بررسی رمان «شب‌گرد» نویسنده «فهمیه سلیمانی»؛ «زهرا فرازاندام»/ اختصاصی چوک

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

zahra farazandaam

درباره کتاب: رمان شب‌گرد 421 صفحه دارد و در نه فصل نوشته شده است. چاپ اول آن در سال 1394 توسط انتشارات شقایق صورت گرفته و از زبان اول شخص مفرد روایت می‌شود.

درباره نویسنده:

خانم فهیمه سلیمانی مدرک کارشناسی کارگردانی سینما دارد و فارغ‌التحصیل دوره عالی فیلمنامه‌نویسی از حوزه هنری است. از سال ۱۳۷۹ تاکنون به نویسندگی مشغول هستند و نویسنده فیلمنامه‌های بسیاری نیز بوده‌اند. در کنار نویسندگی، تهیه‌کنندگی برخی فیلم‌ها را هم عهده‌دار بوده‌اند. از جمله رمان‌های این نویسنده می‌توان: بغض تنهایی، قصر یخی، برایم بمان، چشم‌های بارانی، دیوار شیشه‌ای، رایکا، دوشیزه و شبگرد را نام برد که از نشر شقایق منتشر شده‌اند.

همچنین پامنار و لولی‌وش از نشر علی به چاپ رسیده‌اند. کتاب فیلمنامه چه می‌خواهد نیز توسط ایشان به رشته تحریر درآمده است.

خلاصه رمان:

تمنا ترنم که به تازگی وارد دانشگاه شده، دختری بازیگوش و سرزنده است. محل سکونتشان در باغی خانوادگی است که عمو و عمه‌اش نیز به همراه همسر و فرزندانشان در آن باغ سکونت دارند. داستان از جایی آغاز می‌شود که یکی از استادانش که دوستِ همسرِ دخترعمویش نیز هست، برای مدتیِ محدود ساکن کلبه خالی ته باغ می‌شود. ورود او آغازگر اتفاقاتی است که خیلی زود تمنا را درگیر خود کرده و برای خلاصی از تحولات ایجاد شده، مسیری را انتخاب می‌کند که عواقب خوشایندی برایش به همراه ندارد.

بررسی رمان:

رمان تمی سراسر عاشقانه دارد و گویی شخصیت‌های داستان دغدغه‌ای به جز عشق در زندگیشان ندارند. همه اتفاقات روایت شده در این کتاب حول محور عشقِ کاراکترهای اصلی می‌چرخد و تک‌محوری بودن موضوع رمان باعث می‌شود بیشتر مخاطبین کم‌سنی را سمت خود جذب کند که خواهان روایت‌های رویاگونه هستند، نه مخاطبین عام. خصوصاً که شیوه پرداخت عشق در این داستان، قصه‌هایی مشابه سیندرلا را به خاطر می‌آورد. زیرا دختر و پسر وصف شده در کمال زیبایی بوده و در خانواده‌ای مرفه زندگی می‌کنند.

اسم رمان نیز چندان سنخیتی با موضوع اصلی آن ندارد. شاید این نام تنها برگرفته از چند شبِ ابتدایی حضور رادمان در باغ باشد، وگرنه در بقیه قسمت‌های رمان اشاره‌ای به این شب‌گردی نشده است. البته عکس روی جلد متناسب با این نام انتخاب شده که می‌توان آن را یکی از نکات مثبت این کتاب تلقی کرد. آن چه در وهله اول به چشم می‌آید، غلط‌های املایی این رمان است که از نویسنده‌ای با چنان سابقه تحصیلی دور از انتظار است؛ مثل شصتِ پات یا نازِ شصتت، تأتر، دربدر، جرأت، سربهوا و بسیاری کلمات دیگر.

عشقی که محوریت اصلی رمان را تشکیل می‌دهد نیز بسیار سطحی و ناگهانی شکل گرفته است. تقریباً در همان برخوردهای اولیه پایه‌هایش گذاشته شده و خیلی زود عمیق می‌شود. طوری که تمامی رفتارهای شخصیت اصلی داستان را تحت‌الشعاع خود قرار می‌دهد. این مدل عشق‌هایی که در یک نگاه و با همان ارتباط‌های ابتدایی ایجاد می‌شود، رمان را بیشتر باب سلیقه نوجوانان کرده است که به همه مسائل زندگی، بسیار ساده و سطحی می‌نگرند. به دنبال یافتن علت‌مندی شکل‌گیری حوادث نیستند و دنیا را در عشق و کَلکَل‌های بی‌پایه و اساس خلاصه کرده‌اند.

استفاده نکردن از سه ستاره در موقعیت‌هایی که تغییر زمانی و مکانی صورت می‌گیرد، باعث شده شاهد پرش‌های متعدد باشیم و خواننده را گیج می‌کند که در کجای داستان قرار دارد. استفاده مکرر از کلمه کریدور در روایت داستان نادرست است زیرا واژه‌ای بیگانه بوده و می‌توان معادل فارسی آن را به کار برد. همچنین استفاده فراوان از کلمه مدل بالا که کلیشه بوده و درست‌تر آن است از کلمات جایگزین، متناسب با موارد اشاره شده، استفاده شود. استفاده از کلماتی مانند کوچیکه که به صورت محاوره نوشته شده، در روایت داستان نادرست است و باید به شکل کتابی یعنی کوچک نوشته شود تا با سایر قسمت‌ها هماهنگی لازم ایجاد شود.

آگاهی درباره اصول نگارش متن، نحوه ویراستاری و املای صحیح کلمات از جمله نیازهای اولیه نویسندگی بوده که در این رمان مدنظر قرار نگرفته است. متأسفانه نه تنها نویسندگان بلکه حتی نشریات نیز بهایی برای این مهم قائل نبوده و شاهد اشکالات فراوان در اکثر آثار چاپی و پرفروش هستیم. در کنار اینها پاراگراف‌بندی و فصل‌بندی‌های نامنظم نشان از ناآگاهی نویسنده درباره اصول صحیح نگارش دارد، به طوری که برخی فصول تنها شامل بیست صفحه شده و فصلی دیگر به صد صفحه هم می‌رسد. یا پاراگراف‌هایی که گاه یک صفحه کامل را پر کرده و باعث خستگی چشم‌ها و دلزدگی مخاطب می‌شود که از دیگر نکات برجستۀ نداشتن انسجام لازم در نحوه نگارش این رمان است.

علاوه بر اصول نگارش که جای خالی ویراستاری را به وضوح در جای‌جای آن می‌توان یافت، نگاهی به محتوای رمان نیز نشان می‌دهد، نویسنده نتوانسته چندان موفق عمل کند و اغلبِ حوادث، خلق‌الساعه و بدون رابطه علت‌ومعلولی صورت گرفته است. بیان سیر داستان به این گونه، بیشتر ساختار آن را به قصه نزدیک می‌کند تا رمانی پخته که اتفاقاتِ آن بر پایه روابط اصولی صورت گرفته باشد.

در طول رمان صحبت خاصی درباره روند درمان و پیگیری معالجه تمنا نمی‌شود، با وجود آن که همگان واقفند او دچار اختلال بعد از سوگ شده است. در هیچ جای داستان توضیح مشخصی داده نمی‌شود که دکتر چه توصیه‌هایی برای بهبود وضعیت او کرده و تنها با اشاره‌ای گذرا گفته می‌شود باید طبق نظر پزشک معالجش با او رفتار شود. آشنایی با مبانی روانشناسی برای پردازش شخصیت‌ها، خصوصاً زمانی که با این گونه اختلال‌ها مواجه هستیم، از ضروریات بدیهی است. دادن اطلاعات نادرست به مخاطبین نوجوان، موجب گمراهی آنان شده و تصور می‌کنند، شخصیت‌های ارائه شده در رمان افرادی نرمال بوده و این قبیل رفتارها امری عادی جلوه داده می‌شود. نویسنده‌ای که کمترین اطلاعات روانشناسی ندارد، بزرگ‌ترین اجحاف را در حق خوانندگان ناآگاه صورت می‌دهد. در طی هشت نه ماهی که در عقد یکدیگر بودند، چندان به رفتارهای میان آن دو پرداخته نشده و تنها با اشاره‌هایی گذرا بیان شده بهکام اهمیتی به تمنا نمی‌داده است. خواننده نمی‌تواند ارتباط لازم و کافی با شخصیت‌ها برقرار کند. در واقع تمامی مطالب به نقل قول از گوینده داستان، به شکلی تیتروار بیان شده و روایتی ملموس و باورپذیر ایجاد نشده تا بتوان با کاراکترهای رمان همذات‌پنداری ایجاد کرد. نگاهی این چنین سطحی و غیرملموس برای رمانی با این حجم، باعث شده بیشتر حوادثی تکراری و دیالوگ‌هایی بدون محتوا سراسر کتاب را فراگیرد. دیالوگ‌های که کمکی به پیشبرد داستان نکرده و بیشتر جنبه گزافه‌گویی به خود گرفته است.

توصیف برخی فضاها دور از واقعیت و اغراق‌گونه به نظر می‌رسد. برای مثال: «همه جا را مه گرفته بود.» یا «در میان مه غلیظی که اطراف را پوشانده بود...» در تهران که اغلب هوایی آلوده و دودگرفته دارد، دور از انتظار است شاهد فضایی این چنین غلوآمیز باشیم که بیشتر رمان‌های جنایی و ترسناک را در ذهن تداعی می‌کند.

نکته قابل تأمل بعدی اعتراف رادمان به عشقش درست بعد از بازگشت از مراسم خاکسپاری است؛ آن هم در وضعیتی که تمنا دچار شوک بعد از حادثه شده. ابراز و اعتراف به عشقی عمیق در آن حال‌وهوا که همگی مغموم و عزادار هستند، بسیار نامأنوس با شرایط موجود جلوه می‌کند. جالب آن که تمنا نیز به یکباره از شرایطی که در آن قرار دارد، فاصله گرفته و پابه‌پای رادمان، عکس‌العمل نشان می‌دهد. به راحتی غم خود را فراموش کرده و پاسخگوی ابراز علاقه او می‌شود.

به طور کلی تمامی رفتارهای تمنا از ابتدا بیشتر شبیه افرادی است که دچار اختلال شخصیت مرزی هستند. کسی که تغییرات احساساسی شدید در لحظه دارد و هر دم حالی دگرگون می‌یابد. دچار ناپایداری عاطفی و خلقی بوده و بی‌ثباتی هیجانی از مؤلفه‌های بارز چنین اختلالی است. در شخصیت تمنا هم این رفتارها را به خوبی شاهد هستیم که تصور می‌کند توجه و احترام کافی برایش قائل نبوده و به این جهت بسیار احساسی و ناگهانی و بدون پیش‌زمینه قبلی تصمیم می‌گیرد و آن را اجرا می‌کند.

نکته قابل ذکر بعدی، عقد پنهانی ماه‌منیر و بهکام است که جای تعجب فراوان دارد و به درستی به علت آن پرداخته نمی‌شود. به همان آسانی که او را به عقد خود درآورده، از هم جدا می‌شوند. تنها گفته می‌شود اشتباه کرده و دلیل موجهی برای کارش ارائه نمی‌شود. این گونه بیان حوادث بیشتر به خاطره‌گویی شباهت دارد و نمی‌تواند مخاطب واقعی و کتاب‌خوان حرفه‌ای را به سمت خود جلب کند. زیرا دلیل موجهی برای وقوع حوادث رمان بیان نمی‌شود و با اشاره‌ای سرسری از آن‌ها عبور می‌کند.

در جای دیگر وقتی تمنا دچار حادثه شده و پایش گچ گرفته می‌شود، ابتدا با کمک دیگران مجبور است قدم بردارد و در همه حال یک نفر او را همراهی می‌کند. اما یک روز تصمیم می‌گیرد خودش به تنهایی با آن وضعیت به دانشگاه برود، بدون آن که نیاز به کمک کسی پیدا کند. بعد از حضور در کلاس و بحث با استادش هم با ناراحتی از آن‌جا بیرون زده و به تنهایی روی زمین برف‌گرفته و یخ زده راه می‌رود و مشکلی برایش ایجاد نمی‌شود. این قبیل تضادها که در بسیاری از قسمت‌های رمان دیده می‌شود، بیانگر ناهماهنگی در پردازش داستان بوده و از مطالب عنوان شده، بدون علت‌مندی باورپذیر عبور کرده است. در نتیجه خواننده آگاه به این باور می‌رسد، شاید حتی بازخوانی مجددی برای رفع اشکالات احتمالی صورت نگرفته باشد.

همچنین زمانی که پای تمنا از گچ خارج می‌شود، بدون کمک عصا یا حتی فیزیوتراپی به راحتی پیاده‌روی کرده و فقط در یک جمله گفته می‌شود چون زیاد راه رفته، به پایش فشار آمده که این امر نیز دور از واقعیت می‌باشد. هیچ گاه کسی که همان روز گچ پایش را باز کرده، نمی‌تواند به راحتی و به تنهایی پیاده‌روی کند، آن هم به مدت طولانی که کاملاً گزافه‌گویی می‌باشد.

در مراسم نامزدی آرش و نسرین، وقتی تمنا از آرایشگاه بازمی‌گردد؛ به محض آن که با کم‌توجهی و برخورد سرد استادش مواجه می‌شود، گریان جمع را ترک کرده و به اتاقش پناه می‌برد. تنها به این خاطر که استادش از زیبایی و تغییر چهره‌اش تعریف نکرده، آرایشش را پاک می‌کند و لباس معمولی می‌پوشد. با آن که در ابتدا اشاره شد از جلوی عمه‌اش عبور کرده و روی صندلی جاگیر شده؛ اما در انتها گفته می‌شود کسی متوجه تغییر لباس و آرایشش نمی‌شود.

نکته بارزی که در رمان بسیار آورده شده، تمنا بارها به اراده خود کلاس‌های دانشگاه را رها کرده و حتی گاهی یکی دو ماهی از حاضرشدن در کلاس‌ها سر باز می‌زند. بعد از مدتی دوباره به میل خود ادامه آن‌ها را از سر گرفته، بدون آن که مورد توبیخ قرار گیرد یا اشاره شود برای غیبت‌هایش مدرکی به دانشگاه ارائه داده است. دیالوگ‌های مطرح شده بین کاراکترها، بیشتر به کَل‌کَل‌های نوجوانان دبیرستانی شباهت دارد تا استاد دانشگاه و دانشجویانش. استادی که در طول رمان بسیار از محسناتش گفته شده اما در عمل رفتار پخته و سنجیده‌ای کمتر از او دیده می‌شود.

صد البته این گونه داستان‌سرائی‌ها باعث گمراهی نوجوانان شده و گمان می‌برند به واقع درس و دانشگاه یا عشق و عاشقی به همین سادگی صورت می‌گیرد. این تصور برایشان ایجاد می‌شود که به راحتی می‌توان همان گونه عمل کنند که دوست دارند. نتیجه آن می‌شود با بی‌مبالاتی و سهل‌انگاری فراوان افرادی در جامعه کنونی مواجه هستیم که چنین رمان‌هایی را الگوی خود قرار داده‌اند. به علت مرگ دخترعمویش نیز به اندازه کافی پرداخته نشده و صرفاً خیانت همسر و متعاقب آن سکته ناگهانی عنوان شده است.

جهان واقعیت با دنیایی که در این قبیل رمان‌ها ترسیم می‌شود، فرسنگ‌ها فاصله دارد و جز انحراف جوانانمان سود دیگری را عاید جامعه کتاب‌خوان نخواهد کرد. مگر سودآوری نشریات که به هر نوشته‌ای اجازه چاپ‌ونشر داده، ولو این چنین دور از ذهن و اغراق‌گونه باشد. بسیار جای تأسف دارد که هیچ گونه ممیزی ارزشمندی برای غربال رمان‌های ناکارآمد صورت نمی‌گیرد. به این ترتیب جوانان و نوجوانان ما به سادگی در معرض ابتذال و انحطاط قرار می‌گیرند.

از جمله نیازهای اولیه در این عرصه، عنوان کردن شرط سنی برای خوانش رمان‌ها است که جای آن بسیار خالی بوده تا حداقل شرایط لازم برای برخورداری از سلامت روانی خوانندگان فراهم شود. رمان‌هایی که هیچ هدف مشخصی را دنبال نکرده و در پایان نیز نمی‌توان نتیجه گرفت قصد نویسنده از نگاشتن چنین داستان‌های خیال‌پردازانه‌ای در جهت نیل به کدام جایگاه بوده است.

به طور کلی فضای ایجاد شده و نوع شخصیت‌پردازی‌ها در رمان شب‌گرد کاملاً تخیلی و رویاپردازانه صورت گرفته و در عالم واقع با چنین ویژگی‌هایی مواجه نمی‌شویم. مجموع عوامل فراهم آمده نشان از آن دارد نویسنده درباره موضوعات مطرح شده، کمترین تحقیقی صورت نداده و براساس تخیلات خود داستان را پیش برده است. بیشتر از آن که با استفاده از کلمات سنجیده فضاسازی شود و بدانیم با چگونه موقعیتی سروکار داریم، تنها از زبان راوی وقایع گفته شده و شاهد تعاریف گوینده رمان به شکلی گذرا هستیم. گویی با خاطره‌گویی راوی مواجه هستیم تا خواندن رمانی که به قصد ایجاد فضایی ملموس صحنه‌سازی شده باشد.

امید که با عنایت بیشتر دست‌اندرکارن عرصه چاپ‌ونشر، همچنین ایجاد کارگروهی برای تمیزدادن رمان‌های مخرب از موضوعات کارآمد، شاهد پیشرفت و تکاملِ هر چه سریع‌تر اصول و مبانی نویسندگی در بخش کتاب‌های عامه‌پسند باشیم که جای خالی آن نمود بارزی دارد.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

بررسی رمان «شب‌گرد» نویسنده «فهمیه سلیمانی»؛ «زهرا فرازاندام»

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692