شخصیتپردازی یکی از مهمترین عناصر داستاننویسی و کلید در قلب مخاطب است؛ شخصیتپردازی در دو سبک کلاسیک و مدرن متفاوت است، چه دردیالوگ نویسی، چه در محتوای شخصیت؛ در سبک کلاسیک، دیالوگها کتابه و شخصیتها ایستا هستند اما در سبک مدرن، دیالوگها محاوره و شخصیتها پویا (تاثیرگذار و تأثیرپذیر) هستند.
روند شخصیتپردازی را به اولین ملاقات پسری عاشق با دختری که دوستش دارد تشبیه میکنم؛ در این ملاقات مهم، پسرعاشق، هرچه دلبری بلد است برای جذب آن دختر انجام میدهد؛ از نگاه نافذ گرفته تا حرفهای عاشقانه. اگر نویسنده هنگام داستان نویسی، خود را پسری عاشق و مخاطب را دختری زیبا که منتظر دلبریهای پسر است تصور کند، شخصیت را ریزبینانه تر، حساستر و هدفمندتر پردازش میکند.
زمانی که این تشبیه را برای کسانی مطرح کردم، تقریباً تمام آنها پاسخی مشابه دادند؛ گفتند: «این تشبیه زیباست اما مربوط به کل داستاننویسی است نه صرفاً شخصیت پردازی.» واکنش خود به این پاسخ را با پرسشی نشان دادم؛ گفتم: «آیا تابه حال شده داستانی را بخوانید که فضای آن باب میلتان نباشد اما ارتباط خوبی با شخصیتهای آن گرفته باشید؟» پاسخ آنها «بله» بود.
تشبیه خود را باردیگر مینویسم اما با این تفاوت که شخصیتپردازی ماننده پسری عاشق که باید هرچه دلبری برای جذب آن دختر بلد است انجام بدهد اما این را هم در نظر بگیرید که آن پسر حتماً ضعف و ایرادهایی دارد اما به دلیل و علت دلبریهایش آن عیبها پوشیده میشود.
چگونه شخصیت باورپذیر خلق کنیم؟
مراحل شخصیتپردازی را به چند دسته تقسیم میکنم:
۱. خلق اسکلتی: اولین مرحله خلق شخصیت، خلق اسکلتی است؛ خلق اسکلتی، فکر برای وجود خلق شخصیت است؛ یکه شامل:
۱. جنس: انسان و حیوان
خود جنس انسان به مواردی تقسیم میشود:
۱. مرد
۲ زن
۳. دختربچه
۴. پسربچه
۵. انسان دوجنسیتی
۶. پیرمرد و پیرزن
۲. خلق شمایلی: خلق شمایلی مانند آبرنگ برای رنگآمیزی طرحی خام است که به مواردی تقسیم میشود:
۱. رنگ و جنس مو
۲. رنگ و حالت چشمها: چشم درشت مشکی رنگ
۳. ریش
۴. لاغر و چاق
نکته مهم در این مرحله که به باورپذیری شخصیت کمک میکند، به درستی به کار بردن این موارد است.
مثال: بچهای که پدر و مادرش چشم مشکی، موی مشکی و پوست تیره دارند نمیتوان بور باشد و پوستی سفید داشته باشد.
مرحله خلق شمایلی، یک گزینه مهم دیگر هم دارد:
اختلالات
اختلالات شمایلی:
۱. مردی که نابیناست
۲. دختری که سندرمدان دارد
۳. پیرمردی که یک پا دارد
۴. خانمی که دیسک کمر دارد
۵. پسری که هر دستش شش انگشت دارد.
اختلالات شمایلی یا استثناء شمایلی، باید با هدف انجام شود نه صرفاً با ذوق و شوق نویسنده.
۳. خلق شناسنامهای: خلق شناسنامهای با هدف هویتسازی برای شخصیت داستان شما انجام میشود که شامل گزینههای زیر است:
۱. هویت شخصی: ۱. هویت شخصی: هویت شخصی به خود شخصیت مربوط است و معمولاً انحصاری هستند.
مثال:
۱. نام و نام خانوادگی
۲. تاریخ تولد
۳. محل تولد
۴. پدر و مادر
۵. خواهر و برادر
۶. وضع مالی خانواده
۲. هویت اجتماعی: در این مرحله، جایگاهشناسی شخصیت در اجتماع صورت میگیرد که شامل:
۱. شغل
۲. اعتقادات و باورها
۳. فرزند طلاق
۴. فرزند ترد شده از خانواده
۵. ادبیات شخصیت:
۱. بد دهن
*تمام عناصر بالا را به کار بگیرید؛ حتی اگر از آن استفاده نکنید.
۴. خلق برچسب: برچسب یکی از مهمترین مرحلهها در پردازش شخصیت است.
خلق برچسب در داستاننویسی یعنی انتخاب اصولی عادتها و اختلالات برای شخصیت که شامل:
۱. کلام مختص: کلام مختص را با یک مثال توضیح میدهم:
در داستان بوف کور اثر صادق هدایت، قبرکنی است که صادق هدایت برای باورپذیری این شخصیت، از حرف «ها» در انتهای جملاتش استفاده میکند؛ این کلام، ویژه و مختص این شخصیت است.
۲. زبان بدن مختص: شما میتوانید برای شخصیت داستان خود، زبان بدن ویژه و مختص انتخاب کنید.
مثل:
۱. تیکه عصبی: استرسی و عصبی بودن
۲. مالش گوش: کاهش استرس و اعتمادبنفس
۳. ناخن خوردن: اضطراب
۴. کندن ریش: نگرانی، استرس و عصبی
۵. پا روی پا انداختن: اعتمادبهنفس، سلطه جویی
۶. جلو آوردن لب پایین: تأیید گرفتن و پیروزی با مظلومیت
۷. خاراندن چانه: فکر کردن و تمرکز روی موضوع
۸. با مشت به کف دست دیگر ضربه زدن: عصبی بودن و نگران
۹. تکان دادن پا: اضطراب، استرس و خسته شدن از موضوعی یا بیصبر
*استفاده از گزینههای بالا بدون اصول و هدف درست نیست؛ مثلاً کسی که شخصیت آرامی دارد به کار بردن تیک عصبی یا ناخن خورد برای او مناسب نیست؛ مالش گوش مناسب است. *
۳. پوشش و ظاهر مختص:
۱. پسری که به پوشیدن لباسهای سایز بزرگ (گشاد و لش) تمایل دارد.
۲. مردی که خالکوبی دارد.
۳. پسری که گوشواره میندازد.
۴. پسری که روی دستش جای چاقو است.
۵. پیرمردی که به پوشیدن لباسهای جوون پسند تمایل دارد.
۶. دختری که به پوشیدن لباسهای پسرانه تمایل دارد.
۴. اختلالات مختص: اختلالات مختص دو نوع هستند:
۱. اختلالات روانی:
۱. پرانوید (شکاکی)
۲. وسواسی
۳. افسردگی
۴. کم توانی ذهنی
۵. اوتیسم
۶. بیش فعالی
۷. دوقطبی
۸. آگورافوبیا (ترس از مکانهای شلوغ)
۹. پانیک (هراس)
۱۰. نارکولپسی (حملۀ خواب)
۱۱. کلپتومنیا (جنون دزدی)
۲. اختلالات جسمی:
۱. میگرن
۲. زخم معده
۳. مشکل قلبی
۴. نقرص
۵. مشکلات کلیوی
۶. ناتوانی جنسی
۵. خلق مکانیزمی: این مرحله مربوط به استراتژیهای روانشناسی و روانشناختی است؛ بهطور کلی واکنشهایی است که انسان برای مقابله با احساسهای ناهنجار، از خود نشان میدهد.
مانند:۱. والایش
۲. فرافکن
۳. سرکوب:
۴. جا به جایی:
۵. انکار:
۶. بازگشت:
۷. دلیل تراشی:
۸. واکنش وارونه:
تقابل و تضاد شخصیت پردازی:
این مرحله ارتباط میان مراحل خلق شخصیت را هدف قرار میدهد.
۱. اختلال جسمی مختص و اختلال روانی مختص: اگرخاطرتان باشد در مرحله خلق شمایلی، مثال زنی که مشکل قلبی دارد گفته شد؛ ما باید از خودمان بپرسیم «کدام مکانیسم برای زنی که مشکل قلبی داره مناسبتر و البته باورپذیرتر است؟». بهترین اختلال روانی برای این شخصیت پانیک یا اختلال افسرگی است.
قطعاً ما برای این شخصیت، اختلال روانی دوقطبی را در نظر نمیگیریم؛ چراکه باید اختلالی انتخاب کنیم که مناسب اختلال جسمی ما باشد.
۲. خلق شناسنامهای و خلق برچسب:
این تقابل را با یک مثال روشن میکنم:
دختری که از طرف خانواده ترد شده. (خلق شناسنامهای)
بهترین برچسب برای این شخصیت، خوردن ناخنها یا تکان دادن پا، یا افسر است.
ما نمیتوانیم دختری را نشان بدهیم که با اینکه از طرف خانواده ترد شده است، هیچ رنجشی برای پیش نیاید.
۳. خلق برجسب (پوشش مختص) و زبان بدن مختص:
شخصیتی که افسرده هست و خیلی وقتها ناخنهایش را میخورد (زبان بدن)
این شخصیت به دلیل افسردگیای که دارد، به پوشش خود اهمیت نمیدهد پس ما نباید او را با پوششی مرتب و به گونهای که به خود اهمیت میدهد، پردازش کنیم؛ چراکه برای مخاطب باورپذیر نخواهد بود.
تقابل شغل و پوشش مختص:
مثال: دکتری ک لباسهای گشاد (لش) بپوشد.
مشخص است خلق پوششی شخصیت ما با خلق شغلیاش تناسب ندارد. پش ماباید به جای لباسهای گشاد ازپوششی متناسب با شغل شخصیت دکتراستفاده کنیم مثلاً: کت و شلوار
مثلاً: معتادی ک اتو کشیده و کت و شلواری باشد این هم تناسبی با شخصیت ما ندارد پس اگر به جای کت و شلوار ازلباسهای کهنه یا گشاد برای این شخصیت استفاده کنیم باورپذیرتر است تقابل خلق شناسنامهای و خلق پوششی مثال: مردی که وضع مالی خوبی ندارد ساعت چندملیونی روی دستش است، ماشین و خونه گران قیمت دارن این دو باهم تناسب ندارند و شخصیت مارا باورپذیر نمیکند پس باید وضع مالی مرد را بهتر کنیم یا وضع مالی ضعیفی درخور با شخصیت وپوشش انتخاب کنیم مثلاً: لباسهای معمولی ماشین معمولی و، ….
استثنائات: تمامی مراحلی که برای خلق و پردازش شخصیت گفته شد استثنائاتی دارند.
مثلاً: دختری که از طرف خانواده طرد شده است، میتواند روی پای خودش بایستد و بدون اضطراب دائمی و تأثیرپذیری از محرکهای مخرب درونی و بیرونی، با تلاش و پشتکار زندگیاش را به بهترین شکل بسازد اما نکتهای که در این بحث حائز اهمیت است، نشان دادن منطقی، علت و معلولی و پتانسیلی این شخصیت است؛ یعنی شخصیت دختر باید به گونهای پردازش شود که برای مخاطب یاورپذیر و منطقی باشد که چگونه به این زندگی رسیده است؛ باید مراحلی که این شخصیت برای دستیابی به زندگی این چنینی طی کرده است، باجزئیات تمام، اصولی و منطقی به مخاطب نشان داده شود؛ باید نشان داد شود این دختر، چگونه انگیزهاش را برای دستبابی به موفقیت و عبور از سختیها میسازد یا در خود پرورش میدهد؛ سختیهای این مسیر، سرکوفتها، تلاشها و….
مثلاً: دکتری که قاتل است؛ ما میدانیم اگر بخواهیم شخصیت معمولی دکتر را پردازش کنیم، برچسب قاتل بودن از او برداشته میشود اما شاید نویسندهای قصد داشته باشد شخصیت دکتری قاتل خلق کند؛ این کار شدنی است اما همانطور که در بالا گفته شد، پردازش دکتر قاتل، مستلزم این است که مراحل قاتل شدن دکتر، باحزئیات تمام، اصولی و منطقی به مخاطب نشان داده شود.
درمجموع شخصیتپردازی مبحثی گسترده و عمیق است و درکنار عناصر داستان، همپوشانی میکند و قدرت این را دارد که مانند پسری عاشق (نویسنده)، برای دختری که دوستش دارد (مخاطب) دلبری کند اما مبادا این دلبری زیاد از حد شود و تبدیل به دلبری مصنوعی شود؛ چراکه مخاطب باهوش است. ■