• خانه
  • بانک مقالات ادبی
  • ترجمه مقاله «داستان به چه معناست؟» نویسنده «الگیس بودریس»؛ مترجم «محمد عابدی»/ اختصاصی چوک

ترجمه مقاله «داستان به چه معناست؟» نویسنده «الگیس بودریس»؛ مترجم «محمد عابدی»/ اختصاصی چوک

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

mohamadali abedi

نسخه خطی، داستان نیست. چه شما از آن نویسندگانی باشید که داستان را در حین تایپ کردن صفحات آن "کشف" می‌کنید، و چه از نوعی که بیشتر جزئیات داستان را پیش از نشستن بر روی صفحه‌کلید می‌داند، به یاد داشته باشید که هیچ چیز بر روی کاغذ مقدس نیست. نسخه خطی تنها وسیله‌ای برای ساختن یک سری وقایع هدفمند در ذهن خواننده است. مورد دوم هدف شما است. همه چیز روی نسخه چاپی باید به آن کمک کند، هیچ چیز در نسخه چاپی نباید زاید باشد، هیچ چیز نباید آن را گیج کند. تا زمانی که این، داستان شما را به وجود بیاورد و بعد تمامش کنید.

نوشتن، عکس خواندن نیست. بیشتر جزئیات غنی، تفسیر قضاوتی و انحراف جالبی که در فرآیند مطالعه از آن لذت می‌برید، توسط ذهن خود شما و با استفاده از تجربیات زندگیتان، تأمین می‌شود. به خواننده نشان دهید چه چیزی برای درک حوادث لازم است، اجازه دهید خواننده فقط آنچه را باید بین شخصیت‌ها گفته شود بشنود و به خواننده اعتماد داشته باشید تا بقیه را درست مثل وقتی که شما مطالعه کنید، تأمین نماید.

فقط داستانتان را بگویید. تمام تردیدهای پیش‌نویس اولیه و طنزی که وسیله شما برای سرعت بخشیدن به دست‌نوشته بود را ویرایش کنید. هر کلمه‌ای را که به خواننده اجازه می‌دهد تا به اشتباه داستان دیگری را بسازد حذف کنید. هر کاری دوست داشته باشید می‌توانید انجام بدهید. فقط مطمئن باشید که همه داستانتان یک جایی همین جاهاست. سپس طوری آن را قطع کنید که انگار مجبور شدید بابت هر کلمه کلمه به ناشر به پول بدهید. هر داستان یا یک داستان کوتاه و یا یک ساختار از داستان‌های کوتاه است. هر شخصیت اصلی، داستان خودش را دارد و داستان‌های شخصیت‌های دیگر را قطع می‌کند. همه داستان‌ها نیاز ندارند که به طور کامل نشان داده شوند و نیاز به توضیح بیشتر ندارند، اما باید در ذهن شما وجود داشته باشند تا تمام شخصیت‌ها به طور مداوم انگیزه داشته باشند و درگیری آن‌ها با یکدیگر برای خواننده منسجم و مهم باشد. بنابراین، درک این که یک داستان کوتاه چیست، اساسی برای نوشتن داستان ماهرانه است.

هفت بخش برای یک داستان کوتاه کامل وجود دارد:

(‌۱) یک شخصیت اصلی؛ کسی که داستان کوتاه با او آغاز می‌شود. این فرد باید ویژگی‌هایی داشته باشد که عادت‌های قابل‌مشاهده هستند و نقاط قوت و ضعف مهم مختلفی را منعکس می‌کنند.

(‌۲) یک زمینه؛ زمان روز و محیط فیزیکی، و نیز هر چیز دیگری که خواننده برای اطمینان از نام و جایگاه این شخص در جهان به آن نیاز دارد. همانطور که این مطلب را می‌نویسید، خواننده نیز باید شروع به دیدن برخی از ویژگی‌هایی کند که شخصیت درک نمی‌کند که مهم هستند.

(‌۳) مهم‌ترین مشکلی که این شخص می‌تواند داشته باشد. در این مرحله، تنها به طور کلی گفته می‌شود و او ممکن است به میزان تعهد همه‌جانبه که این امر او را به سمت آن سوق خواهد داد، پی نبرد: او باید اژدها را بکشد، یا نباید شغلش را از دست بدهد، یا باید کاری را انجام دهد. همانطور که داستان ادامه می‌یابد، جزئیات پدیدار خواهند شد. در بسیاری از داستان‌ها، یک "آنتاگونیست" وجود دارد که مقاومت می‌کند یا به شخصیت اول (کسی که "پروتاگونیست" نامیده می‌شود) حمله می‌کند. آنتاگونیست به گونه‌ای عمل می‌کند که مسئله را به ذهن پروتاگونیست برساند. آنتاگونیست نیز به همان اندازه انگیزه دارد؛ او می‌خواهد هر آنچه را شخصیت اصلی باید بدست آورد، بدست بیاورد. آن‌ها در واقع مشکل را از دو طرف با هم در میان می‌گذارند. مبارزه آن‌ها با افشای بیشتر در مورد این مشکل، و در مورد کاردانی و فداکاری آن‌ها همراه خواهد بود.

هنگامی که برای نخستین بار سه چیز فوق را به خواننده نشان می‌دهید، "آغاز" داستان کامل شده است. در هیچ قسمت دیگری از داستان، شما نمی‌توانید "قوانینی" که به تازگی ایجاد کرده‌اید را نقض کنید. اگر این کار را بکنید، داستان را "باطل" می‌کنید. نکته: ابتدای دست‌نوشته ممکن است با ابتدای داستان یک‌سان باشد یا نباشد. نویسندگان باتجربه‌تر یاد می‌گیرند که چگونه یک داستان را اشتباه بیان کنند، یا عناصر را به روش‌های دیگر با هم ترکیب کنند تا بیش‌ترین تأثیر را ایجاد کنند. ممکن است بسیار خوب باشد، و گاهی اوقات، خواننده آغاز واقعی داستان را تا پایان دست‌نوشته (یا نسخه چاپی) نمی‌بیند. ممکن است این باشد که شما می‌توانید آن قدر استادانه دست‌نوشته خود را بسازید که برخی از داستان هرگز به معنای واقعی کلمه در صفحه ظاهر نشود، اما باعث می‌شود که خواننده قسمت‌های "از دست رفته" تجربه زندگی خود را همانطور که در پرتو کلماتی که می‌نویسید دیده می‌شود، ارائه دهد.

بااین‌حال، با هر هنری، هر هفت عنصر باید ایجاد شوند تا قبل از اینکه داستان رضایت‌بخش باشد، در ذهن خواننده ظاهر شوند؛ و شما قطعاً می‌توانید به سادگی رویدادهای دست‌نوشته خود را در ترتیب ۱، ۲، ۳، ۴، ۵، ۶، ۷ بدون هیچ "شکاف" یا جابجایی به خوبی تنظیم کنید. حتی پیچیده‌ترین نویسندگان نیز معمولاً این کار را به این روش انجام می‌دهند و بسیاری از خوانندگان آن را ترجیح می‌دهند.

اما به خاطر داشته باشید که آنچه شما در آغاز به خواننده خود نشان می‌دهید، در هر کجا که رخ می‌دهد، قوانین را تثبیت می‌کند، یعنی جهانی که داستان در آن رخ می‌دهد. به عنوان مثال، اگر در آن جهان کاراکترها در ابتدا دم برنده نداشته باشند، نمی‌توانند بعداً وقتی نیاز دارند یک تفنگ را از دست حریف بیرون بکشند، به طور ناگهانی آن‌ها را جوانه بزنند. این داستان را باطل می‌کند.

(‌۴) آغاز میانه. در اینجا شخصیت اصلی تلاشی هوشمندانه و باور نکردنی برای حل این مشکل براساس آنچه شخصیت اصلی فکر می‌کند در مورد موقعیت و منابع خودش می‌داند، انجام می‌دهد.

(‌۵) اولین تلاش پروتاگونیست شکست می‌خورد. این مشکل پیچیدگی‌های بیشتری را نشان می‌دهد که در درک منطقی هستند؛ اما شخصیت اصلی تحریک می‌شود که پافشاری کند و بر منابع خود بیشتر تکیه کند. او بارها و بارها تلاش می‌کند و شکست می‌خورد، و هر بار مشکل جزئیات آن را به گونه‌ای آشکار می‌سازد که منابع خود را عمیق‌تر و سریع‌تر به کار گیرد. حالا این شخصیت نمی‌تواند کمک کند اما همه چیز را روی راه‌حل قرار می‌دهد، چون شکست‌خوردن، چه از لحاظ لفظی و چه از لحاظ معنوی، باید از میان برود. شخصیت و مشکل هر دو در حال رشد هستند، هرچند ممکن است شخصیت متوجه این موضوع نشود.

(‌۶) هنگامی‌که مشکل در حال تبدیل شدن به یک فاجعه کامل است، آخرین نفس به پیروزی یا مرگ می‌رسد. برای پیروزی، شخصیت باید از برخی ویژگی‌های قدیمی صرف‌نظر از اینکه چقدر ارزشمند هستند، دوری کند و بر ویژگی‌های جدید تاکید ورزد، مهم نیست که در ابتدا چقدر نامطلوب به نظر می‌رسیدند. آخرین اتفاق ممکن است بیفتد. چیزی می‌شکند، یا چیزی رسوب می‌کند. در یک داستان اکشن، فرد شرور به سگی لگد می‌زند که پروتاگونیست داستان ناگهان متوجه می‌شود که با ارزش‌ترین چیز در جهان است. در یک داستان "ادبی" بیشتر، "پس‌زنی" می‌تواند دقیقاً کلمه درست یا نگاهی به لحظه درست باشد. ناگهان، ایده خود شخصیت از بین می‌رود؛ این ویژگی‌ها در یک الگوی جدید قرار می‌گیرند. شخصیت به طور همزمان با عمل فیزیکی اوج، دیدگاه جدیدی از جهان را نشان می‌دهد که از عمل قدیمی رشد کرده است.

(‌۷) پایان. در اینجا این دیدگاه باید معتبر باشد. اگر این یک دیدگاه برنده واقعی باشد، اگر عمل فیزیکی معادل با گرفتن ستاره مرگ باشد، یا برنده شدن جایزۀ Garden Club، کسی یا چیزی شبیه به گرفتن مدال یک قهرمان به شخصیت باشد. اگر در عوض، شخصیت از بین رفته است، یک نفر یا چیزی باید به خواننده نشان دهد که آنتاگونیست قهرمان بوده است، چه این امر را دوست داشته باشد چه نداشته باشد. در هر صورت، این "فرد" باید یک فرد قابل‌اعتماد باشد، زیرا خواننده باید متقاعد شود که مجموعه آزمایش‌ها و خطاهای قبلی، واقعاً به یک هدف معنی‌دار رسیده است.

در واقع، اعتبار در سراسر داستان ادامه می‌یابد. هر حادثه‌ای باید مطابق با قوانین تعیین‌شده به واقعیت پیوسته باشد، هر رویداد ادعا شده باید یا با اجازه ندادن به آن برای داشتن تفسیر مبهم و یا با داشتن یک تصویر معتبر و یا صحبت کردن با حالتی از اعتقاد مطلق به واقعیت خود، پشتیبانی شود. داستان‌های کارآگاهی رسمی به ویژه در اعتبار ظاهری و عدم اعتبار ظاهری خوب هستند.

در واقع، این در اصل همان داستان‌های قتل انسان و خانه است. مطالعه آن‌ها به شما با درک کارشناسی از نحوه کار اعتبار بخشی پاسخ خواهد داد. از آن می‌توان به طور ماهرانه‌ای استفاده کرد؛ اما آن را باید به طریقی کافی به کار برد، یا خواننده نمی‌تواند داستان شما را باور کند.

اگر قصد دارید به نوشتن داستان ادامه دهید، امیدوارم که این پیشنهادها را ذخیره کرده و هر چند وقت یک‌بار به آن‌ها مراجعه کنید و مهارت‌های خود را از طریق تمرین توسعه دهید. موفق باشید.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

ترجمه مقاله «داستان به چه معناست؟» نویسنده «الگیس بودریس»؛ مترجم «محمد عابدی»

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692