در عرصۀ ادبیات، اگر بپذیریم که برخی تاثیرات یک اثر ادبی مانند تجربه لذت بخش با ارزش ذاتی پیوند دارد، آنگاه مرز میان ارزش ذاتی و ابزاری را کجا میتوانیم ترسیم کنیم! پرسش اساسی که در این جا مطرح میشود این است که تکلیف ویژگیهایی مانند یادگیری، معرفت اخلاقی، بالارفتن آگاهی، افزایش حساسیت به امور بشری، و بواقع تمام آن ویژگیهایی که زیر عنوان ویژگی شناختی بررسی میگردد چه فرجامی میابد؟
آیا اینها هم بخشی از ارزش ذاتی اثر هستند یا ارزش ابزاری، یعنی صرفاً پیامدهایی سودمند مطالعۀ آثار ادبی هستند.
مبانی اصلی ارزش قائل شدن برای ادبیات به مثابۀ هنر از بسیاری جهات در ادوار تاریخی، به تفصیل و تشریح مورد بررسی قرار گرفته است.
نظریۀ نهادی دربارۀ واکنشهای متعارف نسبت به آنها نیز چارچوبی فراهم میآورند که داوریهای ارزش ادبی باید در قالب آن بگنجند. اگر آثار ادبی را مصنوعات فرهنگی ایی بدانیم که در شرایط تاریخی خاص آفرینششان ریشه دارند، متنهایی با پس زمینه که نیات مقوله ایی بر آنها حاکم است و نوع خاصی از درک و ارزیابی را میطلبند و ترغیب مینمایند، آنگاه ارزش آنها در چارچوب هنجارهای این نهاد بر این پایه استوار است که انتظارات متعارف را تاچه اندازه برآورده میسازند.
ارزش ادبی دراین معنا امری درونی است و به وسیلۀ نهاد ادبیات تعریف میشود.
نمونههای متعددی از عناصر گوناگونی را دیدیم که درک و زیبایی کامل از ادبیات به مثابۀ ادبیات را پدید میآورند. این عناصر بر محور انتظاراتی که خواننده از اثر در مقام اثر هنری دارد میگردند. طبیعتاً این انتظارات متوجه مواردیست از قبیل؛ طرح و صورت و ساختار اثر به عنوان یک مصنوع زبانی؛ ارائه موضوع با درجۀ مناسبی از انسجام و پیوستگی و پرداختن به یک مضمون جذاب که امکان تأمل عمیقتر و گستردهتر بر موضوع فراتر از جزئیات را فراهم کند. بااین روند کاویدن یک اثر و برآورده شدن آن، گونه ایی از لذت زیباشناختی رابه همراه دارد که خواننده را تشویق میکند. زمانی را به بررسی این موضوع اختصاص دهد که این اثر چه چیزی میتواند به ما عرضه کند.
ارزش در کیفیت تجربه ایی که اثر پدید میآورد نهفته است و در دو بعد اصلی متمرکزاست؛ خیال انگیز یا خلاقه بودن که در طرح اثر نمایان است و دیگری غنای محتوای آن چه از لحاظ موضوع چه از جهت مضمون
دیدگاه ویژه و متداولی وجود دارد در این مورد؛ آثاری که شایستۀ توجه همیشگی هستند آنهایی هستند که از چند منظر گوناگون میتوان به آنها نگریست، آثاری که میتوانند خواننده را شگفت زده نمایند و مملو از اغواگریها و امکانات خلاقانۀ نوین را پیش چشم مخاطب قرار میدهند کما اینکه توجه دوباره بر اثار کم ارزشتر چندان فایده یی به همراه ندارد.
چهارچوب نهاد ادبی زمینۀ دیگری نیز برای تأمل دربارۀ ارزش فراهم میکند که مربوط میشود به ارزش خود این نهاد بااین مقدمات برآماده نتیجه میگیریم تااین جا تاکید بر ارزش نسبت داده شده بر تک تک آثار بوده است، اما ارزشهایی هم هستند که با مشارکت در نهاد ادبی ارتباط تامی دارند. شاید دراین جا فقط بیان چند اظهار نظر کلی امکان پذیر باشد اما روشن است که ارزشهایی وجود دارد که هم با تولید اثر و هم بادرک و ارزیابی آن مرتبطاند.
وقتی هنرمند اثری را تولید میکند که برای اشخاصی که آن را درک میکنند.
میتوان حتی قدری بیش از این فاصله گرفت و پرسید نهادی که برخی مصنوعات زبانی خاص را دگرگون میکند و مزایای پدیدآمده را هم نصیب تولیدکنندگان و هم نصیب مصرف کنندگان این کالا مینماید چه ریشههایی در حیات بشر و جامعۀ بشری دارد.
شاید نوعی تبیین تکاملی بتوان یافت که خصوصیات تطابقی بعضاً قصه گویی یا شعر سرایی را شناسایی کند اما بادرنظر گرفتن ویژگیهای اساسی منسوب به ادبیات، زبان، طرح، خلاقیت، نمایش و تقلید مضامین کلی مورد علاقۀ بشر، هیچ عجیب نیست که نهاد ادبیات چنین فراگیر و میان فرهنگی است.
ارزشی که موضوع بررسی مدافعان این نظریه میباشد؛ ارزش ادبی یا ارزش یک اثر هنری است. پس زمانی که میپرسیم یک اثر ادبی چگونه تعریف میشود و آیا علائق مورد بحث به برداشتهای مد نظر از ادبیات وابسته است!
تمایزی که با تمایز میان خواندن چیزی به عنوان ادبیات و به عنوان چیزی دیگر ارتباط دارد تمایز میان ارزشهای ذاتی و ابزاری است.
دربارۀ ارزش ذاتی میتوان چنین استدلال کرد به لحاظ پیوندی عمیق با اثر و ارزش تجربه معمولاً با لذتهای حاصل از اثر همپوشانی داشته است. در واقع به نحوی باهم مرتبطاند چرا که تجربۀ منحصر بفردی که اثری پدید میآورد ضرورتاً با ویژگیهای ذاتی آن اثر در ارتباط است.
پس اگر بپذیریم که برخی تاثیرات یک کار ادبی مانند تجربۀ لذت بخش با ارزش ذاتی پیوند دارد، آنگاه مرز میان ارزش ذاتی و ابزاری را کجا میتوانیم ترسیم کنیم؟
پرسش اساسی که در این جا مطرح میشود این است که تکلیف ویژگیهایی مانند یادگیری، معرفت اخلاقی، بالارفتن آگاهی، افزایش حساسیت به امور بشری و بواقع تمام آن ویژگیهایی که زیر عنوان ویژگی"شناختی" بررسی گردیده است چه میشود! ایا اینها هم بخشی از ارزش ذاتی اثر هستند یا ارزشهایی ابزاری، یعنی صرفاً پیامدهای سودمند مطالعۀ اثار ادبی هستند؟
ظاهراً بر سر یک دوراهی قرار گرفتهایم یا باید بگوییم برخی ویژگیهای خاص که غیرذاتی به نظر میرسند، مانند معرفت اخلاق، در واقع ویژگی ذاتی اثر و بخشی از ارزش ذاتی آن، یعنی ارزش آن به عنوان اثری ادبی هستند، یا باید بگوییم برخی ویژگیهای خاص که واقعاً غیرذاتی اند بخشی از ارزش ادبی اثر هستند، و بنابراین ارزش ادبی محدود به ارزش ذاتی نیست. البته در هر دوحالت گرفتار این مشکل هستیم که مرز این دو را کجا ترسیم کنیم.
اگر بخواهیم تمام ویژگیهای غیرذاتی مانند کمک به کسب جایزه یادرآمد یا تاثیرگذاری بر دوستان را از جمله ارزشهای ذاتی اثر ادبی در نظر بگیریم، آنگاه در معرض این خطر هستیم که مفهوم ارزش واقعاً ادبی را به کلی از دست بدهیم و اگر بخواهیم برخی از تاثیرات خواندن را در زمرۀ ارزشهای ذاتی قرار دهیم، آنگاه این پرسش مطرح خواهد بود که چرا فقط این دسته از تاثیرات که با تجربه لذت بخش در ارتباطاند بایدجز ارزشهای ذاتی به شمار آیند.
راهی برای خروج از این مخمصه وجود دارد که البته در مورد ادبیات کاملاً رضایت بخش نیست، منظور توسل به برداشتی خاص و محدود از لذت زیبایی شناسی یا تجربه زیباشناختی است که با ویژگیهای ذاتی صوری پیوند نزدیکی دارد. این اندیشه اغلب با مفاهیمی نظیر "علاقه بی غرض" یا علاقۀ مستقل از دغدغههای عملی و فایده جویانه و سیاسی و اخلاقی پیوند داده میشود که مستلزم تأمل دربارۀ چیزی محض خاطر خود آن چیز است. از این منظر میشود راهی یافت برای غلبه بر این مشکل که چگونه ممکن است لذت، هم تاثیری باشد که یک اثر پدید میآورد و هم به طریقی ویژگی ذاتی اثر باشد.
البته به این ترتیب در مورد کنش ادبی اصیل، نظریه پردازان خاطر نشان ساختهاند که این موارد بسیار فراتر از تأمل بی غرض دربارۀ ویژگیهای صوری اثر است، و چه بسا ممکن است حق مطلب بدرستی ادا نشود.
کمااینکه نظریۀ پیچیدهتری نیز هست که مفهوم تجربه حتی تجربۀ زیباشناختی را به عنوان بخشی اساسی از ارزش هنری حفظ میکند، اما این مفهوم را چنان گسترش میدهد که چیزی فراتر از صورت گرایی صرف را شامل شود.
ارزش یک اثر به عنوان اثری هنری ویژگی ذاتی اثر است، به این معنا که ارزش ذاتی تجربه ایی که اثر پدید میآورد آن را تعیین میکند...
باید به یادداشت تجربهای که یک اثر هنری عرضه میکند، تجربه ایی از خود اثر است و کیفیات ارزشمند اثر کیفیات خود اثر میباشند.
این جزئی از ماهیت اثر است که هر ارزش هنری داشته باشد آن ارزش را به خود اثر میبخشد؛ این ماهیت همان چیزی است که هنگام برخورداری از تجربۀ که اثر پدید میآورد تجربه و استنباط میشود.
تا زمانی که در مورد پیوند میان چیستی خود اثر و تجربیات ارزشمندی که آن را پدید آوردهاند و بر حفظ آن تاکید مگردد؛ تبین های متعددی میتوان ارائه داد. فرضاً در مورد تقویت خود آگاهی شخصی یا نوعی آگاهی عالی از روانشناسی انسان یا ساختارهای سیاسی یا اجتماعی یا دستیابی بر بصیرتی اخلاقی یا همانند انگاری خیالی با شکلی از زندگی که همدلی بر میانگیزد یا اتخاذ زاویۀ دیدی غیر از زاویۀ دید خود شخص، پس اینجا ارزشهای شناختی و سایر ارزش میان ارزشهای ذاتی قرار میگیرند. گرچه شاید این نتیجه مطلوب به نظر آید، اما به این ترتیب هم مفهوم "تجربه" و هم تمایز ذاتی /ابزاری به نوعی دچار تنش میشوند.
گرچه به این ترتیب مسئله تمایز ذاتی/ابزاری حل میشود اما به نظر میرسد اگر به دنبال ارزش ادبی هستیم باید تا حد امکان آن را در ارزشهای ذاتی بجوییم نه ارزشهای ابزاری.
البته میتوان نشان داد که ارزشهای ذاتی آن دسته از ارزشها را نیز شامل میشود که با برداشتهای نسبتاً گسترده از تجربه ایی که یک اثر میتواند پدید آورد پیوند دارند، اما وقتی که بر ادبیات نه صرفاً هنر به معنای عام متمرکز میشویم به تمایز دقیقتری میان تجربههای مربوطه نیاز داریم.
چنین تمایزی را فقط با رجوع به اندیشههای بنیادی دربارۀ چیستی ادبیات میتوان یافت. ■