شخصیاش دور از باور عمل میکند. کسی که در رشته روانشناسی تحصیل کرده و به عنوان مشاور مشغول به کار است، چطور نمیتواند رفتارهای خود را کنترل کرده و مدت طولانی با خود درگیر است. تعرض ناموفقی که بر روی او صورت گرفته و عوارض روحی برایش به دنبال داشته؛ اما برخورد معقولانهای با این مسئله ندارد. آن هم برای دختری که با وجود ناملایمات بسیار در زندگیاش، متکی به نفس بار آمده و روی پا خود ایستاده؛ دور از باور به نظر میرسد. چطور آن چنان از هم پاشیده که توان ادامه روند کاری را نداشته و خیلی دیر برای درمان خود اقدام میکند.
از جمله نقاط قوت داستان پرداخت شخصیت پرنیان است که او را دختری سرسخت و مقاوم نشان داده. سوژه رمان عشق را دستمایه خود قرار داده و در کنارش نگرش منفی جامعه به طلاق را مورد توجه قرار داده و از این منظر نویسنده توانسته دیدگاه شایستهای ارائه دهد. جامعهای که توانمندیهای افراد را نادیده گرفته و معتقدند خوشبختی افراد تنها در ازدواج خلاصه میشود. اهمیت این موضوع تا بدان جا در داستان پیش
میرود که اقوام و آشنایان پرنیان در مواجهه با پسرانی در ظاهر موجه، به تکاپو افتاده تا به قولی آنان را به دام انداخته و آینده خود را در کنار این دو جوان برازنده بسازند.
غافل از آن که گاه این قالب متشخص تنها پوستهای ظاهری بوده و در عمل به گونهای متفاوت رفتار خواهند کرد. همچنین این رمان بیانگر آن است که انسان هر اندازه مقاوم و صبور باشد، در جایی کم آورده و نیاز به حمایت خانواده خواهد داشت. نیاز به فردی که او را درک کرده و برای انتخابهایش ارزش قائل باشد. همان طور که در روند داستان میبینیم، در مقطعی پرنیان ناچار میشود برای مدتی از نزدیکان خود فاصله گرفته و به اقوام دورش پناه ببرد تا آسایشی هرچند موقت برای خود فراهم کند.
دیالوگهای زیبا و تأثیرگذار این رمان از جمله نقاط قوت آن به شمار میرود. خصوصاً در بخش پایانی که به مرور گرهها گشوده میشود، از جذابیت بیشتری برخوردار است. همچنین عزت نفس پرنیان ستودنی بوده که در هیچ شرایطی حاضر نمیشود رازهایش را برملا کرده و تا آخرین لحظه و با وجود همه فشارها، خود به تنهایی عهدهدار مسئولیتهای سنگینی میشود. درواقع شخصیت پرنیان میتواند الگوی مناسبی برای دختران امروزی بوده تا مقاومت و بردباری را آموخته و در زندگی خود به کار گیرند.
همچینن برای پدران و مادران نکات ارزندهای در این کتاب
یافت میشود که توجه به ظواهر افراد برای شناخت آنان کافی نمیباشد. چه بسا کسانی که حتی سالها میتوانند نقش شخصیتی مثبت را در زندگی ایفا کرده، بدون آن که اطرافیان ذرهای به خصوصیات درونیشان پی برده و ذات اصلی آنها را از رفتارهای بیرونیشان بازشناسند. هستند کسانی که بازیگران قهاری بوده و این توانایی را دارند خصوصیات درونیشان را به آسانی بروز نداده و بهسختی میتوان فهمید در افکارشان چه میگذرد.
همان طور که در این رمان شاهد هستیم، افشین خیلی خوب توانست ظاهر خیرخواه و اصیلی از خود به نمایش بگذارد و کسی نتوانست متوجه نیات اصلی او شود. فردی که در باطن بدذات نبود اما آموزههای مادر، تخم نفرت را در وجودش پرورش داد و او با این کینۀ دیرینه رشد یافت و به قصد انتقام به خانواده شایسته نزدیک میشود. انتقام، نگاهش را کور کرده و نمیتوانست تصمیمات منطقی بگیرد و همه رفتارهایش برگرفته از همان عقده قدیمی بود.
این جاست که نقش تربیت صحیح آشکار شده و نشان میدهد شاید بهتر است بعضی رازها همراه شخص مدفون شده و اجازه ندهیم آینده فرزندانمان به واسطه بازگویی آن تباه شود. کینهای که نه تنها زندگی خودمان را نابود ساخته، بلکه در زندگی بچههایمان نیز اثرات نامطلوبش را برجا خواهد گذاشت.
برای این نویسنده خوشقلم آروزی پیشرفت روزافزون داریم.■