مقاله «تعریفی از نقد یا سخن‌سنجیِ روان‌شناختی» «آنی هوسپیان»/ اختصاصی چوک

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

zzzz

نقد یا سخن‌سنجی روان‌شناختی، روش نقدی بسیار تخصصی است که همین مسئله باعث شده تا کمتر مورد استفاده قرار گیرد و از جهتی دیگر، ارتباط تنگاتنگی با دو مقوله تخصصی‌تر یعنی، جامعه‌شناسی و اسطوره‌شناسی دارد؛ در تعریفی می‌توان گفت، گونه‌ای از نقد ادبی است که در آن روش‌ها، مفاهیم، نظریه‌ها و فرم‌های به‌کار‌رفته متأثر از علم روان‌کاوی است.

این دست از آثاری که در سبک و ژانر روان‌شناختی نوشته می‌شوند، نباید در حیطۀ زیبا‌شناسی بررسی شوند و آگاهی کامل از علم روان‌شناسی و ادبیات دو اصل مهم در حین بررسی آثاری است که می‌توان آنها را در زمینه روان‌شناختی تحلیل، بررسی و نقد کرد. می‌توان بیان کرد که این نوع نقد، در اساس بر جنبۀ نا‌هوشیار روان انسانی استوار است. البته که باید آثاری را از این منظر مورد نقد قرار داد که موضوعیت و زمینۀ لازم برای چنین تحلیل و بررسی‌هایی را داشته باشند. در این نوع از داستان‌ها، نویسنده می‌تواند از نماد و نماد‌سازی برای بیان بهتر مفهوم خود استفاده کند، استفاده از نماد و نشانه در داستان و شناخت آنها از سوی خواننده و صد البته منتقد بسیار حائز اهمیت است.

با این روش نقد، می‌توان در حالات روحی بشر که ادبیات، صحنه نمایش آن است به جست‌و‌جو عمیق‌تری پرداخت که در صورت عادی به عمد یا غیر‌عمدی پنهان شده‌اند؛ و البته ابزاری مناسب برای شناخت هر‌چه تمام‌تر شخصیت‌های داستانی و حالات و احساسات روحی و روانی خالق اثر و عملی برای پرداختن عمیق‌تر و متمرکز‌تر به ذهن و نا‌خودآگاه نویسنده، توسط شخصیت‌های داستانی است (بیشتر شخصیت اصلی یا قهرمان) و منظور از ناخودآگاه آن بخش از روان آدمی است که از دسترس ما خارج است (از دسترس آگاهی خارج است) و به کنترل رفتار فرد در خلق شخصیت داستان ادامه می‌دهد.

سخن‌سنجی روان‌شناختی را نیز می‌توان شکلی از تفسیر ادبی دانست که در آن از اصطلاحات و تفسیر‌های مخصوص روان‌کاوی بیشتر استفاده شده تا جنبه‌های ادبیات را در ارتباط با حالات متضاد روان‌شناختی آدمی روشن کند. طبیعی است که آغاز این متد مدرن از فروید و با دیدگاهش درباره تفسیر رویا باشد که در این شیوه از نقد، به متن ادبی به مثابه رویا می‌نگرند و منتقد به تاویل آن می‌پردازد تا به

لایه‌های نهفته در آن پی ببرد؛ روشی که برای تفسیر جزئیات ظاهراً بی‌اهمیت روایت‌های داستانی به‌عنوان «جا‌به‌جایی»، آرزو‌ها یا اضطراب‌ها و خواسته‌های سرکوب شده ارائه می‌دهد و می‌توان تحلیل‌های بلند‌پروازانه‌ای از آثار ادبی نشان داد که در آنها می‌شود خیانت به روان رنج دیده‌ی آدمی را تشخیص داد. با نقد روان‌شناختی، بهتر می‌شود به‌طور سود‌آورتری به تجزیه و تحلیل شخصیت‌های خلق شده در داستان‌ها پرداخت. نا‌گفته نماند که این نوع داستان‌ها جذابیت‌های خاصی برای مخاطبان خاص خود دارند. نقد ساختار‌گرایی که پس از نقد روان‌شناختی در عرصه ادبیات ظهور کرد، با به زیر سوال بردن اقتدار سخن‌سنجی یا نقد روان‌کاوی که ادعا می‌کند، معنای واقعی نهفته در متن را نشان می‌دهد، شک می‌کند و اشکال ظریف انتقاد روان‌کاوانه، به جای کشف صِرف نماد‌گرایی جنسی پنهان در آثار ادبی، به معنای مبهم و متناقض اجازه ظهور می‌دهد.

این شیوه نقد نه بر اثر ادبی یا ساختار داستان، نحوه چیدمان حوادث و تعلق بلکه، بیشتر بر روان نویسنده متمرکز است و طبیعتاً در این دست از آثار انتظار نوعی تداعی آزاد را می‌توان داشت که توسط قهرمان‌ها و شخصیت‌های مهم تصویر‌سازی شده در داستان‌ها، بیان می‌شوند؛ تا از این طریق بتوان به نقاط پنهان و دور از دسترس پیرنگ داستان که در واقع همان زوایای دور از دسترس روحی و روانی نویسنده است، دست پیدا کند. در این دست از داستان‌ها می‌توان به این سه اصل توجه کرد: محیط اجتماعی که نویسنده در آن بزرگ شده و رشد کرده یا داستان را در آن شرایط و محیط خلق کرده است، شخصیت پنهان خالق داستان و توجه به شخصیت اصلی او و در نهایت زبان نوشتاری یا لحن در داستان که می‌تواند کمک بسزایی، برای شناخت حالات روحی، روانی و اندیشه‌های نهفتۀ شخصیت‌های داستان بازگو کند. تداعی آزاد یا همان بیان آزادانۀ نویسنده به این معنا که، نویسنده هر آنچه که در لحظه به ذهنش می‌رسد را می‌نویسد و با مخاطب بازگو می‌کند. در این حالت، نویسنده نباید نگرانی بابت دردناک، خجالت‌آور یا غیر‌منطقی بودن و ...، افکارش داشته باشد؛ به‌نوعی به افکار خود اجازه می‌دهد از جایی به جای دیگر به پرواز درآیند و خود سانسوری نداشته باشد. و هدف اصلی از تداعی آزاد، کاهش مقاومت‌‌ها یا مکانیزم‌های دفاعی است.

در نقد داستان‌هایی که در سبک روان‌شناختی خلق شده‌اند، باید به مکانیزم‌های دفاعیِ شخصیت‌ها که نویسنده در زمان خلق آنها برای بیان روشن و تعریف بهتر شخصیت‌سازی استفاده کرده، دقت شود. واکنش نا‌خودآگاه که، به‌عنوان قسمتی از شخصیت، به‌منظور کاهش اضطراب یا بالعکس، اغراق‌آمیز جلوه دادن احساسات شخصیت‌ها از طریق تغییر ادراک توسط نویسنده در شخصیت‌سازی استفاده می‌شود. طبیعتاً مکانیزم‌های دفاعی روش‌هایی است تا شخصیت‌ها چه در داستان و چه در واقعیت به‌طور نا‌خودآگاه بیشتر در برابر رخداد‌های ناراحت کننده، ناگوار، حزن‌آمیز و ... به‌کار می‌برند تا از خود در برابر آسیب‌های روانی محافظت کنند. این مکانیزم‌ها، در بیشتر مواقع باعث کنار زده شدنِ افکار ناخوشایند از حیطۀ هوشیاری می‌شود در نتیجه، سبب کاهش اضطراب در فرد. حتماً خلق چنین شخصیت‌های پیچیده‌ای کار بسی سخت است و نویسنده نه‌تنها باید بر این علم مسلط بلکه، باید به تجربه‌های خود نیز به‌شدت تیکه کند؛ از استدلال‌های شخصی بهره گیرد، از اجتماع، محیط، خانواده و شرایطی که باعث ایجاد چنین واکنش‌هایی در افراد می‌شود شناخت کافی داشته باشد، مکانیزم‌های دفاعی را به‌خوبی درک کند تا با هم‌آغوشی با بال‌های خیال خود بتواند داستان و شخصیت‌های ماندگاری که بتوان از نظرِ سخن‌سنجی روان‌شناختی بررسی، تحلیل، باز‌تعریف و به‌طور موشکافانه‌ای نقد شوند را خلق کند. نویسنده‌یِ این دست از آثار، نه‌تنها از حالات روحی بلکه، از تیک‌های فیزیکی نیز باید به بهترین نحو برای شناساندن شخصیت‌های خود به مخاطبان بهره گیرد، (عرق کف دست‌ها، تکان دادن مداوم پا، ضرب گرفتن با انگشتان دست روی میز، لرزش دست‌ها و لب‌ها، قورت دادن آب دهان و ...). در هر صورت و به‌طور کلی، این مکانیزم‌های دفاعی قابل استفاده در داستان بیشتر در سطح نخست آسیب‌زا، سطح دوم بلوغ نا‌یافته (ناپخته)، سطح سوم روان‌نژندی (سراسیمگی) و در سطح آخر بلوغ یافته‌اند.

اساسی‌ترین موضوع این روش نقد، شناساندن ذهن و رفتار انسان توسط نویسنده است و با خلق آثاری که در این دسته قرار می‌گیرند، جلوه دادن اندیشه‌ها و شخصیت نهفته خودِ نویسنده به مخاطب است. می‌توان به تعریفی گفت، فرآیند خلق داستان امری روانی است؛ از‌این‌رو، برای شناخت انگیزه، ویژگی شخصی پدیدآورنده اثر باید به نقد و بررسی و حتی تحلیل روان‌شناسی، روان‌شناختی و روان‌کاوانه روی آورد. در این نوع از داستان‌ها نویسنده بیشتر از حالات عادی، از تخیل، دانش، الهام، نماد‌گرایی، ذوق، تداعی معنایی باید استفاده کند، زیرا گاهی درک و فهم این کنش و واکنش‌های شخصیت داستانی از سوی

خواننده دشوار و برای برانگیختن احساسات و عواطف انسانی دیگر (مخاطب)، بهتر است و چه ‌بسا نویسنده مخاطب خودش را  گاهی می‌تواند به واکنش رفتاری نیز وادار کند. به‌ هر‌ روی، ارتباط روان انسانی با ادبیات که موضوع آن، بیشتر انسان، تأثیر محیط و شرایط بر اوست بسیار نزدیک و تنگاتنگ است.

البته پیش‌نیاز این نوع نقد ادبی و تحلیل، وابسته به دانستن این نکته است که خالق اثر، در بهره‌گیری از روان‌شناسی، در ترسیم جریان ذهنی و حالات پیچیدۀ عاطفی و محرک‌های شخصیت‌های موجود در اثر موفق بوده یا خیر. شناخت ضمایر انسانی، به‌عنوان شخصیت‌های داستان، موضوع پیچیده‌ایست و پردازش درست درونمایۀ داستان نیز بدونِ انتخاب شخصیت متناسب و شرایط حاکم بر جو داستان، امکان‌پذیر نخواهد بود.

همان طور که در پیش رفت، تخیل جزئی از ارکان اصلی داستان نویسی است و آن را می‌توان به صورت علمی به دو دسته تخیل حضوری یا انفعالی (مربوط به تصور‌هایی است که از ذهن فرد گذر کرده‌) و تخیل خلاق یا ابتکاری (نویسنده از تصورات موجود در ذهن خود ساختاری نوین و ترکیب تازه‌ای به وجود می‌آورد)، تقسیم کرد؛ که ادبیات بیشتر زاده دسته دوم از تخیل است یعنی، تخیل خلاق یا ابتکاری؛ در کل تمام این تعاریف بالا را در ادبیات، تصویر‌سازی می‌نامیم. نویسنده با تصویر‌سازی در اثر، به معنای جدا‌سازی یا ترکیب ذهنی عناصر در واقعیت، احساسات، عواطف، دریافت‌ها و اندیشه‌های خود را در قالب و سبک تازه و زیبایی به مخاطب منتقل می‌کند و خواننده را به کنشی عاطفی وا می‌دارد. در نهایت در باب تخیل می‌توان گفت، تخیل بر پایۀ هنر، تصویر‌سازی خلاق و کارکرد عاطفی زبان استوار است.

نماد نیز در داستان‌هایی که بر پایه روان‌شناختی شکل می‌گیرند مانند تخیل مفهوم وسیع و جایگاه مهمی دارد؛ کارکرد اصلی آن (توصیف)، کردن یا (بازنمایی)، است.

 بازنمایی موضوع و معنایی پوشیده با روشی غیر‌مستقیم یا به‌واسطۀ موضوعی شبیه به آن. نماد‌ها می‌تواند واژه‌ها، علامت‌ها، اشاره‌ها یا ترکیبی از کل یا جزئی این ارکان باشند؛ می‌تواند حتی دارای بار عاطفی نیز باشد. این فرآیند با استفاده از توان تداعی معنا ذهن صورت می‌گیرد (تداعی آزاد). در نهایت هم منبع الهام را می‌توان نام برد که در گذشته نیروی قدسی و ربوبی نام‌گذاری شده بود و در عصر حاضر آن را ضمیر نا‌خودآگاه و نیمه‌آگاه می‌نامند.

 به هر روی، کشش موجود در یک موضوع خاص، منشأ شیفتگی هنرمند در اینجا نویسنده، به آن موضوع را فراهم می‌آورد که منتقد، باید آن موضوع را پیدا، باز تعریف و مفاهیم پنهان شده در روایت داستان را آشکار کند.


 

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مقاله «تعریفی از نقد یا سخن‌سنجیِ روان‌شناختی» «آنی هوسپیان»

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692