داستان کوتاه در قرن نوزدهم به پیشگامی ادگار آلن پو، نیکلای گوگول و گی دوموپاسان ظهور کرد. ادگار آلن پو برای نخستین بار در سال 1842 اصول داستان کوتاه را معرفی کرد.
ایزاک باشیویس سینگر، نویسنده امریکایی میگوید: «برخلاف رمان که قادر است حاشیه پردازی طولانی، بازگشت به گذشته و حتی ساختار ضعیف را در خود مستحیل و حتی پنهان کند، داستان کوتاه باید مستقیم به سوی نقطۀ اوج خود پیش برود. باید بی وقفه تنش و تعلیق داشته باشد. ایجاز نیز جوهر خاص داستان کوتاه است. داستان کوتاه باید طرح معینی داشته باشد؛ نمیتواند به اصطلاح برشی از زندگی باشد. استادان داستان کوتاه دقیقاً میدانستند به کجا میروند. میتوان این داستانها را بارها خواند و هرگز ملول نشد. به طور کلی، داستان کوتاه هرگز نباید به اثر تحلیلی بدل شود. در واقع، داستان نویس حتی نباید از سر تفنن تلاش کند که به روان شناسی و ایسم های مختلف بپردازد. ادبیات ناب در همان حال که سرگرم میکند آگاهی میدهد. قادر است هم روشن باشد هم پر محتوا. قدرت جادویی دارد برای آمیختن علیت با هدف، شک با ایمان، تماناهای جسم با اشتیاقهای روح. منحصر به فرد و عمومی است، ملی و جهانی، واقع گرا و تمثیلی. اگرچه تفسیرهای دیگران را بر میتابد، هیچ گاه نباید در صدد توضیح خود برآید. باید بر این حقایق بدیهی تاکید کرد، زیرا نقدهای گمراه کننده و نوآوریِ ساختگی، یک جور نسیان ادبی در نسل ما پدید آورده است. شور و شوقِ پیام دادن موجب شده بسیاری از نویسندگان فراموش کنند که علت وجودیِ نثر هنرمندانه، قصه گفتن است.» [1]
عباس میرزا، پسر فتحعلی شاه قاجار، نخستین کسی بود که با فرستادنِ جوانان ایرانی برای تحصیل علوم جدید در اروپا، تاسیسات چاپ را به ایران وارد و افراد مستعد را به ترجمه آثار اروپایی تشویق کرد. اندکی بعد میرزا تقی خان امیرکبیر (که در جوانی همراه نمایندگان پادشاه ایران به روسیه سفر کرده و تحولات صنعتی آن کشور را از نزدیک دیده بود) در صدد برآمد که نظر ناصرالدین شاه را به اصلاحات اساسی در کشور جلب کند.
یکی دیگر از شخصیتهای تاثیرگذار در رشد فرهنگی و اجتماعی نقش عمده ایفا کرد، رضاقلی خان هدایت است که نه تنها یکی از مردان هوشمند دورۀ قاجار، بلکه به در درجۀ نخست در شیوۀ پژوهشهای ادبی و در درجۀ دوم در شیوه نویسندگی از بزرگان قرن گذشته به شمار میآید. «مجمع الفصا»، «ریاض العارفین» و «روضه الصّفا» نمونههای بارزی در این زمینهاند.
میرزا فتحعی آخوندزاده از پیشگامان تفکر جدید در دوران قاجار و از پیشروان نثرنویسی در قرن نوزدهم محسوب میشود. آخوندزاده افکاری آزادی خواهانه داشت و غیر متعصب بود و با آثار ادبیات روس آشنا بود.
از دیگر چهرههای تاثیرگذار در گسترش اندیشههای جدید در ایران، میرزا ملکم خان است. او با زبان فرانسه اشنا بود و به عنوان مترجم به استخدام دولت درآمد. ملکم بخشی از زندگی خود را بیشتر صرف فعالیتهای ادبی کرده و اندیشههای انتقادی خود را دربارۀ جامعۀ آن روز ایران به صورت گوناگون نگاشته است و نیز به انتشار روزنامۀ «قانون» پرداخت.
در میان مردان آگاه و دلسوز قرن نوزدهم مستشارالدّوله مقامی است. او مردی روشن بین بود و مقالاتی انتقادی علیه دولت در روزنامۀ «اختر» انتشار میداد. از شخصیتهای روشنفکر دوران قاجار یکی هم محمدحسن خان صنیع الدّوله (بعدها: اعتماد السّلطنه) است که مردی زیرک بود. در میان آثار فراوان اعتماد السّلطنه باید از روزنامۀ «خاطرات» و به ویژه از کتاب «خلسه یا انحطاط ایران» نام برد که یکی از آثار درخور توجۀ دورۀ قاجار بوده است.
در میان چهرههای روشنفکر (که در دوران قاجار اندک نیستند) یکی از عواملی که در رشد فکری و اجتماعی ایرانیان مؤثر است، تأسیس چاپخانه و در پیِ آن نشرِ کتاب و مطبوعات در آغاز قرن نوزدهم است.
همان گونه که پیشتر اشاره شد، به فرمان عباس میرزا، شاهزادۀ روشنفکر قاجار، نخستین دستگاه چاپ فارسی که دارای حروف سُربی بود در تبریز نصب شد. اولین دستگاه چاپ سنگی نیز در همین شهر مورد استفاده قرار گرفت و خیلی زود مورد توجه واقع شد.
با پیشرفت صنعت چاپ، انتشار مطبوعات نیز در ایران آغاز سد. نخستین روزنامهای که در کشور ما منتشر شد، «کاغذ اخبار» نام داشت (در سال 1253 ه.ق) و بنیان گذار آن میرزا صالح شیرزای بود که خیلی زود تعطیل شد. پس از آن میرزا تقی خان امیرکبیر به سال 1267 ه.ق روزنامۀ «وقایع اتّفاقیه» را منتشر کرد که چندی بعد نام آن به «روزنامۀ دولت عِلیۀ ایران» تغییر یافت.
اما روزنامههایی که در بالا بردنِ سطح آگاهی مردم و ایجاد افکار آزادی خواهانه بیشتر تأثیر میگذاشتند، غالباً روزنامههایی بودند که در خارج از ایران انتشار مییافتند. از جمله روزنامۀ «اختر» بود که در استانبول
به چاپ میرسید. روزنامه «اختر» تنها یک روزنامۀ اجتماعی – سیاسی نبود، بلکه به نشر مقالات فرهنگی نیز میپرداخت و در شمارِ همکاران آن ادیبانی چون میرزا حبیب اصفهانی، مترجم کتابهای «حاجی بابای اصفهانی» و «ژیل بلاس» دیده میشدند.
مطبوعات در پیدایش تحولات ادبی به ویژه نثر جدید فارسی مؤثر بودهاند. از جمله نشریاتی که جنبۀ اجتماعی – ادبی داشتند، روزنامۀ «صور اسرافیل» بود. اگر چه جنبۀ سیاسی این روزنامه مطرح بود، اما به سبب قطعاتی که در آن با عنوان «چرند و پرند» چاپ میشد تأثیر فراوانی بر شیوۀ نثرنویسی امروز ایران گذاشته بود.
مجلۀ «کاوه» در برلین منتشر شد. سبکی شبیه به «صور اسرافیل» داشت. داستان معروف «فارسی شکر است» (جمالزاده) ابتدا در این مجله در ژانویه 1921 میلادی به چاپ رسید.
از جمله نشریاتی که در واپسین سالهای عمر حکومت قاجار منتشر میشد و بیشتر جنبۀ ادبی داشت، باید در درجۀ نخست از «بهار»، «دانشکده» و «ارمغان» نام برد.
مؤسس مجلۀ «بهار» میرزا یوسف اعتصام الملک بود که نویسندۀ چیره دست و مترجمی توانا بود. او به زبانهای عربی، ترکی استانبولی و فرانسه تسلط داشت، تمام زندگی خود را صرف ترجمۀ آثار بزرگ ادبی و انتشار آنها کرد.
مانند رمان «بینوایان» اثر ویکتور هوگو و آثاری از ژول ورن، فلاماریون، والتر اسکات و لئوپاردی نام برد. اما فعالیت اعتصام الملک به همین جا محدود نمیشد: او در مجلۀ خود بسیاری از نویسندگان اروپایی (از جمله شکسپیر، ولتر، روسو، شیلر و تولستوی) را به خوانندگانش معرفی و اثار آنان را بررسی و نقد کرد.
وحید دستگردی مجلۀ «ارمغان» را بنیان نهاد (به سال 1337 ه.ق) که در آن آثار بزرگ ادب ایران و
ترجمههایی از ادبیات اروپایی منتشر میشد. رمان مشهور «ده قزلباش» از حسین مسرور نیز برای نخستین بار به صورت پاورقی در این مجله به چاپ رسید.
از عوامل دیگری که در گذشته در دگرگونی شیوۀ نثر فارسی تأثیر داشتهاند، سفرنامه نویسی است. نخستین آن، «سیاحتنامۀ میرزا صالح شیرازی» است از دیگر سفرنامه سیاحتنامۀ حسرومیرزا، فرزند عباس میرزا است. که به نمایندگی از سوی دولت ایران برای پوزش خواهی در واقعۀ قتل گریبایدوف، سفیر تزار، به روسیه فرستاده شده بود. شرح وقایع این سفرِ ده ماهه را به رشتۀ تحریر درآورده است.
از مهمترین سفرنامههای دوران قاجار، سفرنامۀ ناصرالدین شاه است که شامل دو بخش است: یکی «سفر کربلا» و دیگری «سفر فرنگستان» است.
شیوۀ سفرنامه نویسی بر آثار برخی از نویسندگان دورۀ قاجار تأثیر کثبت گذاشت و حتی سبب شد که آنان رمانهای خود را به شکل سفرنامه بنویسند. زین العابدین مراغهای و طالب زادۀ تبریزی (طالبوف) از این شمارند.
در کنار سفرنامه نویسی، انتشار آثار اروپایی به فارسی و آشنا کردن نویسندگان ایرانی با آثار اروپایی از عوامل دیگری است که در بالا بردن سطح شیوۀ نثر نویسی فارسی تأثیر فراوان داشته است. اولین اثاری که به فارسی ترجمه شد، بیشتر پیرامون شخصیتهای تاریخی بود. مانند: «پتر کبیر» و «تاریخ ناپلئون اول» از جمله این اثار است.
دیری نپایید که آثار ادبی روس و اروپایی به فارسی برگردانده شد. رمانهایی چون «رابینسون کروزوئه»، «میشل استروگوف» و نیز «اتللو». نخستین ترجمههای آثار ویکتور هوگو نخست پس از صدور فرمان مشروطیت در مجلۀ «بهار» انتشار یافت.
از مترجمان زبدۀ این دوره محمدطاهر میرزا، نوادۀ عباس میرزاست که به زبان فرانسه تسلط داشت و رمانهای «کُنت مونت کریستو» و «سه تفنگدار» را به فارسی برگرداند. یکی از مهمترین عواملی که در پدید آمدنِ ادبیات داستانی جدید مؤثر بوده است، انتشار رمان فارسی است.
نخستین رمانهایی که به شیوۀ اروپایی در ایران نوشته شدهاند، دارای یک وجه مشخصۀ عمدهاند: نخست انتقاد از وضع اجتماعی در دورۀ قاجار و دیگر اینکه همۀ آنها به صورت سفرنامه نگارش یافتهاند. از نمونههای مهم آن «سیاحتنامۀ ابراهیم بیگ» نوشتۀ حاجی زین العابدین مراغهای و رمانهای «کتاب احمد» و «مسالک المحسنین» از عبدالرحیم طالب زاده (طالبوف) است.
از نثر زین العابدین مراغهای و طالبوف تا نثر دهخدا فاصلۀ زیادی نیست. اما نوشتههای دهخدا دو امتیاز بزرگ دارد: نخست آن که نثر او از طنزی گزنده برخوردار است، دوم آن که آمیزهای است از نثر روزنامه نویسی و داستان نویسی.
دهخدا در «چرند و پرند» از شیوهای استفاده میکند که نمونههای آن در ادبیات فارسی بسیار نیست: طنز. دهخدا با امضای مستعار «دَخو» مینوشت، دخو در قزوین به آدم ساده لوحی گفته میشود که از او ماجراهای خنده آور نقل میکنند.
تورج رهنما در کتاب «جایگاه داستان کوتاه در ادبیات امروز ایران» مینویسد: «در ادبیات فارسی نظیر طنز دهخدا بسیار نیست، اما تفاوتی که این طنز با طنز گذشتگان – مثلاً عبید زاکانی – دارد این است که مخاطب آن دانشوران و فرهیختگان نیستند بلکه در درجۀ نخست تودۀ عظیم مردمند و این امتیاز بزرگی است.»
تردیدی نیست که با انتشار مجموعه «یکی بود، یکی نبود» در سال 1300 خورشیدی، یکی از مهمترین حوادث تاریخ ادبیات ایران روی داده است. دلیل اهمیت این مجموعه در این است که جمالزاده با آن برای نخستین بار داستان کوتاه را به معنی امروزی آن وارد ادبیات فارسی کرد. داستان «فارسی شکر است» در سال 1300 در نشریه کاوه (در آلمان منشر میشد) رقم خورد. در همان سال جمالزاده پنج داستان دیگر بر آن افزود و یکسال بعد با نام «یکی بود یکی نبود» در لندن چاپ کرد. آنچه جمالزاده به عنوان داستان کوتاه فارسی عرضه کرد، بی شک آشنایی او با ادبیات داستانی جهان و به تأثیر از داستانهای گوگول و چخوف و دیگران بود. این شیوه را با محتوا و فرهنگ فارسی هماهنگ کرد و به خدمت زبان فارسی درآورد.
با این همه ما در دورۀ نیمۀ اول قرن چهاردهم خورشیدی با دو نویسندۀ بزرگ رو به رو میشویم که آثار آنان در پیشبرد داستان نویسی در ایران بسیار مؤثر است: صادق هدایت و بزرگ علوی.
تورج رهنما در مقالۀ «پیشگامان داستان نویسی نوین در ایران» مینویسد: «صادق هدایت بنیان گذارِ واقعی داستان کوتاه در ایران است. او نخستین کسی است که صناعت داستان نویسی غربی را وارد ادبیات فارسی کرد و با بهره گرفتن از آن، آثار آفرید که پارهای از آنها جزو شاهکارهای ادبیات داستانی امروزند.»
نویسندۀ دیگری که فعالیت ادبی خود را در دهۀ نخست قرن بیستم آغاز کرد، «بزرگ علوی» است. علوی در سال 1282 به دنیا آمد. در سال 1301 به آلمان رفت و تحصیلاتش را تا سال 1307 ادامه داد و فارغ التحصیل تعلیم و تربیت شد. به ایران بازگشت و در شیراز معلم شد. مجموعه داستان «چمدان»، نخستین کتابِ علوی به سال 1313 منتشر شد.
علوی با توصیف طبیعت خشمگین و منقلب، در اصل تلاطمهای روحی شخصیتهای داستان را نشان میدهد و خواننده را به صورتی غیر مستقیم از همان آغاز به فضای اثرش میبرد، فضایی که تا پایان داستان همچنان حفظ میشود. زبان علوی ساده، روشن و بی پیرایه است. یکی از ویژگیهای ممتاز داستان نویسی علوی، تخیل اوست. از شمار نویسندگانی که ابتدای پس از 1320 شروع به نوشتن کردهاند باید از صادق چوبک و جلال آل احمد نام برد. نخستین مجموعه داستان چوبک، «خیمه شب بازی» به سال 1324 انتشار یافت. اولین مجموعه داستان آل احمد «دید و بازدید» همزمان با کتاب صادق چوبک منتشر شد. اما شهرت آل احمد در قصه نویسی بیشتر به سبب رمان کوتاه «مدیر مدرسه» (در سال 1337) و چند اثری است که در مجموعۀ «پنج داستان» (در سال 1350) گرد آمده است.
ابراهیم گلستان نخستین داستانهای خود را در سالهای 1326 و 1327 نوشت و آنها را یک سال بعد در مجموعهای به نام «آذر، ماه آخر پاییز منتشر کرد. سپس احمد محمود، جمال میرصادقی و بهرام صادقی به این نسل افزوده شدند. نخستین داستانهای احمد محمود در دهۀ سی منتشر شد که تحت تأثیر هدایت و چوبک آفریده شدهاند.
جمال میرصادقی اندکی پس از احمد محمود به انتشار آثارش پرداخت. نخستین مجموعه داستان میرصادقی «مسافرهای شب» به سال 1341 منتشر شد.
یکی دیگر از نویسندگان این دوره بهرام صادقی است. صادقی داستانهای خود را بین سالهای 1335 و 1345 نوشت و پس از آن تا هنگام مرگش در پاییز 1363 خاموشی گزید. شمارِ آثار صادقی زیاد نیست، اما همین آثار، او را به عنوان یکی از چیره دستترین داستان نویسان امروز ایران معرفی میکنند.
زنان داستان نویس در ایران
به تدریج با ورود زنان به عرصۀ فعالیتهای فرهنگی، شخصیتهای زن در آثار ادبی نقش بارزتری یافتند همچنان که زنان نیز از فراغت و امکان بیشتری برای رمان خواندن برخوردار گشتند. در بعضی نشریات زنان، مطالبی در مخالفت با رمان و رمان خوانی چاپ میشد، از جمله «فرخ دین پارسا» در شمارۀ سوم «جهان زنان» (فروردین سال 1300) نوشت: «ما به طور اساسی و از روی قواعد طبی با اعتیاد زنان جوان به قرائت رمانهای عشقی مخالفیم. و رمانهای تاریخی و علمی هم به مذاق امروزۀ زنان توافق ندارد.»[2]
پدید آمدنِ نشریات زنان و نقش فعال آنان در جنبش استیفای حقوق خود، زمینه سازِ پیدایش نویسندگان زن شد. اختصاص ستونی به زنان در اغلب مجلات این دوره میتواند نشانۀ آن باشد که آنان بخش قابل ملاحظهای از خوانندگان را تشکیل میدادند. به تدریج زنان، که خود خواننده و موضوع رمان بودند، به خلق رمان دست زدند؛ زیرا برای ساختن هویت خود، به رمان، این محل مناسبِ کشف دنیای درون، نیاز داشتند. مانند «ایراندخت تیمورتاش» () فرزند عبدالحسین تیمورتاش، سیاستمدار مشهور عصر رضاشاه بود.
دهۀ 1340 یکی از دورههای برجسته در تاریخ ادبیات معاصر است. در این دوره برای اولین بار حضور چشمگیر برخی زنان را در صحنۀ ادبیات داستان شاهدیم، هر چند برخی زنان، نوشتن را از دو دهه قبل شروع کرده بودند، اما درخشش آنان در این دهه است. سیمین دانشور و بعدها غزاله علیزاده، شهرنوش پارسی پور، گلی ترقی و مهشید امیرشاهی جریان داستان نویسیِ زنان را پدید آوردند.
دکتر سیمین دانشور، نویسنده، مترجم، استاد دانشگاه و همسر جلال آل احمد است. او در سال 1300 در شیراز به دنیا آمد. تحصیلات وی در رشتۀ زبان و ادبیات فارسی بوده و سالیانی دراز رشتۀ تاریخ هنر را در دانشگاه تهران تدریس کرد. نخستین مجموعه داستان او به نام «آتش خاموش» در سال 1327 منتشر شد. مشهورترین اثر وی رمان «سووشون» (1348) نام دارد. دانشور نویسندۀ دردهای ناگفتۀ زنان ایرانی است. وی در توصیف دنیای ذهنی و عینی زنان، نویسندهای موفق است. اغلب داستانهای دانشور رنگ ملی، سنتی و دینی دارند که از اشارات سیاسی تاریخ معاصر خالی نیستند. نثر ادبی و زیبا، توصیفات دقیق و رسا و پرداخت مناسب چهرهها از ویژگی داستانهای سیمین داشنور است. دکتر حسن ذوالفقاری در کتاب «چهل داستان کوتاه ایرانی از چهل نویسندۀ معاصر» مینویسد: «در یک کلام، لقب بانوی داستان نویس ایران برازندۀ اوست.»
حسن میرعابدینی در کتاب «صد سال داستان نویسی» مینویسد: «نوشتن داستانهایی از نظرگاه نوجوانان، یکی از مهمترین دل مشغولیهای سیمین دانشور در مجموعه داستان شهری چون بهشت (1340) است.» از مجموعه داستانهای او: به کی سلام کنم؟ (1359)، و از پرندههای مهاجر (1376).
گلی ترقی متولد سال 1318 در تهران است. در خانوادهای اهل قلم به دنیا آمد. گلی ترقی تحصیلاتش را در ایران و آمریکا پی گرفت و فلسفه را به عنوان رشتۀ دانشگاهی برگزید. مدتها در دانشکدۀ هنرهای زیبا اساطیر و نمادهای آغازین را تدریس کرد. در نخستین آثارش ترس و ملال، رخوت و سرخوردگی و زندگی کسالت بار آدمها را تصویر میکند. پس از مهاجرت به فرانسه، آثارش رنگ و بوی دیگری گرفت و خاطرات گذشته و زندگی در تهران و غم غربت به درون مایۀ اصلی آثارش بدل شد. از آثار او: من هم چه گوارا هستم (1348)، خواب زمستانی (1352)، خاطرههای پراکنده (1371)، جای دیگر (1379)، دو دنیا (1381) و اتفاق (1393).
غزاله علیزاده (مشهد 1325 – جواهرده رامسر 1375) از دانشگاه تهران لیسانس حقوق گرفت. اما هرگز به آن نپرداخت. به فرانسه رفت و در رشتۀ فلسفه اشراق تحصیل کرد، اما آن را نیمه کاره رها کرد. جهان بینی او آمیزهای از ادیان و مذاهب مختلف و عرفان است. در آثارش برخلاف بسیاری از زنان، کمتر به مسئله جنسیت میپردازد. او ملال و بی باری زندگی در محیط خانوادگی و اجتماعی و در پی آن زوال همگانی را تصویر میکند.
از ویژگی آثارش میتوان به نثر درخشان او و نیز قدرت در ساختن گفت و گو اشاره کرد. از آثارش: سفرِ ناگذشتنی (1356)، بعد از تابستان (1356)، خانۀ ادریسیها (1370 و 1371)، چهارراه (1373) و شبهای تهران (1378). مجموعۀ کامل داستانهای کوتاه و بلندش را میتوان در کتاب با غزاله تا ناکجا (1378) مطالعه کرد.
مهشید امیرشاهی متولد سال 1316 در کرمانشاه است. در دانگشاه لندن فیزیک خواند اما به نویسندگی، ویراستاری و ترجمه روی آورد. برخی از داستانهای امیرشاهی به توصیفِ روحیات زنانی تنها و سرخورده اختصاص دارد. مجموعه داستانهای امیرشاهی: کوچه بن بست (1345)، سارِ بی بی خانم (1347)، بعد از روز آخر (1348) به صیغۀ اول شخص مفرد (1350). پس از مهاجرت، داستانهای دیگری نیز در اروپا منتشر کرده است.
شهرنوش پارسی پور متولد سال 1324 در تهران است. پارسی پور نویسندۀ پرکاری است و در رمانها و داستانهای کوتاهش به دنیای درونیِ زنان از منظری روان شناختی – عرفانی میپردازد که ریشه در تنهایی و هویت باختگی دارد.
مجموعه داستانهایش عبارتند از: آویزههای بلور (1356)، زنان بدون مردان (1368)، آداب صرف چای در حضور گرگ (امریکا، 1372) و گرما در سال صفر (تهران، 1382). او، پس از مهاجرت به امریکا، چند خاطره، رمان و مجموعه داستان منتشر کرد.
میترا الیاتی متولد سال 1329 در تهران است. از سال 1370 به داستان نویسی روی آورد. از آثارش: مادمازل کتی و چند داستان دیگر (1380) و کافه پری دریایی (1387) اشاره کرد.
مه کات رحیم زاده متولد سال 1331 در رشت است. در رشتۀ اقتصاد بازرگانی درس خواند و به تدریس در آموزش و پرورش پرداخت. در دهۀ 1360 به کارگاه داستان نویسی هوشنگ گلشیری رفت و نوشتن داستان را پی گرفت. در داستانهایش به موقعیت و مسائل زنان در کانون خانواده میپردازد. پس از مهاجرت به کانادا، داستانهای او رنگ نوستالژیک به خود گرفت. از آثارش: یلدا و رهایی (1379)، اتاق صورتی (1380)، ردپای حلزون (1384) و روزی روزگاری رشت (1397).
زویا پیرزاد متولد سال 1331 در آبادان است. فضای داستانهای پیرزاد، فضای آدمها در شهرهای بزرگ، آپارتمانهای کوچک و تنهایی عمیق است. حسن میرعابدینی در کتاب «صد سال داستان نویسی» مینویسد: «پیرزاد، داستان نویسی نئورئالیست است.» پیرزاد داستانهایش را به شکلی مألوف مینویسد، اما با زبانی که جزء نگاریهایش حس و حالی زنانه به اثر میبخشد، پرتوِ تازهای بر شخصیتها و مکانها میاندازد. او کار ادبیاش را با نوشتن داستانهای کوتاهِ طرح گونه مثل همۀ عصرها (1370) شروع کرده، در طعم گس خرمالو (1376)، داستانهای کوتاه شکل یافته تری نوشته و پس از انتشار مجموعهای از داستانهای کوتاهِ به هم پیوسته در یک روز مانده به عید پاک (1377)، به سمت رمان رفته است: چراغها را من خاموش میکنم (1380).
فرزانه کرم پور متولد سال 1333 در کرمانشاه است. در دانشگاه علم و صنعت، در رشتۀ راه و ساختمان تحصیل کرد. نوشتن داستان را در دهۀ 1370 آغاز کرد. کرم پور در داستانهایش به تأثیر صنعت و مسائل صنعتی بر زندگی آدمها، محیط زیست و نیز در کنار آن به موقعیت زنان در جامعه میپردازد. از آثارش: کشتارگاه صنعتی (1376)، ضیافت شبانه (1378)، طوفان زیر پوست (1380) و باقیمانده از (1395).
منیرو روانی پور متولد سال 1333 در جُفرۀ بوشهر است. از دانشگاه شیراز لیسانس روان شناسی گرفت. ابتدا به نوشتن برای کودکان پرداخت و پس از آن به فیلم نامه نویسی رو آورد. با چاپ مجموعه داستان کنیزو (1367) به عنوان نویسنده مطرح شد. داستانهای روانی پور دو شاخه تحول یافتهاند: یکی یادهای کودکی و سفرهای نویسنده به زادگاهش، دستهای دیگر متأثر از گرایش مبتنی بر اصالت زنان شهرنشین و روشنفکر.
«روانی پور در داستانهایی که به گذشته و زادگاهش اشاره میشود، غرابتِ زندگی و باورهای مردمِ دورافتادهترین نقاط جنوب را تصویر میکند و به عنوان نویسندهای پیروِ رئالیسم جادوییِ مارکز شهرت مییابد.»[3]
از دیگر آثارش: دل فولاد (1369)، سنگهای شیطان (1369)، سیریا سیریا (1372)، کولی کنار آتش (1378)، زن فرودگاه فرانکفورت (1380)، نازلی (1381) و آوازه خوان دوره گرد (2015).
فرخنده آقایی متولد سال 1335 در تهران است. تحصیلاتش را در زمینۀ مدیریت اداری و علوم اجتماعی در دانشگاه الزهرا و دانشگاه تهران به پایان برد. از آثار او: تپههای سبز (1366)، راز کوچک و داستانهای دیگر (1374)، به جنسیت گمشده (1379)، از شیطان آموخت و سوزاند (1384).
گیتا گرکانی متولد سال 1337 در تهران است. در دانشکدۀ هنرهای دراماتیک ادبیات نمایشی خواند، اما بیشتر به نوشتن داستان کوتاه و رمان و ترجمه از زبان انگلیسی پرداخت. او در آثارش با نگاهی واقع بینانه به زندگی خانوادگی و تلاطمهای ناشی از برخورد آدمها میپردازد. از آثارش: فصل آخر (1378)، حلزون و پروانهها (1379)، هیچ کس توی اینه نیست (1382)، آشپزی ملکه (1383)، سکوت و داستانهای دیگر (1391) و سایهها (1396).
ناهید طباطبایی متولد سال 1337 در تهران است. او از نویسندگان پر کار در دهۀ 1370 تا 1380 به شمار میآید. «داستانهای کوتاهِ هر یک از کتابهایش را حول مضمون و الگوی ساختاریِ همسانی گرد آورده است. مثلاً، تلاش برای شناخت یک دوست از ورای زمانهای از دست رفته، وسوسۀ ذهنیِ روایتگران داستانهای مجموعه حضور آبی مینا (1372) است. اما آنان ضمن جستجوهای ذهنیشان برای درک «دیگری»، به شناخت تازهای از خود میرسند. در داستانهای مجموعۀ جامه دران (1376) زنان و مردانِ پا به سن گذاشتهای حدیث نفس میکنند که با کابوسها و حسرتهایشان تنها ماندهاند. آنان که دلتنگِ گذشتهاند، با مرور خاطرات به مقابله با خاموشی و فراموشی میروند؛ و مشغلهای ذهنی برای گریز از نابسامانیهای روزمره مییابند.»[4]
دیگر مجموعه داستانهای طباطبایی: بانو و جوانی خویش (1370) و برف و نرگس (1383). ■
منابع:
رهنما، تورج. «جایگاه داستان کوتاه در ادبیات امروز ایران». نشر اختران. چاپ 1388
میرعابدینی، حسن. «هشتاد سال داستان کوتاه ایرانی / جلد اول و دوم»، نشر کتاب خورشید، چاپ ششم، 1393
میرعابدینی، حسن. «صدسال داستان نویسی ایران / جلد اول دوم و سوم و چهارم». نشر چشمه، چاپ پنجم، 1387
میرعابدینی، حسن. «تاریخ ادبیات داستانی ایران»، انتشارات سخن، چاپ اول، 1392
[1]: حسن میرعابدینی، هشتاد سال داستان کوتاه ایرانی، جلد اول، کتاب خورشید، 1393.
[2]: حسن میرعابدینی، تاریخ ادبیات داستانی ایران، نشر سخن، چاپ 1392، صفحه 351.
[3]: حسن میرعابدینی، هشتاد سال داستان کوتاه ایرانی، کتاب خورشید، چاپ 1393، صفحه 121 و 122.
[4]: حسن میرعابدینی، هشتاد سال داستان کوتاه ایرانی، کتاب خورشید، چاپ 1393، صفحه 109 و 110.