مقاله «چرا باید روایت‌ها را بخوانیم؟» نویسنده «مهدیس احمدیان شالچی» / اختصاصی چوک

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

mahdis ahmadian

من لازاروسم، اما مسیحم کیست؟

از من می‌پرسند چرا باید روایت‌ها را بخوانیم؟ خواندن داستان به چه کار ما می‌آید؟ دنیای برآمده از دل تخیلات کسی و شخصیت‌های خیالی به چه درد دنیای واقعی می‌خورند؟ خواستم جوابشان را از دل کتاب‌ها بیرون بکشم. نه به عنوان وکیل مدافع داستان و روایت. صرفاً در پوشش یک نجات یافته.

تمام فکر و ذکر من این بود که بگویم چرا مهم است؟ چرا باید خواند و در برابر آنچه نامش را پرسش زجرآور گذاشته‌ام، چطور باید ایستادگی کرد؟

- پرسش زجرآور خیلی‌ها از من این است:

"من تمام آنچه را در این کتاب هست، پیشاپیش و حتی بهتر می‌دانم. پس چرا بخوانم؟

به نقل ازهیراکلیتوس: " نه سخن می‌گوید و نه پنهان می‌دارد، بلکه نشانه‌ای به دست می‌دهد."(کریستوا، پارسا 1399، ص 28) سخن از "گفتن" است، بیرون آمدن از غار انزوا و آشکاره کردن خویش در غالب پراکسیس (آن عمل اصیل و آزاد) در مکان میانه‌ی بینا-هستی. آنچه در اینجا با آن سرکار داریم شکافی است میان محتوای "تک‌گویه" و "فراگویی" درمتن. به گونه‌ای که شخصیت‌های یک روایت خواندنی مسئول انگیزش انفعالات شما هستند. انگار گونه‌ای هم‌فعالیتی باشد، بله به کاناپه لم بدهید و کتاب را تورق کنید و بخوانید: دو نفر در جنگ چنین و چنان را تجربه می‌کنند.

انگار ما خود را در برابر شخصیت‌های روایت کاملاً عریان ببینیم. بگذاریم ما و احساساتمان را برایمان آشکار کنند. لکان این گونه تعامل را در زمره‌ی "روایت‌ها تعاملی" می‌گذارد. اما صبر کنید به همین‌جا ختم نمی‌شود، هگل به آن می‌گوید: ترفند عقل (list der vernuft). یعنی به نظر او اینگونه نیست که روایت به انفعال ما دامن بزند، بلکه گویی اهرمی است که حمل وزنه سنگین را برایمان میسر می‌کند. تکمیل یک رویداد در به "یادآوردن" و "بیان" آن روایت برای عموم، از جانب شخصی است که خاتمه و عامل را می‌شناسند و در این میان لحظه‌ای عبرت‌آموز را بیرون می‌کشد. بگذارید با جرأت بگویم که اعلام از اقدام مهم‌تر است. اگر کسی نبود که داستان ابراهیم را برایمان روایت کند چه می‌شد؟

"گشتار" این روایت، نوعی حکمت است و درایت. شاید به نظر برسد که این درایت جمعی و "فرونسیس" است یا "سوفیا" که البته عاقلانه به نظر نمی‌رسد چون امور بشر را نمی‌توان با آن پیمود.

کتابی را می‌خواندم که می‌گفت:" به نظر می‌رسید، زندگی انسان‌ها با یکدیگر در قالب پولیس فناناپذیری بی‌ثمرترین فعالیت‌های بشری، یعنی اعمال و گفتار، و غیر ملموس‌ترین و ناپایدارترین تولیدات آدمی یعنی کردارها و داستان‌هایی را پیامد آن‌ها هستند را تضمین می‌کند."کردار و داستان کنار هم قرار گرفته‌اند. می‌بینید؟ عمل و روایت.

حال پرسش این است که آیا باید روایت الزاماً از عمل منشأ بگیرد؟

بگذارید کتاب دیگری را برایتان بگشایم:

جایی که بدیو به سراغ پل قدیس می‌رود و می‌گوید: رخداد واقعی برای پل رستاخیز است و واقعی نیست!!!! و بعد ادامه می‌دهد: برتری مسیحیان بر یهودیان که طالبان معجزه‌اند و یونانیان که حکمت می‌جویند این است که مسیح مصلوب را اعلام می‌کنند. اگر آدمی طالب آیات و نشانه‌هاست، کسی که آن را به وفور به نمایش می‌گذارد سرور و مهتر کسی‌ست که نشانه‌ها را طلب می‌کند. این‌که مسیح پسر خدا است از آن روست که اعلام کرده. آن که اعلام می‌کند به کمبودی گواهی نمی‌دهد.

-راوی یک مسیح است؟

-کردار و داستان هم‌طراز شده‌اند و راوی و مسیح هم‌سان؟

نیچه می‌گوید:

"هیچ نمی‌ماند نه واقعیت و نه حقیقت تاریخی"

پل قدیس مرکز ثقل تمامیت هستی را به فراسوی آن انتقال داده است. با این دروغ که عیسای از میان مردگان برخواسته است. اما پل، عیسی را نه اسوه می‌داند و نه یک مهتر می‌داند. او یک نام است برای همه‌ی ما. همان چیزی که می‌توان گفت زندگی آری گویانه برای همگان است.

-زندگی آری‌گویانه؟

بله می‌تواند باشد. البته آنگاه که این فیض شامل حال شما شود که در میان حقایق زندگی کنید. پس از آن از آنرو که هیچ حقیقتی هیچ‌گاه منزوی یا جزیی نیست، چنان است که گویی به همان نقطه فراگویی و اعلام رسیده‌ایم.

اگر کسی نبود که ابراهیم را برایمان روایت کند، چگونه پیوند مقدس بشریت یگانه می‌شد؟ اگر آگاهی نبود، خلقت چه تهی می‌نمود. شاعری نبود که قهرمانی را بسراید تا از یاد نرود. نه نباید برود و نمی‌رود از یاد ما: قهرمان بزرگ. چون شعرهست که شاعر برای کل بشر آن را سروده.

ما به شاعری نیاز داریم که امرکلی را برای ما روایت کند، ایمان و رخداد را برای ما ترسیم کند تا از مردگی‌مان نجات یابیم. من حس می‌کنم این همان رویداد از آن خود کننده‌ایست که هایدگر از آن حرف می‌زند.

اتفاق افتادن من و مواجهه با امر کلی جهان مهم‌تر است از، نظریات و فهم و پندار. آنچه که در خود، پیام توان بزرگ زندگی را دارد. یعنی همان از آن خود کردن رویداد. حالا بگذارید دست از این کلی گویی‌ها بردارم و بگویم که آیا چنین است که آرنت گفته:

" اگر زندگی را آدمی نتواند در تخلیش بازگو کند، زیستن را به کمالش نرسانده است؟ مگر چنین نیست که می‌گویند زندگی را باید در عمل چون داستان زیست. و از دل غصه‌های آن روایت را بیرون کشد؟"

دوستان من روایت مهم است. روایت‌گر آن مسیح است. آن شاعر است. کافکاست که به جای واقعیت قهرمانان داستان، حقیقتشان را بیرون می‌کشد و درباره‌ی مفاهیم مداقه و با اندیشه‌ورزی آن‌ها را بازگو می‌کند. روایت، رخداد است. منظور من آن روایت عامی است از ایمان و امید و عشق بی قانون که خود را برای همه آشکار می‌کند. بگذارید بگویم که کلمات و اسم‌ها گنجینه آرزومندی انسانند. بگذارید بگویم که اگر واژه نابودی شیء است، روایت ناجی اشیا و عناصر است. آن رخداد مبتنی بر تجارب عامی است که برای زنده کردن همه خوانده می‌شود. بگذارید این پیام‌ها بر شما جاری گردد، بگذارید حقیقتی بر شما بخواند. ایمان بیاورید و زنده شوید.

منابع

    دلاور، علی؛ شعبانی، حسن. (1346). اسم کتاب. محل نشر: انتشارات 

موللی، کرامت. (1398). مبانی روانکاوی فروید. تهران: نشر نی

کاوندی, احمدی. (2019). فرونسیس در نظام فکری افلاطون. مجله پژوهش‌های فلسفی دانشگاه تبریز 317-337(26) 13

ژیژک، اسلاوی؛ بهروزی، علی. (1399) چگونه لاکان بخوانیم. تهران: نشر نی

 مریم صمدیه؛ مجید ملایوسفی (2018). ارسطو و فرونسیس (حکمت عملی). اینه معرفت

صمدیه مریم؛ ملایوسفی مجید. تفسیر هایدگر از فرونسیس و رابطه آن با آگاثون (ایده خیر).

کریستوا، ژولیا (1399). زندگی روایت است. هانا آرنت. تهران: نشر شوند

بدیو، آلن؛ فرهادپور، مراد؛ نجفی، صالح. (1386). بنیاد کلی گرایی پل قدیس و منطق حقیقت. تهران: نشر ماهی

احمدی، بابک. (1382). هایدگر و تاریخ هستی. تهران: نشر مرکز

جی.تولان، مایکل؛ حری، ابوالفضل (1382). درآمدی نقادانه- زبان_شناختی بر روایت تهران: بنیاد سینمایی فارابی

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مقاله «چرا باید روایت‌ها را بخوانیم؟» نویسنده «مهدیس احمدیان شالچی»

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692