• خانه
  • بانک مقالات ادبی
  • مخاطب‌گریزی در «شرق بنفشه» نویسنده «شهریار مندنی‌پور»؛ «مرتضی فضلی»/ اختصاصی چوک

مخاطب‌گریزی در «شرق بنفشه» نویسنده «شهریار مندنی‌پور»؛ «مرتضی فضلی»/ اختصاصی چوک

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

morteza fazlii

مخاطب گریزی در " شرق بنفشه"

شهریار مندنی پور از مهم‌ترین نویسندگان نسل سوم داستان نویسی ایران محسوب می‌شود که داستان‌هایش به لحاظ فرم و زبان، نماد و اسطوره از اهمیت قابل توجهی برخوردار است.

وی متولد بهمن ماه 1335 در شیراز است. از همان اوان کودکی دل در گرو داستان داشت و آرزویش نویسندگی بود. مندنی پور دانش آموختۀ علوم سیاسی دانشگاه تهران است. نخستین اثر او، مجموعه داستان "سایه‌های غار" در سال 1368 منتشر شد پس از آن آثار متعددی از وی به چاپ رسید. هم اکنون ساکن آمریکاست و به نوشتن رمان نو می‌پردازد. در رزومۀ کاری این نویسندۀ ارزشمند می‌توان تدریس در دانشگاه‌های هاروارد و بوستون را دید.

 طراحی داستان " شرق بنفشه" بر مبنای مناسبات بینامتنی از شانزده اثر پی ریزی شده است. موضوع داستان ماجرای رابطۀ عاشقانۀ ذبیح و ارغوان را بازگو می‌کند که از طریق نامه نگاری باهم ارتباط برقرار کرده‌اند تا نویسنده با وساطت راوی (درویشی ماورایی)، وادی هفتم سیر و سلوک عرفانی یعنی " فنا" را به چالش بکشد.

" موضوع داستان"

قالب داستان به گونه‌ای ریخته شده که محتوای نامه‌ها با استفاده از کلمات کتاب‌هایی که در آن نشانه گذاری شده است، رقم می‌خورد. این محتوا نیز با درونمایۀ کتاب‌های نشانه گذاری شده، در هم آمیخته می‌شود مثلاً وقتی ذبیح به ارغوان پیام می‌دهد که این بار کتاب شازده کوچولو را بردار که نامه را در متن آن رمزگشایی کنی، مخاطب با کلمات گل سرخ و یا سیارۀ گل سرخ که در واقع اشاره به گلدان گل سرخ پشت پنجرۀ ارغوان و همزمان در ارتباط با نقطۀ وصل شازده کوچولو و رسیدن به وصالش نیز هست، تاکید بر کلیت وصال معشوق و حصول کلیدواژه‌های وصل است و نشان می‌دهد انتخاب کتاب‌ها در این داستان از جانب راوی کاملاً حساب شده و در راستای پیشبرد هدف بوده است. در واقع راوی با انتخاب این کتاب، طی هفت وادی عشق را به تصویر کشیده است زیرا شازده کوچولو پیش از آنکه به زمین برسد، از شش سیاره عبور کرده است. هر سیاره نشان

دهندۀ یک وادی است و در گذر از آنها مباحث رهایی از وابستگی‌ها، عشق به مفهوم اصیل، مرگ شناسی، مواجهه، تنهایی، آزادی شناسی، معناگرایی، خودیابی، حضور در لحظه، ذهن آگاهی،

هستی شناسی و بسیاری از مفاهیم عارفانه و فیلسوفانه را تجربه و طی کرده است. همین روال در کلیۀ کتاب‌هایی که راوی بر نشانه گذاری در آن تاکید دارد رعایت شده است. نویسنده با ظرافتی هوشمندانه جریانی موازی با داستانش را با توانمندی و بهره گیری از تکنیک‌های نویسندگی مهندسی کرده و در تسلسل کتاب‌ها از منظر محتوایی به خواننده ارائه می‌کند.

 وجه تشابه در این دو داستان، در گرۀ عروج انسان از جسم خاکی و پای گذاشتن آن در ساحت معنوی توسط "مار" رقم می‌خورد که در هر دو داستان برعکس اسطورۀ هبوط انسان به زمین است.

"راوی داستان"

براساس نظریۀ کارل گوستاو یونگ "من" نشات گرفته از ضمیر خودآگاه است و"سایه" آن بخش از شخصیت انسان است که در ضمیر ناخودآگاه شکل می‌گیرد. سایه قسمت نامظبوط بدوی و حیوانی شخصیت است. یونگ عقیده دارد که بهداشت روحی روانی انسان وابسته به راهی است که انسان به سوی بخش تاریک خویشتن می‌پیماید. او سرکوب قسمت تاریک شخصیت را توسط خودآگاه مخرب و عامل برهم خوردن تعادل روانی می‌داند اگر چه "من" در قسمت روشن و "سایه" در بخش تاریک، دو مقولۀ جدا از هم هستند ولی به شدت برهم تأثیر می‌گذارند. بر اساس این نظریه "من" دریافت‌های بیرونی دارد و "سایه" از دریافت‌های شخصی و قومی نژادی برخوردار است. تضاد بین این دو راوی یعنی راوی‌ای که سکاندار ضمیر خوداگاه و راوی‌ای که سکاندار ضمیر ناخوداگاه است، در داستان‌های "هدایت" و نویسندگانی که بعد از او به همین سبک و سیاق می‌نویسند، مخاطب را به این صرافت می‌اندازد که "من" راوی در داستان شرق بنفشه همان " سایه" است که در قامت درویشی جادویی ایفای نقش می‌کند. برپایۀ همین استدلال می‌توان گفت راوی شرق بنفشه هم جهت با راوی بوف کور است.

"سیاق هدایت در اثر"

می‌توان گفت تأثیر سبک و سیاق "هدایت" در حبس "من"، گاهی بدان اندازه بر نویسندگان بعد از او عمیق می‌شود که از پرتو آن نویسندگانی چون هوشنگ گلشیری، بهرام صادقی، غزاله علیزاده، کوروش اسدی و در مقیاسی کوچک‌تر کاظم تینا و بزرگ‌تر از آن شهریار مندنی پور را متولد می‌کند، نویسندگانی که آنقدر در اطراف "من" راوی حصار ایجاد می‌کنند و حضور راوی در سایه را پررنگ می‌کنند که مخاطب عام گریزی "هدایتی" را بیش از پیش وسعت می‌دهند.

" لحن راوی"

هنجارشکنی در روایت شرق بنفشه و برجسته سازی زبانی در این اثر توازنی ایجاد کرده که نثر نویسنده را به شعر نزدیک می‌کند و نوعی شاعرانگی در شرق بنفشه نمود می‌یابد. به نظر می‌رسد راوی در نظر دارد با این عمل لحن عرفانی به اثر ببخشد لذا ضمن توسل به این شیوه، از زبان معیار که در داستان متداول است، فاصله می‌گیرد. ارائۀ این سوژه با شیوۀ "سیال ذهن" که راوی از آن تبعیت می‌کند، خود موجب سردرگمی مخاطب است. مخاطب در مرز بین "روان پریشی" کاراکترهای داستان و قالب "عرفانی" آن دچار تضاد می‌شود و اساساً منطق راوی را در بیان این شیوۀ داستان به چالش می‌کشد.

" سبک داستان"

راوی در داستان شرق بنفشه اگر جنبه‌های حضور رئالیستی "درویش" را به تصویر می‌کشید، این اثر می‌توانست در زمرۀ آثار رئالیسم جادویی ثبت شود ولی با قرار دادن "درویش" در ماورا، جنبه‌های سورئالیستی اثر قوت می‌گیرد و در نهایت به نظر می‌رسد نویسنده با خلق یک اثر سورئالیستی بیشتر "تمایل" دارد تبحر و عمق آموخته‌هایش را به رخ مخاطب بکشد تا یک اثر هنری را خلق کند. میل نویسنده در این رابطه آنقدر شدت یافته است که اثر مورد نظر را از ارزش‌های هنری دور می‌کند. از این منظر در شرق بنفشه هنر داستان نویسی به حاشیه رانده شده و توجه به تکنیک نویسندگی و بازی‌های زبانی جایگزین آن شده است. این موضوع مخاطب را گریزان از تداوم مطالعۀ متن می‌کند.

" ایدۀ حاکم بر داستان"

اگر موضوع داستان را عشق بدانیم، ایدۀ حاکم بر داستان "فنا" است. در این صورت برخلاف نظر برخی از منتقدین، "مار" در این داستان نماد عقل و شهوت نیست بلکه بر اساس روایت آدم و حوا "مار" (serpent)، نماد شیطان است که بر حوا ظاهر می‌شود و او را فریب می‌دهد. تلاش درویش جادویی (راوی) برای ممانعت عاشق و معشوق از توسل به مار برای رهایی، بر همین پایه مستدل است که با اساس و نحوه و پروسۀ فنا در عرفان شرق مطابقت دارد البته در عرفان سرخپوستی و آمریکای جنوبی برای فنا بحث عبور از ورطه مطرح می‌شود که مرید را به این نتیجه می‌رساند که از دام حضور و مزاحمت "تن" برهد. نویسنده در شرق بنفشه با اهتمام به اشارات بینامتنی از دیوان حافظ در واقع می‌خواهد مخاطب را متوجۀ یک راه میانبر کند که در دیوان خواجۀ شیراز از آن با لفظ "رندی" یاد شده است. به واقع تاکید بر این رندی، زمانی به مفهوم واقعی خودش نزدیک می‌شود که راوی با ذکر "تذکره الاولیا" مخاطب را متوجه بزرگان عرفان (بایزید بسطامی و حلاج) می‌کند، حلاج از آن جهت که سر بر دار گذاشت و بایزید از آن رو که هیچ گناهی را درخور عفو خداوند نمی‌دانست. از این رو پایان باز داستان ضمن جذابیت، دلالت بر این دیدگاه دارد که "آدم" با همان مرکبی که از بهشت رانده شده، بازگشت می‌کند.

منابع:

1- برجسته سازی های زبانی در داستان کوتاه شرق بنفشه، پژوهشگاه علوم انسانی، مولود طلایی، نعیمه فقیهان و محمد رضا اصفهانی

2- بینامتنی در شرق بنفشه، فاطمه حیدری و بیتا دارابی

3- تحلیل فلسفی شازده کوچولو، خلیل منصوری

4- تحلیل ساختاری شرق بنفشه، محمد حسین خانمحمدی، تیمور مالمیرو گلاله مرادی

5- نقد و بررسی آثار مندنی پور، دکتر سمیع زاده، دکتر محمد حسین محمدی و پریسا بردویی

6- نگاهی به جهان بینی هدایت، علی جمالپور

7- رمزگان شناسی" حیوان" در آثار مندنی پور، نسرین فقیه ملک مرزبان و طاهره کریمی

8- دو برداشت روانکاوانه از شازده کوچولو اثر دولاروش کوداما

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692