نگاهی به داستان «رویای برزخی» اثر «اسماعیل زرعی»؛ «گیتا بختیاری»/ اختصاصی چوک

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

gita bakhtiarii

انتشارات مروارید، چاپ اول تابستان 1399

خلاصه داستان: مردی باربر که خلاء عاطفی زندگی و خستگی‌های روحیش را با پرداختن به کار کوزه گری برطرف می‌کند مدام از جانب همسرش «اینه دق» تحقیر و سرزنش می‌شود، سرکوفت‌ها و سرزنشها او را از همسرش متنفر می‌کند و در عالم خیال دل به زنی «چشم سیاه» می‌سپارد اما این خیال روزی جان می‌گیرد و به زندگی او پا می‌گذارد و...

«رویای برزخی» دو کلمه با معنا است، که از همان ابتدا به خواننده می‌گوید «من را باید چگونه بخوانی.» اگرچه اتفاقات در بستر واقعی شکل می‌گیرد و دردها و رنج‌های مردم عادی را همراه با تلخی‌ها و ناامیدی‌ها بازگو می‌کند که از این منظر جنبه رئالیستی دارد، ولی داستان در فضایی سورئال ادامه می‌یابد. راوی که خانه و زنی دارد، خود را در شروع روایت آدمی تنها و خاصی معرفی می‌کند، اساطیری و فرامادی؛ در مکانی که هر از گاهی در لابلای صفحات و جملات کم‌رنگ یا تغییر می‌یابد، اما اسمش بیابان «هفتم» است که نماد هفت طبقه زمین و آسمانی است که هر طبقه‌اش شکل و شمایل و رمز و راز خودش را دارد که با تغییر اشخاص، اماکن و فضا به تصویر کشیده می‌شود.

عصرها، خسته و خاک آلود سعی می‌کردم هرچه زودتر شش بیابان از شهر فاصله بگیرم و بیابان هفتم را طی کنم تا در میانۀ آن به خانهی تک افتاده‌ام در صحرای برهوت بروم وب ه کوزه‌های خوشگلم برسم. هرچند دیدن و وررفت با هریک از آنها به خصوص در آن مکان خلوت ودور افتاده که زیر سایهی سکوت و آرامش خوابیده بو کافی بود تا مرا از اسارت انزجار و کلافگی نجات دهد اما با بودن «اینه دق» ...

نویسنده سعی می‌کند ارتباطی عمیق بین عین و ذهن برقرار کند و با تمرکز بر روی شی (شی هنری که امری ذهنی است که به صورت ماده ظاهر می‌شود) بین دنیای محسوس و معقول قرار می‌گیرد تا دنیایی از سایه‌ها را به وجود بیاورد و دنیای ذهنی راویش را رمزگشایی کند.

اسماعیل زرعی بر پایۀ ترکیب واقعیت و خیال و خلق رؤیا، همراه با تصاویری عمیق و ذهنی «رویای برزخی» را به متنی ثقیل اما زیبا آراسته. نویسنده از رؤیا و عوالم فرامادی، به خویشتن راوی رجوع می‌کند، به چگونگی‌اش و هدف از زندگی و حیاتش؛ نویسنده با «چشم سیاه»، زن اسرارآمیز داستان، از ملاقات و رابطۀ پیچیده با مرد سخن می‌گوید و از لایه‌های درونی مرد باربر پرده برمی‌دارد و دنیای جدیدی می‌آفریند.

صدا لطیف بود، ظریف بود، و چقدر شکننده. وجود یک زن در این وقت، توی این مکان و با این لحن آشنا و گفت و گوی صمیمانه حیرت زده‌ام کرد. نتوانستم صبر کنم؛ آهسته با پشت انگشت به در صندوقخانه کوبیدم و پرسیدم کی بود؟

جواب داد: ... همسایه دیوار به دیوارمان

همسایه دیوار به دیوار؟... ما که همسایه‌ای نداشتیم؛ تنها بودیم!

منطق سوررئال براساس خواب و رؤیا است که به معنای کل نگری است، پس در خواب نباید همه چیز دقیق بیان شود، و جابه جایی، درهم فشردگی، از هم گسیختگی مکان و زمان حتی بر شخصیت نیز صادق است که در این داستان این امر چندان مشهود نیست، اما همانند داستانهای سوررئال متن از «چند معنایی» برخوردار و دارای تاویل‌های بیشمار است، البته نویسنده از این دقت، در بیانِ ژرفای اندیشه‌ها، رؤیاها و هذیان‌های مرد باربر به خواننده بهره برده است.

«رویای برزخی» سوررئال است، اما نه به شیوۀ «خودکار» که هر آنچه نویسنده یکدفعه و خودبخود به ذهنش خطور کرده درهم و بی‌زمان و مکان، به سرعت نوشته باشد، به نظر می‌رسد شیوۀ تعریف و ترتیبِ وقایعِ در این اثر یک جور رهایی اندیشه‌های نویسنده است که آن را شاید ماهها یا سالها در ناخودآگاهش مورد تعبیر و تفسیر قرار داده؛ به همین علت حس با خِرد آمیخته شده است، یعنی تاثیراتش در ناخودآگاه نهادینه شده، سپس در زمان نگارش، بدون آنکه به خودآگاه اجازه دخالت دهد و تحت‌تاثیر آزادیِ تام ناخودآگاه قرار گیرد، ذهن را از طریق قلم به روی کاغذ جاری نموده.

توانایی دیدن قلمرویی فراتر از واقعیت و ماهیت شبح‌گون «چشم سیاه» این پریزاد آسمانی به غایتِ هنری و زیبایی‌شناسی سورئالیست داستان بسیار کمک کرده به ویژه که به واسطۀ شخصیت سوررئالیستیش در گسترۀ زمان و مکان نمی‌گنجد، و او را چیزی شبیه یک روح سرگردان نموده.

اگرچه در صفحات اولیه خواننده بلاتکلیف است، اما هرچه جلوتر می‌رود و هر گره که باز می‌کند، فضای ارتباطی با متن برایش گسترش می‌یابد؛ رویای برزخی اثری است که خواننده برای تأویل متن چاره‌ای جز دست یافتن به منطقِ متنِ در

 پیش روی خود نمی‌بیند. «رویای برزخی»، روایتی گیرا و جذاب است که رخدادهایش مدام در حالِ پیشروی است، و نشانی از رکود، سکون نامطلوب، بهم‌ریختگی یا آشفتگی دیده نمی‌شود و قصه‌ای زیبا دارد که اگرچه زبان شاعرگونه آن که کمی ثقیل و کلافه کننده است، اما تبحر و چیرگی اسماعیل زرعی در این زبان شعرگونه در به تصویر کشیدن گوشه‌های ناگفتنی و پنهان قشری از جامعه خود در قالب داستانی خاکستری و رنج‌آور موفق بوده است.

دیدگاه‌ها   

#1 جهان منصور 1399-11-26 01:05
درود
نمی دونم کسی کامنت ها می خواند یا خیر، نقد داستان یعنی شکستن و خرد کردن اثر و سرهم بندی آن. طی این فرایند نقد یک اثر ظهور و بروز پیدا می کند. این اثر را بندن حسب اتفاق در یکی از کلاس های درس به دستو رسید. کتاب را کپی کردم به هریک از پنج صفحه از آنرا دادم. قرار شد بچه ها هر یک متن مربوط به خوشک را نقد کند و ایرادات را با توجه به نقد خودشان اصلاح و در یک فایل جداگانه تایپ کنند. نتیجه در نوع خودش شگفت انگیز بود. رمان تبیدل شد به 120 صفحه داسئان پر محتوا که می شد آن را جداگانه چاپ کرد. ایرادهای بچه ها حیرت اور بود. خواهش می کنم نقد را حرفه ای دنبال کنید تا زحمت نویسنده های بزرگوار بیهوده تلف نشود. نقد آینه زلالیست برای صاحب اثر. از نقد گریزان نباشیم.
در پایان از کوششهای پیگیر و حقیقتا بی دریغ شما عزیزان نهایت سپاس را دارم و قطعا روزی شاهد خواهیم بود که در سطح جهانی هم بواسطه داشتن آثار سترگ و فاخر به همدیگر خواهیم بالید.
به امید آن لحظه شادی افرین.
و من اله التوفیق
محمد صادق یوسف جمالی (مسیج داستان)
بیست و شش بهمن 99

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

نگاهی به داستان «رویای برزخی» اثر «اسماعیل زرعی»؛ «گیتا بختیاری»

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692