مقاله «راوی شگفت» «آنی هوسپیان»/ اختصاصی چوک

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

zzzz

مجموعه‌ای از روش‌هایی که نویسنده یا پدیدآورنده ادبی، نمایشی، سینمایی حتی موسیقیایی برای ارائه داستان به مخاطب خود از آن بهره می‌گیرد را شیوه روایتگری می‌گویند؛ یا به تعریفی دیگر: یکی از تکنیک‌های جامع مولفان برای ارائه اثر.

قبل از هر چیز باید شخصیت راوی (چه کسی صحبت می‌کند) را از زاویه دید (چه کسی می‌بیند) متمایز کرد؛ از این رو، با در نظر داشتن و رعایت وحدت نظرگاه، راوی، فقط چیزهایی را می‌بیند که در حوزه دید و دانش تفسیری شخصیت روایتگر خود (راوی)، بگنجد. در داستان بلند هم (حتی رمان)، راوی در حد دانش خود حول هر شخصیت کانونی روایت، قصه‌پردازی می‌کند و ممکن است راوی، یکی از شخصیت‌های اصلی داستان باشد، یا از بیرون ناظری از راه دور حتی در حد یک دوربین (موثق یا غیر موثق) و انسان یا چیزی غیر از انسان باشد. با این تفاسیر مخاطب، در لابه‌لای متن داستان و در بین ذهنیت و کنش شخصیت‌ها، گره‌افکنی و گره‌گشایی‌ها به دنبال معنایی از زندگی است تا خود را در آن تجربه (منظور از تجربه: روایت داستان است)، سهیم بداند. در این حین، هر چه تجربه (دانش) و روایتگری راوی (قصه‌گو)، عمیق‌تر و تسلطش بر داستان و داستان‌گویی بیشتر باشد، حسی که از سطرهای متن داستان به مخاطب خود منتقل می‌کند، کامل‌تر خواهد بود. نکته‌ای در این میان نهفته که نویسنده باید به‌عنوان پدیدآورنده داستان (خالق اثر)، از دانش و آگاهی کامل و کافی لبریز باشد، تا بتواند راوی مسلط‌تر، جذاب‌تر و بهتری برای داستان خود ابتدا انتخاب و سپس به خلق آن راوی، با خصوصیاتی دلخواه و منحصربه‌فرد و مناسب با روایت داستان بپردازد. در این میان هر چه این تجربه گفته شده در بالا ساده‌تر، بی‌پیرایه‌تر و آسان‌تر به یکی دیگر از تجربه‌های مخاطب تبدیل شود، در نتیجه تمایل خواننده برای بازگویی و تجربه مجدد آن حس بیشتر خواهد بود.

پرواضح است که کسی از قدرت و جادوی اساطیر و تأثیر قصه‌های ساده پریان و امثال و حکایاتی که از زبان حیوانات یا اشیای بی‌جان (آیینه، مداد ارواح) روایت می‌شود بی‌خبر نیست. ولی استفاده از راوی غیر انسانی

با نام مشخص راوی شگفت (چه جاندار و چه بی‌جان)، در داستان‌ها چندان هم منطقی و پذیرفتنی نیست. راوی شگفت، یکی از انواع راوی‌های است که در داستان‌نویسی مدرن از آن استفاده می‌شود. راوی شگفت، روایتگری غیر متعارفی است که خواننده در تجربه‌های زیستی خود لزوماً نمونه‌ای از آن را در خود سراغ ندارد. این راوی به صورت غیر انسانی و به اشکال اشیاء، حیوان، گیاه و مردگان متجلی می‌شوند؛ اما این موضوع شباهت به ترفندی دارد تا با استفاده از این ترفتد فضای داستانی متفاوتی خلق شود. اگرچه برخی معتقدن که در برخی از داستان‌های مدرن (به‌خصوص داستان کوتاه)، جان بخشیدن به اشیا مردود است و نمی‌توان این دست از داستان‌ها که با راوی‌های شگفت روایت شده‌اند را در دسته آثار مدرن قرار داد، ولی اگر این مهم را در نظر داشته باشیم که به اصل کانونی‌سازی پایبند مانده است، پس این داستان با چنین راویی می‌تواند حتماً پذیرفتنی و قابل بررسی باشد. و چرا که نه، با رعایت نکاتی چون: توجه به ریزه‌کاری‌های تکنیکی در داستان‌نویسی و با استفاده از راوی شگفت با داشتن گوشه‌چشمی به زبان و لحن در بافت داستان و استفاده به‌جا و مناسب از طنز کلامی و موقعیتی، این آثار گاهی می‌توانند پرکشش و جالب‌تر شوند؛ حتی اگر پیرنگ داستان هزاران بار در داستانی دیگر، ثوسط نویسنده‌ای دیگر و با زبان و لحنی دیگر با راوی انسانی نوشته شده باشد. این همان آشنایی‌زدایی است که برای رهایی از تکرار و البته برانگیختن توجه مخاطب به متن، استفاده از شگردی نو برای ایجاد حس زیبایی‌دوستی و اعجاب و جذب مخاطب در داستان مطرح می‌شود و این آشنایی‌زدایی حتی در انتجاب راوی همان چیزی است که منجربه پیدایش و خلق انواع راوی شگفت در داستان‌نویسی می‌شود. خالق این دست از آثار که راوی شگفت را به‌عنوان روایتگر داستان خود انتخاب می‌کنند مجاز است تا در داستان خود از استعاره‌ها و اشاره‌ها و تداعی‌ها و درهم آمیختن زمان و مکان و منطق و خیال استفاده کنند؛ ولی به صورت کاملاً هماهنگ و بسیار هدفمند. زبان و واژها، بافت و زیر ساخت‌های زبانی نیز ابزاری است که برای رسیدن به نوع بیان اهمیت دارد و در تاثیرگذاری‌های کنایه‌ای و برانگیختن حس اعتماد و همدلی مخاطب مهم است و نویسنده باید به این اصل توجه کند تا بهتر بتواند خواننده داستان را با راوی شگفت، همسو با روایت پیش ببرد. این توضیح می‌تواند به این معنا باشد که: خالق اثر قراردادهایی را که خواننده با آنها به دلیل عادت خو گرفته و دیگر در داستان به آنها دقیق نمی‌شود را به‌هم می‌ریزد و از هم می‌پاشد. با این نعابیر می‌توان به این نتیجه رسید که با راوی شگفت و کمی تغییر در فرم، شیوه پرداخت و تکنیک‌ها و بازآرایی موضوع‌های تکراری می‌توان آنها را به روایتی نو و داستانی جذاب تبدیل کرد. تمام موضوعات در پیش گفته شده زمانی کامل و تکمیل و برجسته می‌شود که نویسنده به آنها تعلیقی جذاب بیفزاید.

نویسنده‌ها به این نکته توجه می‌کنند که استفاده مداوم از راوی انسانی، البته با در نظر گرفتن قوانین روانشناسی عامیانه حتی با رعایت نسبی نکات فرهنگی و اخلاقی غالب در جوامع، موج فضای روایی ثابتی در داستان‌ها به وجود می‌آورد که اگر این موج در کنار بی‌تجربگی یا کم‌تجربگی و خام‌دستی نویسنده‌ای بیستد ممکن است، خواننده، ولو خواننده حرفه‌ای را دل‌زده و بی‌توجه کند نسبت به داستان. شاید از این دید هم بتوان از راوی شگفت دفاع کرد که تنها و فقط با انتخاب راوی انسانی با قواننین جامعه‌شناختی و روان‌شناختی و شناسی، به نوعی نویسنده را محدود و محکوم و مجبور می‌کند برای انتخاب این نوع راوی. پس می‌توان پیشنهادی به‌عنوان راه‌حل و برای رهایی از تکرار مداوم راوی یکنواخت، با اندکی شیطنت و تغییر در زاویه دید، دلالت سمعی‌بصری و استفاده از نظریه غیر متعارف مانند: اشیای بی‌جان یا حیوان به‌عنوان راوی که در زمان روایت داستان در آن حوالی دیده می‌شوند یا از دور شاهد تعلیق و گره‌افکنی و گره‌گشایی داستان خود هستند، نویسنده را مجاب کرد روایت داستانی آشنایی را با کمک راوی شگفت به نوع دیگری روایت کند. گفتنی است که ترتیب ورود حیوانات و گیاهان و ورود و چیدمان اشیا به‌عنوان عضوی از داستان چه در نقش راوی شگفت و چه در نقش دیگر، جزی از شگردهای صحنه‌پردازی و ترسیم فضای داستانی برای مخاطب مهم است و باید معنادار و دقیق و با حساسیت خاصی در روایت داستان معرفی شوند. برای رهایی از ایجاد هر نوع حس سردرگمی در مخاطب بهتر آن است تا برای پذیرش عنصر شگفت از سوی مخاطب در حین داستان از ویژگی‌های راوی شگفت، توانایی و محدودیت‌هایش برای خواننده توصیفاتی به صورت قراردادی آوده شود (به این صورت که در طول روایت برای مخاطب مشخص شود حیطه عمل راوی شگفت (به‌خصوص راوی غیر جاندار) تا چه اندزه است) و این امر ملزم به آن است که نویسنده خود به رعایت این قراردادها تن دهد و تا پایان داستان برای حفظ آنها کوشا باشد و آنها را برهم نریز. در غیر این صورت عامل واقع‌نمایی داستان دچار مشکل می‌شود.

برای راوی شگفت (چه جاندار و چه بی‌جان)، بهتر است در همان ابتدای داستان برای دوری کردن از گول و رودست زدن به مخاطب، نویسنده با یک تعلیق به‌جا و مناسب هویت راوی داستانش را فاش کند. البته نویسنده می‌تواند تا جایی که مخاطب را به اشتباه نیندازد در چند صفحه ابتدایی داستان هویت راوی را به‌طور عامدانه (بازیگوشانه)، پنهان کند؛ نمونه‌هایی را می‌توان در ادبیات داستانی (داستان کوتاه)، که راوی آنها شگفت است پیدا کرد، که نویسنده به‌عمد هویت راوی خود را پنهان کرده، ولی این امر با در نظر گرفتن روایت و عنصرهای داستانی و تعلیقی مناسب به‌طور حساب شده و هوشمندانه صورت می‌گیرد تا موجب پریشانی و سردرگمی خواننده نشود. با تمام این تفاسیر هستند داستان‌های که راوی شگفت دارنن و کارشان گول‌زدن مخاطبشان است و این شگرد می‌تواند تا حدی برای مخاطبی خاص باشد؛ عمدتاً راوی شگفت این دست از داستان‌ها مردگان (ارواح) هستند؛ که هدف از انتخاب چنین راوی شگفتی (مرده) یا می‌تواند برای دریافت پیامی از دنیای دیگر و دنیای مردگان باشد یا می‌تواند صحبت از دنیایی مرموز و ناشناخته برای انسان یا شرح و تجزیه خاطرات راوی مرده یا به پرسش گذاشتن برخی مسائل و روابط و مناسبات دنیای نامتعارف و عواملی از این دست باشد. اما هدف از انتخاب چنین راوی هر چه که باشد باید هدف باعث عمیق‌تر شدن معنای درونی داستان شود تا کشش کافی برای خواننده را در خود ایجاد کند.

راوی شگفت، چشم‌انداز و بیشتر ویژگی‌های غیر انسانی دارد. منطق و ویژگی‌هایش در محدوده شرایط خودش است و عقل، شعور و درکش از اطراف و پیرامون هر مسئله و موضوعی غیر انسانی (غیر انسانی: نه به معنای رفتاری دور از شان انسان) و در چهارچوب قوانین طبیعی و ذاتی خود. به عبارتی: احساسات و ادراک، تعابیر و تفاسیر از وقایع و تجربه‌های شاید حتی یکسان برای راوی شگفت

 

و راوی انسانی تعریف متفاوتی دارد. راوی شگفت، با توجه به محدودیت‌ها، قابلیت‌ها و ویژگی‌های مثبت و منفی خودش موضوعات را می‌بینند، می‌شنوند و در سطح درک و شعور خودش آنها را تفسیر می‌کنند و در مقابل متناسب با طبیعتش رفتار مناسب آن شرایط را از خود نشان می‌دهد. از این جهت مهم است که نویسنده زمانی که برای داستانی راوی شگفت را انتخاب می‌کند، شناختی کامل و کاقی از راوی به‌خصوص راوی جاندار غیر انسانی (حیوان) داشته باشد. تا بتواند با این شناخت، مخاطب خود را بهتر جذب داستان کند و داستان را تا اتنها در یک سطح باورپذیر و پذیرفتنی نگاه دارد؛ و این هنر و توانایی بالای نویسنده به شمار می‌آید تا بتواند دلیل انتخاب راوی شگفت و غیر متعارف خود را روشن کند برای خواننده و انگیزه‌اش را مهم و جذاب جلوه دهد. این مهم را نباید فراموش کرد که برای برخی از روایت‌های داستانی، مناسب‌ترین راوی همان راوی شگفت است. زیرا، با گذشت زمان آنها، به‌خصوص راوی شگفت غیر انسانی (اشیاء)، چندان تغییر نمی‌کنند از نظر رفتاری و احساسی و حتی‌المکان از قضاوت و دخالت دادن عواطف عمیق‌تر انسانی در موضوعات ذکر شده در داستان ناتوانند. اما راوی شگفت، تا حدی توانایی دارد همسان‌پنداری داشته باشد و این الزاماً همان حسی است که مؤلف تلاش می‌کند در خواننده ایجاد کند.

انتخاب راوی شگفت برای داستان‌نویس و حتی مخاطب که با چنین انتجابی از سوی نویسنده مواجع شده، کمی پیچیده است و این پیچیدگی باید در متن، توسط نویسنده خوب جا بیفتد، چرا که راوی شگفت، بنا به عدم درک و شعور کافی که در پیش رفت خیلی عادت ندارد تا حرف و روایت داستان خود را سرراست بیان کند. از این رو، مخاطب شاهد این پیچیدگی در رفتار و گفتار راوی و نسبتاً کل محتوای متن داستان است. با این دیدگاه می‌توان این برداشت را داشت که برای این دست از داستان‌ها منتقدان و مخاطبان نمی‌تواند تحلیل نسبتاً دقیقی از راوی و داستان ارائه دهند. چرا که موقعیت پیچیدۀ نشانه‌های روایت و بازنمایی ویژگی‌های راوی به گونه‌ای با جهان عینی و تفکر خاص مؤلف که تنیده شده، سروکار دارد و متن داستان بیشتر نیازمند به تفسیر و گاهی رویکردی فلسفی دارد.

داستان‌های با راوی شگفت می‌توانند بسیار موفق و ماندگار باشند و این امر زمانی پدیدار می‌شود که نویسنده داستان به‌جای گفتن (به معنای استفاده بیش از حد و بی‌رویه واژگان)، بیشترین نیروی خود را در ساختن موقعیت به معنای ترسیم و صحنه‌پردازی صرف کند، آن موقعیت‌های که باعث خلق نقطۀ اوج داستان می‌شود را به شکلی خاص با واژگان مناسبی به نمایش بگذارد. زیرا نویسنده باهوش باید این را به ذهن بسپارد که راوی شگفت چندان توانایی سخن گفتن و سخن‌وری ندارد. باید راوی شگفت به گونه‌ای باشد که خود راوی جزیی از ذات، معنا و ساختار روایت نشود و عمدتاً بی‌طرف و بی‌غرض عمل می‌کند. از این رو، همیشه تلاش می‌کند فاصله روایتی داستان را حفظ کند.

 اما ناگفته نماند که، در هر نوع داستانی با هر نوع روایتی آنچه مهم است راوی داستان است. زیرا راوی عنصر اساسی داستان و در عین حال موثرترین عنصر داستانی است. و آنچه معلوم است راوی با آوردن حوادث پشت‌سرهم، بخشی از حلقه‌های متن را به شیوه نمایشی و بخشی دیگر از آن را به شیوه روایت یا نقل کردن به گوش مخاطب می‌رساند.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مقاله «راوی شگفت» «آنی هوسپیان»

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692